شاهـنشی که قدر خودش را فزون گرفت روزی به تخت بود و زمانی جنون گرفت خدای متعال اموات همه شما را بیامرزد که من و امثال من در اینکه رحمت واسعه پروردگار بر همه از بد و خوب شمول یابد بخل نخواهیم نمود چه که او بزرگ است و بزرگان به ندیدن مشهور و به […]
شاهـنشی که قدر خودش را فزون گرفت
روزی به تخت بود و زمانی جنون گرفت
خدای متعال اموات همه شما را بیامرزد که من و امثال من در اینکه رحمت واسعه پروردگار بر همه از بد و خوب شمول یابد بخل نخواهیم نمود چه که او بزرگ است و بزرگان به ندیدن مشهور و به نگفتن مامور و به نخواستن مسروری میکنند.
این بیتی که خواندم ورد زبان پدر خدا بیامرزم بود که هرگاه سخن از رضا خان به میان می کشیدیم ، از ایشان سخن فراوان می شنیدیم ،ایشان بدین بیت می آغازید و نکات تازه میفرمود. از جمله اینکه:
ایشان (اشاره به رضاخان)در ارتش آن زمان فنون رزم شهری آموخته بود فلذا هرکجا نا امنی وجود داشت او را بسرکردگی روانه میکردند و از آنجا که همواره یک سر ناامنی یا بدست سفارتخانه روس بود و یا بدست سفارت انگلیس ، ایشان نهایتاً با مامورین هزینه بدست مولد ناامنی مواجه و شاید به ناچار با آنها از در رفق و معامله ورود مینمود،
بزم شبانه در فور و وافور و تور سرور می آراست تا به سرمنزل تعاملی بهینه از نا امنی مامنی برای خویش
برگزیند نام و نشانی بدر کند .در ماموریت کردستان نام ۶٠٠ کُرد خسته از حرمان را به بزمی موذیانه از مامور روس گرفته بود.
و وقتی به قدرت رسید همه ایشان را استمالت نمود و از محل خویش به شمال کشور تبعید محترمانه کرد و اسکان رضایتمندانه بخشید . روسها را نیز بدین تعامل رضایت گرفت ، که چه ، روسها به عناصر پر تلاش در مرز خود محتاج تر مینمودند که بعد ها ترفندی علیه او و یا بعداز رضاخان بکار بندند.
انگلیسها با تمجید از او شهرتی برای رضا خان آفریده و نهایتاً او را علیه روسها در کشور بنفع خود قدرت بخشیدند.
پدرم از کودک صفتی رضاخان هم اینگونه میفرمود که ایشان در عین اموختن رسم بزرگی از بزرگان روس و انگلیس چه که ایشان نخبگان ممالک متبوعه خود بوده اند، بزرگی می آموخت .
در عین حال کودکی داشت و خصلت های کودکی را تا مرزجنون حفظ کرده بود.
*عجول بود و تصمیمات یک شبه میگرفت.
*دهان بین بود و از هر بپاچه خواری تاثیر میگرفت.
*همگان را به سیاهی و سفیدی می شناخت.
*تحصیلات نداشت و منش لاتی در او مانده بود.
*هتاکی و بد دهنی خشمش را می کاهید.
*خسیس و مال اندوز بود.
پدرم میگفت جنس محل تولدش را حفظ کرده بود.
سپس این شهر را میخواند و به بحث خاتمه میداد.
تکیه بر جای بزرگان نتوان زد به گزاف
مــگــر اسباب بــزرگی همه آمـاده کنی.
حقیر با آن تعابیر به برخی ضمائر که مینگرم یاد سخنان پدرم می افتم که تجمیع آموزه های بزرگی با رفتار کودکانه به جایگاه انسانهای شاغل خسارت وارد میکند و معمولاً جبران خسارت بعهده ملت و نسلهای بعد می افتد.
سکنات رضا خان را با همه مسئولین در نظام جمهوری اسلامی میتوان مقایسه نمود اما بدلیل حفظ حرمتها فقط چند مسئول را در مقایسه میگذاریم
من باب مثال ابوالحسن بنی صدر او هم دقیقاً مثل رضا خان تظاهر به بزرگی داشت اما کوچکی اش را از خود نزدوده بود و گوچکی او مجبوربه تراشیدن سبیل و پوشش چادرش کرده بود
من باب مثال بازرگان تظاهر به بزرگی موجب کتاب نوشتن و سخنرانی کردن برای او در دوره قبل از انقلاب شده بودلاکن ولایت فقیه را قبول نداشت ولی به امام ره
دست همکاری داد
من باب مثال میر حسین موسوی ادای آدم بزرگان را در می آورد اما فی الواقع حقیر بود.
برای اینکه مثنوی هفتاد من نشود از اینکه در خصوص هریک از اشخاص مشمول الحال شمولی از رفتارها را بنویسم در میگذرم و محرمانه و سربسته بگویم که متاسفانه بسیاری از ما بدین بلیه دچار بوده ایم
حمید رضا نقاشیان
والسلام