داغ هایی که تازه می مانند
داغ هایی که تازه می مانند

یک روز پس از حادثه برخورد کشتی چینی با نفتکش ایرانی سانچی در آبهای چین، وقتی پیکر سوخته یکی از سرنشینان نفتکش که قابل شناسایی هم نبود در آبهای اطراف پیدا شد، می شد حدس زد که امیدی به زنده بودن سایر ۳۱ سرنشین نفتکش ایرانی هم نیست. اما هنوز همه دوست داشتند امیدوار باشند. […]

یک روز پس از حادثه برخورد کشتی چینی با نفتکش ایرانی سانچی در آبهای چین، وقتی پیکر سوخته یکی از سرنشینان نفتکش که قابل شناسایی هم نبود در آبهای اطراف پیدا شد، می شد حدس زد که امیدی به زنده بودن سایر ۳۱ سرنشین نفتکش ایرانی هم نیست. اما هنوز همه دوست داشتند امیدوار باشند. درست مثل حادثه پلاسکو که تا آخرین روزها هم همه ترجیح می دادند امیدوار باشند. اما سرانجام داغی دیگر تکرار شد. داغ هایی که گویی برای ما ایرانیان همیشه باید تازه بماند. اما تازه ماندن این داغها نباید مانع از یافتن واقعیتها شود…

هنگام بروز این حوادث، آنچه بیش از هر چیز خودنمایی می کند عادت به یافتن مقصر است. هنوز حادثه در نقطه اوج خود به سر می برد و عده ای داغدار آن هستند اما به دنبال یافتن مقصر هستیم. مثل حادثه قطار تبریز – مشهد؛ مثل حادثه پلاسکو؛ حتی مثل زلزله کرمانشاه. گویی عادت کرده ایم در فضایی توام با شک و تردید و بدبینی به دنبال مقصر حوادث باشیم. یکی از دلایلش، نگرش سیاسی و انتقادی همیشگی اغلب ما ایرانیان است و دلیل دیگرش شاید کمبود اطلاعات درباره حادثه و گسترش شایعات درباره آن باشد.

از روزی که نفتکش سانچی دچار حادثه شد و خانواده دریانوردان دچار بیم و اضطراب شدند، اطلاعات متعددی از سوی مقامات و رسانه های رسمی و رسانه های غیررسمی ارائه می شد که در صحت آنها تردید جدی وجود داشت. مروری بر آنچه طی روزهای اخیر درباره نفتکش سانچی گفته شد نشان می دهد تا چه حد شاهد ارائه اطلاعات ناقص بودیم. اطلاعاتی که فضا را برای گسترش شایعات فراهم می سازد. به عنوان مثال روز اول گفته شد یکی از قایق های نجات نفتکش سر جایش نیست و شاید سرنشینان نفتکش پس از بروز حادثه، با آن از نفتکش دور شده باشند. اما بعد اصلا معلوم نشد چه بر سر آن قایق آمده بود؟ از سویی دیگر گفته شد آن سرنشین کشتی که در آب پیدا شده دارای جلیقه نجات بوده، اما چند روز بعد گفته شد تصادف و انفجار به حدی سریع اتفاق افتاده که سرنشینان نفتکش فرصت پیدا نکرده اند جلیقه نجات بپوشند. تا چند روز امید می دادند که دریانوردان زنده اند اما وقتی نفتکش غرق شد از قول مسوول چینی عملیات گفتند که سرنشینان نفتکش در همان ساعات اولیه به دلیل انفجار و شدت آتش و گرما و دودهای سمی جان بخته اند. درباره کشتی چینی هم که با نفتکش ایرانی برخورد کرد ابهامات پابرجا ماند. نوع اطلاع رسانی درباره این حادثه و حوادث مشابه که باب شایعات را برای همگان باز می گذارد درسهای فراوانی دارد که البته حوادث مشابه گذشته نشان می دهد چندان از آن درس نگرفته ایم.

در رقابت مقصریابی پیش از بررسی دلایل، عده ای چینی ها را مقصر جلوه دادند و عده ای هم مسوولان ایرانی را. آن دسته می گفتند چینی ها در اطفای حریق و نجات دریانوردان ایرانی تعلل کرده اند و این دسته هم مسوولان ایرانی را مقصر جلوه می دادند که چرا دیر نیروی کمکی فرستاده اند. حرفم این نیست که کدام دسته از انتقادات صحیح است و چه کسی کم کاری کرده است. حرفم این است که در زمان بروز حادثه و در شرایطی که مدام به خانواده های دریانوردان امید می دهیم که آنها زنده هستند و حتی یک روز پیش از انفجارهای نهایی و غرق شدن نفتکش، نیروهای تکاور را از ایران به چین می فرستیم تا در عملیات نجات شرکت کنند و این یعنی هنوز به زنده بودن آنها امید داریم؛ جستجو برای یافتن مقصر در این زمان منطقی است؟

آنچه از این حادثه ماند، خانواده هایی داغدار هستند که اغلب آنها حتی پیکر عزیزانشان را هم نخواهند دید و این داغ تا ابد برایشان زنده می ماند و وظیفه جدی مسوولان است تا دلایل بروز حادثه را بررسی و تمام ابهامات را درباره دلایل بروز حادثه رفع کنند که اگرچه جان باختگان را به خانواده هایشان باز نمی گرداند اما می تواند تسکینی برای دردشان باشد. و دیگر چیزی که از این حادثه ماند داغیست نه برای خانواده های شهدای حادثه نفتکش؛ بلکه برای تک تک ما ایرانیان که گویی در زندگی خود با داغ و حادثه خو گرفته ایم. گویی حادثه با مردمان این سرزمین عهدی بسته که حتی اگر در آب و خاک ایران هم نباشیم همراه ماست.

والسلام