آمار درآمد و هزینه مردم ، هشداری که باید جدی گرفت
آمار درآمد و هزینه مردم ، هشداری که باید جدی گرفت

بانک مرکزی گزارشی از نتیجه آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای شهری کشور در سال ۱۳۹۵ و با نمونه گیری از ۱۷ هزار و ۶۰۰ خانوار منتشر کرد که نشان می دهد هر خانوار ایرانی در سال گذشته به طور متوسط درآمدی حدود ۳۹ میلیون و ۲۳۷ هزار تومان  (ماهیانه ۳ میلیون و ۲۷۰ هزار […]

بانک مرکزی گزارشی از نتیجه آمارگیری از هزینه و درآمد خانوارهای شهری کشور در سال ۱۳۹۵ و با نمونه گیری از ۱۷ هزار و ۶۰۰ خانوار منتشر کرد که نشان می دهد هر خانوار ایرانی در سال گذشته به طور متوسط درآمدی حدود ۳۹ میلیون و ۲۳۷ هزار تومان  (ماهیانه ۳ میلیون و ۲۷۰ هزار تومان ) و متوسط هزینه ناخالص سالانه یک خانوار حدود ۳۹ میلیون و ۳۰۰ هزار تومان در سال (ماهیانه ۳ میلیون و ۲۷۵ هزار تومان ) است . از این آمار می توان نتایجی را گرفت که بخشی از آن به قرار زیر است :

۱-  حداقل مزد یک کارگر در سال ۱۳۹۵ مبلغ ۸۱۲ هزار تومان بود . به این ترتیب باید گفت که عموم کارگران حقوق بگیر بسیار کمتر از متوسط هزینه یک خانوار حقوق می گیرند و زیر خط فقر زندگی می کنند . اینکه کارگری یک چهارم هزینه یک خانواده در ماه را به عنوان حقوق دریافت کند یعنی اینکه اگر زن و شوهری ، هر کدام دو شیفت کار کنند تازه می توانند هزینه های جاری زندگی شان را تامین کنند و چیزی برای پس انداز کردن باقی نمی ماند . به نظر شما این به معنای فاجعه ای اقتصادی در کشور نیست؟!

۲-  متوسط درآمد سالیانه خانواده های ایرانی از هزینه ناخالص سالیانه آنها کمتر است ؛ به این ترتیب باید گفت که فقر نه فقط در اقشار خاصی از جامعه ، که در کل جامعه  ، بجز درصدی اندک ، در حال گسترش است و نمی توان وضعیت اقتصادی جامعه را رو به بهبود دانست . هر چقدر هم که درآمد آن درصد اندک بیشتر باشد ، در واقع فقر در میان اکثریت مردم با شتاب بیشتری افزایش می یابد . این آمار زنگ خطری برای مسئولان است . در آموزه های دینی ما آمده که از همان دری که فقر وارد می شود ، ایمان خارج می شود . همچنین از نظر جامعه شناسی ، هر چقدر مشکلات اقتصادی و معیشتی مردم بیشتر شود ، توجه آنها از مسائل علمی و اعتقادیکاهش می یابد ، نارضایتی نسبت به حکومت بیشتر می شود و معضلاتی از قبیل اعتیاد و طلاق افزایش می یابد .

۳-    بررسی جزییات هزینه‌های خانوارهای ایرانی نشان می‌دهد ۳۵٫۳ درصد هزینه خانوارها  به  « مسکن، آب، برق، گاز و سایر سوخت‌ها » ، ۲۲٫۹ درصد به  «خوراکی‌ها و آشامیدنی » و تنها  ۱٫۹ درصد به هر یک از دو گروه «تفریح و امور فرهنگی » و « تحصیل»  اختصاص داشته است. اینکه هزینه اختصاص داده شده به تحصیل و تفریح و امور فرهنگی این قدر پایین است ، بیشتر از اینکه به واسطه دوری گزیدن مردم از علم ، فرهنگ و نیازهای تفریحی باشد ، نشانه این است که ناتوانی اقتصادی آنها را این مقولات ، روز به روز دورتر می کند . جامعه ای که نه تفریح لازم را دارد و نه آنچنان که باید به علم و فرهنگ می پردازد ، اندک اندک به جامعه ای دلمرده ، ناآشنا با فرهنگ گذشته خود و گریزان از علم تبدیل می شود که مطمئنا جامعه ای بیمار است .

همه آنچه بیان شد برای این است که یکبار دیگر هشدار دهیم که رسیدگی و رفع کمبودهای اقتصادی مردم ، باید به طور سریع مورد توجه مسئولان قرار گیرد و هیچ کاری مهمتر از این نیست ؛ امید که این هشدارها جدی گرفته شود.

زهرا تاجیک