داستان کوتاهی از ارنست همینگوی که سال ۱۹۵۶ نوشته شده برای نخستین بار منتشر میشود. «اتاقی رو به باغ» داستان کوتاهی از ارنست همینگوی که سال ۱۹۵۶ نوشته شده و داستانش در هتل ریتس پاریس که مورد علاقه وی بود میگذرد، برای اولین بار در دسترس عموم قرار میگیرد. این داستان که ماجرایش در دوران […]
داستان کوتاهی از ارنست همینگوی که سال ۱۹۵۶ نوشته شده برای نخستین بار منتشر میشود.
«اتاقی رو به باغ» داستان کوتاهی از ارنست همینگوی که سال ۱۹۵۶ نوشته شده و داستانش در هتل ریتس پاریس که مورد علاقه وی بود میگذرد، برای اولین بار در دسترس عموم قرار میگیرد.
این داستان که ماجرایش در دوران تسخیر پاریس توسط آلمان نازی میگذرد، شبیه خیلی از داستانهای دیگر همینگوی که با موضوع پاریس و دوران جنگ نوشته شده، است.
ماجرای این داستان که در طول ۶ دهه اخیر جایی دیده نشده در هتل ریتس پاریس اتفاق میافتد و یک شخصیت به نام رابرت، راوی آن است. او لقب خود همینگوی یعنی پاپا را دارد. رابرت و سربازانش که همه قرار است روز بعد شهر را ترک کنند، باده نوشی میکنند و از جنبههای زشت و غیرانسانی جنگ حرف میزنند.
همینگوی با هتل ریتس پاریس پیوند داشت و این هتل در «خورشید همچنان میدرخشد» وی نیز جای داشت. سال ۱۹۴۴ نیروهای آلمانی پاریس را اشغال کردند و این زمانی بود که همینگوی به عنوان خبرنگار جنگ کار میکرد و با یک جیپ وارد این هتل شد.
داستان «اتاقی رو به باغ» همراه دیگر داستانهای همینگوی در کتابخانه کنگره و کتابخانه جان اف کندی در ماساچوست نگهداری شده است.
حالا ۶ دهه پس از نوشته شدنش، این داستان قرار است در نسخه تابستانی مجله استرند که یک فصلنامه ادبی است، منتشر شود. این نشریه قبلا داستانهایی از نویسندگان برجسته چون ریموند چندلر، جان اشتین بک و اچجی ولز را منتشر کرده است.
سردبیر این مجله در عین حال که از عشق عمیق همینگوی به این شهر و حس ناامیدی او از اشغال شهر توسط نازیها سخن گفت از این عناصر به عنوان عناصر بسیاری از داستانهای ,وی یاد کرد.
همینگوی که در جنگ جهانی اول راننده آمبولانس بود تجربیاتش از این دوران را در «وداع با اسلحه» آورده است. او در جنگ داخلی اسپانیا نیز حضور داشت و تجربیات آن دوره را در رمان مشهور «زنگها برای که به صدا درمیآیند» ارایه کرده است. در جنگ جهانی دوم نیز او به عنوان خبرنگار جنگی حضور داشت و گزارشهایی از اشغال پاریس و سپس آزادی آن از دست نازیها را در سال ۱۹۴۴ در مجله کولیز مینوشت.
آثار متعدد چاپ نشدهای از همینگوی که سال ۱۹۶۱ به زندگیاش خاتمه داد باقی ماند. «جشن بیکران» خاطرات او از پاریس دهه ۱۹۲۰ سال ۱۹۶۴ و پس از مرگ وی منتشر شد. رمانهای «جزایر در توفان» و «باغ عدن» نیز سال ۱۹۷۰ و ۱۹۸۶ منتشر شدند و کتاب غیرداستانی «تابستان خطرناک» سال ۱۹۸۵ منتشر شد.
همینگوی داستانهای کوتاه متعددی از دوران جنگ نوشته بود و سال ۱۹۵۶ به ناشرش اسکرایبر گفته بود پنج داستان کامل شدهاش یعنی «اتاق رو به باغ»، «در جادههای متقاطع»، «سرزمین هندی و ارتش سفید»، «یادبود» و «شهرت حبابی» را کامل کرده است. تا کنون تنها «در جادههای متقاطع» از این پنج عنوان به دست چاپ سپرده شده است.