گفتگو با حمیدرضا نقاشیان یار و همراه امام در سال های انقلاب
گفتگو با حمیدرضا نقاشیان یار و همراه امام در سال های انقلاب

به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) و قیام خونین ملت بزرگ ایران علیه خود کامگی ها و وابستگی ها و فساد هزار فامیل وابسته به دربار پهلوی در ۱۵ خرداد، با حمید رضا نقاشیان یار و یاورحضرت امام (ره) در روزهای مخاطره آمیز پیروزی انقلاب اسلامی همراه شدیم تا ناگفته هایی از وقایع مهم آن […]

به مناسبت سالگرد ارتحال حضرت امام خمینی(ره) و قیام خونین ملت بزرگ ایران علیه خود کامگی ها و وابستگی ها و فساد هزار فامیل وابسته به دربار پهلوی در ۱۵ خرداد، با حمید رضا نقاشیان یار و یاورحضرت امام (ره) در روزهای مخاطره آمیز پیروزی انقلاب اسلامی همراه شدیم تا ناگفته هایی از وقایع مهم آن روزگار را برایمان بازگو کند.

 

خبرنگار موسسه سخن گستر:

جناب آقای نقاشیان مطمئنا ١۴ و ١۵خرداد برای شما حس و حال غریبی دارد؛ از روزهای پرآشوب قیام مردم گرفته تا رحلت جانسوز حضرت امام. از آن دوران چه خاطراتی در ذهن شما نقش بسته است؟

 

نقاشیان:

بسم الله الرحمن الرحیم
الحمد لله الذی هدانا لهذا و ماکنا لنهتدی لولا ان هدانا الله .
با عرض سلام و تشکر به جهت ایجاد فرصتی برای مرور آن دوران مهم و سرونوشت ساز؛ روزهای ١۴ و ١۵خرداد را روزهای بسیار با اهمیتی در فرایند تغییر ذاتی در بلوغ و خواست ملت ایران می دانم. ١۴خرداد به مثابه روز آخر صفر و مشابه ارتحال پیامبر است و من جدای از غم جانکاهی که موضوع سفر به ملکوت معشوقم امام (ره) در من ایجاد میکند یک حس همذات پنداری با تاریخ اسلام در ذهنم شکل می گیرد. عبرت از تجربه سقیفه باعث شد خبرگان در ایران به سرعت جانشین خلفی برای امام(ره) برگزینند که اهداف امام را با کیفیت و مشی امام ادامه بدهد.

حقیرپرواز امام را به اعلی علّیین به مصداق خاتمه ماموریت ایشان در این دنیا، برای امام، نجات و برای انقلاب نقطه عطف در ادامه حیات طیبه می دانم البته  باید اشاره کرد که در ذهن بعضی افراد و اشخاص همچون من  در بحث ایام درمان امام، نقاط ابهام برانگیزی وجود دارد که ظن انسان را به نفوذ در بیت و دستکاری در داروهای سفارشی به لندن ربط می دهد. باید گفت این موضوع خودش یک فرایند جامع تحقیقاتی را مطالبه میکند که شاید بسترش امروز فراهم نیست. شاید هیچ وقت هم زمینه های آغاز این فرایند مهیا نشود. مشکلات درمانی امام (ره) متوجه بیماری قلبی ایشان بود وبه همین دلیل هم بود که  در جماران کلینیک قلب دایر می شود، اما امام(ره) با خون ریزی معده جان به جان آفرین تسلیم نموده اند. در توضیحات پزشکی موضوع را این گونه توجیه می کنند که سرطان معده ظرف یک هفته پدیدار گشته و امام را از پا درآورده است. این توضیح برای این حادثه کمی بی مایه است. من می دانم که داروهای امام را از یک داروخانه زیر پله ای در لندن می خریده اند و صاحبش را هم می شناسم؛ بعد از ارتحال امام هم آنجا تعطیل گشته و این سرنخ نقطه آغاز همه ماجراهای ابهام آمیزاست.  سالها پیش این موضوع را به وزارت اطلاعات هم داده ام اما دوره آقای هاشمی بوده و نخواستند مطرح و تعقیب شود. ما هم از آن زمان سکوت کرده ایم شاید روزی یک ستاد تحقیق بتواند این ابهام را پاسخ بدهد ان شاالله. این افکار در کنار غصه ی نداشتن امام (ره)بسیار برایم آزار دهنده هستند.

 

خبرنگار موسسه سخن گستر:

علت و آثار قیام خونین ١۵ خرداد را چگونه می بینید ؟

 

بحث  ١۵ خرداد بحث یک مصاحبه نیست بحث پنجاه جلد کتاب است وهرگز امکان توضیح جامع در یک مصاحبه برای تبیین وجوه قیام ١۵ خرداد فراهم نیست و نخواهد بود اما اگر بخواهم در سه چهار جمله ١۵ خرداد را تشریح کنم باید بگویم نقطه عطف ترکیدن بغض هزارساله ملت مسلمان ایران از ظلم و ستم پادشاهان و سلاطین خونخوار و وابسته را می توان در قیام ١۵ خرداد خلاصه کرد.

از زمان ورود اسلام به حوزه جغرافیایی ایران،حس عجیبی در سینه نسل های مختلف وجود داشته که گوشه ای از آن در نهضت تنباکو و در مشروطیت  و نهضت ضد انگلیسی نفت بروز کرده، به درمان که نرسیده و به انحراف هم برده شده و نهایتاً این بغض در گیر و دار فروش شرف و ناموس ملی در بحث ایجاد انجمنهای ایالتی و ولایتی سرباز کرده و سخنان فراموش نشدنی امام و همزمانی این ایام با دهه اول محرم که منبرهای روشنگر، سیاهی ایام عزای حضرت اباعبدالله را به سرخی خون قیام تبدیل کرده همه و همه غده ی رسیده در گلوی حق و عدالت طلبی در مردم را ترکانیده است. غده ای که سینه به سینه و نطفه به نطفه، تربیت به تربیت ، بیان عملی محرومیت های قرون و اعصار را شکل داده بوده و موجب انفجار ملت در قیام ۱۵ خرداد شد.

درست به یاد دارم که من حدود ١٠ سال داشتم برای تماشای دستجات عزاداری به همراه دایی امیرم به بازار رفته بودیم دانشجویان دانشگاه تهران از داخل سبزه میدان وارد بازار کفاشها شدند میان این دانشجوها یک مهندس آشنا به چشم من خورد «عباس انوشه پور همسایه ما بود پدرش سر خیابان منیریه روزنامه می فروخت » روز سوم امام حسین (ع) بود همه بازار بسته بود و التهاب در همه ، پیر و جوان یقه آخوندی و کراواتی موج میزد من و دایی ام هم ترسیده بودیم از گلوبندک تا اول بازار کفاشها که پیاده اومدیم ماشینهای پراز سرباز و خودروهای زرهی و چند تانک دیدیم .

شعار دانشجوها که یک پلاکارد سیاه آنها را معرفی میکرد این بود که:

« ما مرد سرنوشتیم ، با خون خود نوشتیم ، یا مرگ یا خمینی »

محور توجه ملت بر امام امت متمرکز بود و نا خود آگاه رهبری امام در قیام جا افتاده بود مردم دو دسته بودند یک دسته معتقد به ظلم دستگاه حاکمه و ایستادن پای مبارزه در حد خودشون تا سرنگونی رژیم پهلوی و یک دسته هم ظلم و فساد و وابستگی را قبول داشتند ولی امید به پیروزی نداشتند و مثال میزدند که حرکت شما مثل جنگ مشت و درفش است و رژیم تا دندان خون آشام شاه را قاهر منتها می دانستند. امروز هم همینطور است برخی آمریکا و متحدانش را قاهر منتها می دانستند.

این پدیده دو دستگی در روشنفکران جامعه آن روز هم موج می زد.

مقالات و اشعار و نوع واکنشهای آن زمان متاثر از همین دو دسته تفکراست من آن زمان قدرت تحلیل نداشتم ولی هر چه بزرگتر میشدم و زمینه فهمیدن در وجودم جان میگرفت به روزنامه ها مراجعه میکردم و این دو واکنش را با سفیدی و سیاهی خطوط می خواندم.
خبرنگار موسسه سخن گستر:

کدام اشخاص و جریانها را در جریان قیام ١۵ خرداد موثر می دانید؟

 

نقاشیان:

اصل قیام ١۵ خرداد با حرکت کاملاً خودجوش مردم شکل گرفته و اتهاماتی که به قیام زده میشود که این حرکت را ساواک یا جریانها وابسته شکل داده اند کاملاً بی اساس است. مردم وجودشان در دین و تعصبشان در غیرت حمایت از مرجعیت خلاصه می گشت آن زمان هم بعضی مراجع هدفشان کسب مقام بالاتر در مرجعیتشان بود و برخی همچون امام قدس الله نفسه الزکیه هدفشان دینشان بود و حتی آماده شهید شدن هم بودند.

حرف پاک، بیان خالص، هدف متعالی عاشق می سازد مردم گمشده خویش را در وجود امام، در سخنان امام و در نگاه امام مشاهده می کردند.گروههای درگیرهم نمیتوانستند نقش امام را ندیده بگیرند.

کلیدی ترین عنصر در جریان شناسی قیام ١۵ خرداد هدف گذاری مردم حول محور معرفی دستگاه حاکمه ضد دین است و این هدف صد درصد در قیام سیاسی اجتماعی محقق شده است و همین هدف گذاری هم از جایی دیکته نشده و صد درصد خود جوش است. گروه ها هم از حزب توده و جریانات چپ دیگر تا لیبرال دموکراتهای مصدقی و یک آب شسته تر نهضت آزادی هم بعد از ١۵ خرداد بحث آلودگی دستگاه حاکمه سلطنت و فساد و وابستگی را با رمق مبارزاتی کم رنگی نشانه رفته اند.

اساساً ایدئولوژی قیام، ایدئولوژی شورش، ایدئولوژی اعتراض در یک فرایند مکتوب و از قبل تعریف شده نمیگنجد، وقتی اقای روحانی به معدن یورت می رود و کارگر معدن با لگد شیشه ی ماشین ایشان راهدف می گیرد را در هیچ ساختار مبارزاتی آموزش نداده اند این یک واکنش آنی است. در ١۵ خرداد نفت قیام از درون سینه مردم با کبریت خبر دستگیری امام شعله ور شد و یک پدیده عظیم و نهفته خشم ملی علیه دستگاه را بروز داد.

بعد ها امریکایی ها یک جور و انگلیسی ها یک جور دیگر از آن به نفع خود بهره بردند.

دو حزب طرفدار شاه یکی حزب ملیون به رهبری فراماسونر مشهور منوچهر اقبال و دیگری حزب مردم به رهبری دیگر فراماسونر اسدالله اعلم جوّ فضاسازی مطبوعاتی را در اختیار داشتند و تابع مطلق سیاستهای امریکا و انگلیس بودند.

جان اف کندی که ترور شد سیاست تحمیل دکترین «انقلاب از بالا» که توسط روستو معاون امنیت ملی دستگاه  کندی که برای جلوگیری از قیامهای مردم علیه حکومتهای وابسته به امریکا طراحی شده بود و بظاهر نقش جلوگیری از توسعه کمونیسم را تبلیغ میکرد، متوقف شد.

و توقف این تحمیل تا حدودی فضا را برای حرکتهای مردمی در اکثر کشورهای وابسته از جمله ایران فراهم میکرد و دامنه اعتراضات از نحوه نمایشی «انقلاب فرمایشی شاه و ملت بنام انقلاب سفید» و «تسلیم لایحه تشکیل انجمنهای ایالتی و ولایتی به مجلس» و «اصلاحات اراضی و نابود کردن کشاورزی سنتی ایران بنفع ایالات متحده» و «تحقیر و فشارهای به حوزه های علمیه با رهبری بهائی های نزدیک شده به دربار» و بسیاری رفتار ها از طرف دستگاه حاکمه نگاه مردم به خبر ها را بُراق کرده بود. نگاه و اعتراضات مدنی ملی هم روز بروز درجه اعمال دیکتاتوری با اتکاء به سرنیزه را افزون نموده بود واین ها که گفتم باعث شد که تب بالای ملی به تشنج کشید.
خبرنگار موسسه سخن گستر:

در قیام خونین ١۵ خرداد احزاب مخالف شاه مثل حزب توده و جبهه ملی و چپی هایی که معتقد به مبارزه مسلحانه بودند و امثالهم چه نقشی داشتند؟

 

نقاشیان:

تفکر اقدام مسلحانه همیشه از دو طرف ماجرا در ایران وجود داشته است ترور نادر شاه ، ترور ناصرالدین شاه ، ترور امیر کبیر و حتی ترور مدرس و ترور تیمور بختیار  و بسیاری قتل های سیاسی همه نشان دهنده وجود تفکر اقدام مسلحانه در افکار دولتها و مبارزین بوده است البته در فرایند قیام می توان از مطبوعات و شب نامه ها نام برد که بغض ملی را فزونی داده اند اما فی الواقع ١۵خرداد به نام امام خمینی ثبت شده و گروهها نقشی در تحقق قیام ندارند اما هیئتها چرا، هیئتها در ایجاد قیام و عزاداری سیاسی و تطبیق حرکت امام با سیدالشهدا موثرند .
خبرنگار موسسه سخن گستر:

بعد از قیام هم گروهها و احزاب نقشی برای زنده نگهداشتن قیام ایفاء نکردند؟
نقاشیان:

بعد از قیام ١۵ خرداد و سرکوب و کشتار مردم در ورامین و قم و تهران مبارزات کاملاً زیر زمینی شد. ساواک اقتدار سرکوب پیدا کرد و فضا کاملاً امنیتی شد و صدای نفس کشیدن هم از جبهه ملی در نمی آمد. نفس از حزب توده در نمی آمد اما چپی ها فعال شدند در آبان همان سال ۴٢ عده ای از جوانان حزب توده که مبارزه حزب را منفعل یافته بودند و قبلا بااعلامیه انشعاب به نام فدائیان خلق اعلام موجودیت نموده بودند به دو دسته اقلیت و اکثریت منشعب شده و با حمله به پاسگاه سیاهکل اولین اقدام مسلحانه را صورت بخشیدند و خبر آن هم بسیار با آب و تاب منتشر شد و به نوعی مبارزان را به اینکه بخشی از مبارزه علیه نظام به زیر زمین رفته امیدوار کرد ولی دستگیری این افراد و تبلیغات دروغین که مردم اینها را لوداده اند بخشی از این امید را به یاس تبدیل میکرد.

۴ تا۵ سالی شرایط به خفقان تبدیل شد تا اینکه خبر تشکیل سازمان مجاهدین خلق منتشر شد و امیدی تازه در تفکر مبارزه فراهم کرد.

البته مجاهدین قیام ١۵ خرداد را بلحاظ فن مبارزه محکوم می کردند.

برادر عزیزمان عزت مطهری (عزت شاهی) در کتاب خاطراتش میگوید سید مسعود حقگو از بچه های کادر سازمان بود و میگفت سازمان ١۵ خرداد را به لحاظ فن مبارزه محکوم میکند اما خود سازمان دنبال بوجود آوردن یک ١۵ خرداد جدید بوده است باید عرض کنم که ما موسسین سازمان مجاهدین خلق را دوستشان داشتیم و تاییدشان می کردیم. روحانیت هم برایشان احترام ویژه قائل بود اما ایراد هایی هم به مخالطه تفکراتشان وجود داشت. البته مجاهدین چند دگردیسی در مشی و منش خود دارند و ماهم بعد از اصغر بدیع زادگان و احمد و محمد حنیف نژاد و سعید محسن و احمد رضایی سازمان را دچار انحرافات راهبردی میدانیم و بنظر حقیر در زندان دور از چشم ساختار رسمی ساواک و با همکاری برخی ساواکیها با سازمان اطلاعاتی انگلستان راس سازمان انگلیسی شد و از آن به بعد ادعای چپ مزاجی یک دروغ آشکار است.در همین راستا و اقدامات دستگاه حکومت ترور منصور هم یک جریان عجیبی است اگرچه با توجه به تبلیغ ساواک مبتنی بر دست داشتن یک جریان مذهبی که علی الظاهر از اکبر هاشمی رفسنجانی سلاح گرفته اند؛ اما در اظهارات فردوست آمده انگلیسها از ساواک خواستند ما منصور را که داشت فضای نفوذ انگلیس را بسود امریکا در سازمانها و دولتش می بست، خودمان از بالای پشت بام زدیم ولی متهم را جریان مذهبی معرفی کردیم . این ابهامات با انکار فرزندان هاشمی و عدم تصریح در خاطرات هاشمی و تاکید بر دریافت سلاح از هاشمی توسط حبیب عسکراولادی و بادامچیان روز بروز غلیظ تر شده است.
خبرنگار موسسه سخن گستر:

 در اسناد ساواک سندی وجود دارد که نامه ای به تاریخ بهمن ۴٣ از سفارت امریکا با امضای استوارت دبیلیو راکول به بیت آقای گلپایگانی ارسال شده و اتفاقی بدست ساواک رسیده که اینگونه گزارش میده که امریکا نقش مهمی در تبعید امام به ترکیه دارد  البته این نامه بیت آقای گلپایگانی و حتی خود ایشان را هم به رابطه با سفارت امریکا متهم میکند، شما در خصوص تبعید حضرت امام (ره) برای ما چه می گویید؟

 

نقاشیان:

تبعیدامام در ابتدا با فشار امریکائیها به شاه و ایجاد حس اعتماد برای حفظ دستگاه سلطنت صورت پذیرفته لکن بعد ها انگلیسی ها نقشه اعزام امام رحمت الله علیه را به نجف کشیده اند اقدامات مسلحانه جریان چپ میتواند زمینه فکری تبعید را فراهم نموده باشد اما هماهنگی با سرویس اطلاعاتی ترکیه یقیناً از عهده و بلوغ ساواک خارج است و بدون شک امریکائیها از طریق سازمان اطلاعات مرکزی « CIA»نقش برجسته ای در تبعید حضرت امام(ره) داشته اند.این فکر که بقای امام رحمت الله علیه میتواند جریانات زیر زمینی را سازماندهی نماید میتواند ریشه تفکر و سیاست تبعید امام را بوجود آورده باشد.

عراق در آن زمان با اینکه دولت حاکم در عراق تا حدی چپ مزاج و حکومت حزب بعث حاکم است لاکن جزء تیول بلا درنگ انگلستان محسوب می گشت. به خاندان حسن البکر و سران حزب بعث نگاه کنید اغلبشان تحصیل کرده انگلستان و بعد ها مقیم انگلستانند. امریکا نیز در آن مقطع کمترین نفوذ را درعراق و به خصوص عتبات عالیات و حوزه های علمیه دارد. لذا بدون هیچ تردیدی اعزام امام به عراق با همکاری و برنامه ریزی انگلستان صورت عمل یافته است.

امروزه موسسه نشر آثار امام از اینکه ماجرای تبعید حضرت امام(ره) را متکی به سیاستهای خارجی تحلیل و مستندات آن را منتشر نماید استنکاف می ورزد و طبعا در آینده پاسخ نسل جوان و محققین کشور را مسکوت خواهند گذاشت. در خصوص بخشی از سوال شما این که نامه سفارت امریکا  با چه توجیهی به بیت آقای گلپایگانی ارسال شده و در آن اشاره به دخالت امریکا در تبعید حضرت امام به استحضار حضرت آیت الله رسیده خود دریایی از ابهامات می آفریند و اینکه در جریان این اقدامات ساواک بی خبر بوده و اتفاقی در جریان قرار گرفته نیز مهم است زیرا اینگونه به ذهن متبادر میشود که شاه خارج از سیکل سفارت امریکا و ساواک با عناصری از سازمان سیا مستقیما مرتبط بوده که به او برای تبعید امام فشار آورده ومجبور به پذیرش ریسک تبعید نموده اند و …. قابل تامل اند.
خبرنگار موسسه سخن گستر:

روابط امام در زمان تبعید و هم چنین فضای امنیتی در ایران و نقش و ورود گروههای مبارزه مسلحانه اسلامی در فضای انقلاب چگونه بوده است؟

 

نقاشیان:

فضای  امنیتی بعد از تبعید امام بسیار سنگین است تا جائی که بجز مرتبطین با انگلستان که مقدمات طرحی که بعد ها به تصمیمات کنفرانس گوادلوپ مشهور شد را می دانستند و انگلستان ایشان را در مقابل تعرض ساواک محافظت می نمود و اگر دستگیری هم از اینان شده برای ایجاد پرونده انقلابی گری و نفوذ دادن ایشان در صف مبارزین است، احدی حتی خود حضرت امام هم فکر نمی کردند که روزی این فشارها و خفقان شکسته شده و میدان  و فضای سیاسی اجازه ایجاد بستر تحقق انقلاب را بدهد.

وقتی که ساواک بر اساس اسناد در محیط زندگی امام نفوذی دارد، طبعاً انگلیسها هم دارند.

اینکه فکر کنیم حزب میشل افلقی بعث عراق بدون هماهنگی انگلستان به ظاهر به یاران امام رادیو داده که علیه شاه و دستگاه ساواک و حکومت ایران افشاگری کنند که ساده لوحی است.

البته اینجا دعوای پنهان انگلیس و امریکا مطرح می شود که ریشه آن از نفوذ امریکا در احزاب آغاز و به طرح چرچیل در نئوکلنیالیسم می انجامد باز میگردد. و طبعا موضوع سوال شما هم نیست  و وقت و بضاعت این مصاحبه نیز اقتضای ورود به آن را ندارد. اما اگر منظور شما از گروه های اسلامی جریانهایی همانند فجر اسلام و ندای اسلام و و کانون نشر نهضت و امثال گروه توحیدی صف بوده باشد اینها غالباً به سالهای ١٣۵۵ به بعد بر میگردد و اگر منظور دیگری دارید واضح تر بفرمایید.

 

خبرنگار موسسه سخن گستر:

آیا واقعا وجود سازمانهای زیرزمینی و گروههای مبارز در پیروزی انقلاب نقش برجسته دارند؟ آیا واقعا عملکرد سازمان مجاهدین خلق (منافقین ) و حتی جریانات چپ در پیروزی انقلاب موثرند و اگر اینها نبودند انقلاب پیروز نمیشد؟

نقاشیان:

این سوال را  هم می توان تبلیغاتی جواب داد و هم منصفانه. بالاخره در رساندن پیام امام و تخریب تبلیغات دروغین شاه در دادن آزادی با وجود ساواک و فساد دربار و وابستگی ها همه در حد خودشان نقش داشته اند اما اگر بگوییم این گروهها اگر نبودند انقلاب پیروز نمیشد کمی مبالغه است انقلاب یک جنبش ملی و حرکت عمومی بود و مردم در یک درصد بالایی در پیروز کردن انقلاب و واژگون نمودن رژیم شاه نقش داشتند من باب مثال مردم در حکومت نظامی در دوره نخست وزیری ازهاری می رفتند بالای پشت بام و الله اکبر می گفتند این کار یک خواست اسلامی انقلابی بود بسیاری از گروهها هم نمیرفتند و نمیگفتند لذا باعث تاخیر در پیروزی نشدنداگر خلاصه بخواهم بگویم مبارزات مسلحانه انقلاب را پیروز نکرد بلکه برخی موارد مضر هم بود اما اطلاع رسانی در پیروزی موثر بود.


خبر نگار موسسه سخن گستر:

میخواستم در خصوص تشکیل دولت موقت و روزهای پیروزی انقلاب از شما سوال کنم اما احساس می کنم وقت زیادی از شما گرفتیم. خواهش می کنیم وقت دیگری به ما بدهید که سوالاتمان را کامل بپرسیم و پاسخ شما را هم دریافت کنیم لذا از وقتی که گذاشتین صمیمانه متشکریم 

نقاشیان:

من هم به نوبه خود تشکر میکنم و برای وقت هر زمان را شایسته بدانید آماده هستم.