در سر مقاله روز گذشته به این بخش پرداختم که تحلیل بچگانه ای وجود دارد که انقلاب اسلامی ایران را محصول سیاستهای امریکا و تحقق آنرا در جهت استکبار قلمداد مینماید و در ادامه این بحث لازم است به این نکته اشاره کنم که در پشت تحلیل برخی که به نگاه مثبت آمریکا در تحقق […]
در سر مقاله روز گذشته به این بخش پرداختم که تحلیل بچگانه ای وجود دارد که انقلاب اسلامی ایران را محصول سیاستهای امریکا و تحقق آنرا در جهت استکبار قلمداد مینماید و در ادامه این بحث لازم است به این نکته اشاره کنم که در پشت تحلیل برخی که به نگاه مثبت آمریکا در تحقق انقلاب اسلامی دامن میزنند نتایج حاصله از کنفرانسی وجود دارد که بین سران انگلیس و آمریکا و فرانسه در سال ۱۳۵۵ در جزیره ای به نام گوادلوپ تشکیل گردید.
گوادلوپ نام جزیرهای کوچک در شرق دریای کارائیب و غرب اقیانوس اطلس که این جزیره با حدود ۱۸۰۰ کیلومتر مربع وسعت و ۳۵۰ هزار نفر جمعیت دارای آب و هوایی گرم و مرطوب و تاحدودی استوایی است .
این جزیره در اواخر قرن پانزدهم میلادی توسط کریستف کلمب کشف و از اوایل قرن نوزدهم میلادی جزء مستعمرات فرانسه به حساب آمده است.
در پایان جنگ دوم جهانی فرانسه، شهروندان آن جزیره را فرانسوی خوانده و حقوقی برابر با فرانسویان به آنها تعلق گرفت و یکی از ایالات ماوراء بحار فرانسه گردید.
به همین دلیل یک فرماندار انتصابی از فرانسه زمامدار این جزیره بوده است و ۳ نماینده و ۲ سناتور همواره از گوادلوپ در مجلسین فرانسه حضور رسمی دارند.
دین مردم گوادلوپ مسیحی کاتولیک و پول آنها یورو و زبان رسمی و رایج آنها فرانسوی است که با خط لاتین نوشته میشود.
شهرک «باستر» با حدود ۲۵ هزار نفر جمعیت، مرکز این جزیره محسوب میشود و از نظر اقتصادی کاملا کشاورزی و پنبه، نیشکر، قهوه و موز، مهمترین محصولات آن جزیره به حساب میآیند.
در اوضاع در حال انقراض حکومت پهلوی و به عبارتی در سال ۱۳۵۷گردهمائی مهمی به مدت سه روزبا حضور سران ۴ کشور اروپایی یعنی فرانسه، انگلستان، آمریکا و آلمان در این جزیره برگزار گردید. در این کنفرانس که از ۱۴ تا ۱۷ دی ماه ۱۳۵۷ و در آستانه پیروزی انقلاب اسلامی ایران ترتیب می یافت، رهبران ۴ کشور غربی سیاست خارجی خود را در زمینه چند بحران مهم جهانی از جمله انقلاب اسلامی ایران با یکدیگر هماهنگ ساختند. اینکه اروپایی ها در این کنفران توانسته باشند امریکا را به تن دادن به شرایط نا مساعد شاه در آن مقطع متقاعد نموده و به کارتر که در آن زمان رئیس جمهور دموکرات آمریکا بود قول مساعد در هماهنگی های بعدی که توسط نفوذی های اروپا خصوصا انگلیس در صف مبارزین انقلاب داده باشند بسیار محتمل بوده است. ولی اینکه فی الواقع در مقطع سال ۵۷ آنهم در سوم دی ماه که شور انقلابی مردم به اوج خود رسیده بود آمریکایی ها میتوانستند کاری بجز خون ریزی و قتل عام بیشتر انجام دهند و با این کار خشم بهم پیوسته ملت ایران را در سراسر ایران سرکوب نمایند از نشدنی های متقن روزگار بود.
البته اینکه انگلیس با متقاعد نمودن امریکا برای صدور دستور خروج شاه از کشور با امید به اینکه احزاب و سازمانها و عواملی از دانشجویان به اصطلاح مسلمانخارج تحصیل کرده در آن زمان و شاید ازسالها قبل به مزدوری انگلیس درآمده بتوانند ورق را در یک تدریج زمان بسود اروپا تغییر دهند و اروپا نیز مشابه زمان مصدق بتواند مشارکتی اقتصادی سیاسی را در ایران با امریکا تعریف نماید نیز از ذهن های سران و سرویسهای اروپا و امریکا بدور نبوده است و احتمال اینکه در کنفرانس گوادلوپ بدان اشاره رفته باشد نیز محتمل است و شاید دلیل اصلی عدم افشای محتوای مذاکرات ان کنفرانس تا بعد از نزدیک به ۴۰ سال همین امر که کدام یک از سران به کنفران چه قولی داد کلید معمای محرمانه ماندن متن مذاکرات تلقی شود.
اما به ضرس قاطع میتوان گفت در این کنفرانس به این اندیشه که اسلامی ناب از جنس اسلام خود پیامبر با موضوع تصویب ولایت فقیه در ایران محقق خواهد شد ، هرگز به مخیله هیچ یک از سران و سرویسها خطور ننموده بود. که در سر مقاله بعدی بدان خواهم پرداخت.والسلام