ماجرای کشف ماهیت به اصطلاح اصلاح طلبان که ایشان را در سیاست خارجی راست رادیکال مینامیم و همسویی ایشان در ائتلاف با جریان همسو با هاشمی رفسنجانی که ایشان را هم در سیاست خارجی راست معتدل مینامیم منجر به کنار کشیدن عارف در انتخابات دولت یازدهم و تمرکز روی حسن روحانی برای ریاست جمهوری شد. […]
ماجرای کشف ماهیت به اصطلاح اصلاح طلبان که ایشان را در سیاست خارجی راست رادیکال مینامیم و همسویی ایشان در ائتلاف با جریان همسو با هاشمی رفسنجانی که ایشان را هم در سیاست خارجی راست معتدل مینامیم منجر به کنار کشیدن عارف در انتخابات دولت یازدهم و تمرکز روی حسن روحانی برای ریاست جمهوری شد.
در فضایی با مدارا و کج دار و مریز دولت یازدهم را با چاشنی کردن حداقل ۷ وزیر در کابینه و یک دوزیست کارگزارانی و مدعی اصلاح طلبی به عنوان معاون اول این دولت را با همه مصیبت هایی که در فضای برجام آفرید که هم اصولگرایان را رنجانید و هم موئتلفین با خود یعنی اصلاح طلبان را، این دولت را بالاخره به بد بختی به انتها رسانید اما در جریان دولت دوازدهم و با مطرح شده حضرت حجت الاسلام سید ابراهیم رئیسی جریان راست معتدل که معمولا سیاستهای منطقه ای انگلستان را دنبال میکنند بهانه یافته و روی ترساندن دوجریان که جریان اول اصلاح طلبان بودند و برای ایشان این باور ایجاد شد که اگر با روحانی همسو نباشند قدرت از اختیار ایشان ولو در حد ۷ وزیر خارج خواهدشد و دوم جریان بی شناسنامه سیاسی کشور که بیشتر گوششان به رسانه های بیگانه که ایشان را از مذهبی اداره شدن کشور هراسناک نمودند، بالاخره ناپلئونی رای آوردند اما بعد حدود ۶ ماه گذشته به عبارتی از خرداد تا دی ماه روحانی به هیچ یک از توقعات ایشان جامه عمل نپوشانید و همین امر موجب کلید خوردن راهبرد عبور از روحانی گردید. عبور از روحانی مفهومی دوجانبه داشته و دارد و جانب اول آن درک صحیح از اینکه جریان روحانی قبل از بدست آوردن قدرت با ایشان همراه و بعد از بدست آوردن قدرت بسمت اصولگرایانِ همسو و تابع رهبری غلت میزند ، بوده است و حال متوجه میشوند که با امثال روحانی امکان موفقیت ایشان همیشه اقلیتی است و جانب دوم اتخاذ تصمیماتی که با آن بتوانند بستر مدیریتی در کشور را زیر سئوال برده و شاید در تضعیف روحانی و احتمالا کلیت نظام و رهبری برای خود دستاوردی بجویند و لذا حمایت از اعتراضات و حتی تا حدی آشوب ها از این راهبرد سرچشمه داشته است و غافل از آنکه بر شاخ نشسته و بن میبریدند.
تحلیلگران و خواص کشور از هفت سال قبل کراراً درباره پروژه شوم «سیاه نمایی اقتصادی» و اینکه عاقبت این کار و دروغگویی درباره واقعیتهای اقتصادی کشور توسط جریان سیاسی خاص به «اغتشاش» ختم خواهد شد؛ هشدار داده بودند. تئوری اتمام دوره انقلابیگری و تمرکز روی اجتماع مدنی توسط تیم تابع بنیاد سوروس از همین آبشخور سیراب میشده و میشوند. و هشدار ها ایشان را در مسیر ضد ملی خود استوار تر نمود. و هم آن هشدارها شنیده نشد وهم دست آخر هم نمایههایی از آن «فتنه اقتصادی» در تجمعات برخی شهرهای کشور طی روزهای اخیر رقم زده شد.
با این حال اما در پیامد اغتشاشات اخیر شاهد پیگیری یک پروژه جدید هستیم که بدون هیچ اغراقی آبشخور آنهم در اردوگاه جریان سیاسی خاص قابل رصد است و آن اصرار بر «ناکارآمدی نظام» و اظهار این است که تمام تصمیمات نظام غلط بوده و اوضاع کشور به هیچ وجه قابل دفاع نیست.
کما اینکه به تازگی تشکلی اصلاحطلب موسوم به مجمع محققین و مدرسین نیز طی بیانیهای صراحتاً رهبری نظام را مخاطب قرار داده و بر این مقولات تأکید کرده است.
این حرکت شوم و برنامهریزی شده جدای از آنکه خلاف عقلانیت و خلاف منویات رهبر معظم انقلاب مبنی بر دیدن پیشرفتهای کشور در کنار مشکلات است اما بر خلاف واقعیتهای روز کشور نیز بوده است. امروز تیم مشارکتی ها و اصلاح طلبان و احمدی نژاد ها و حتی سلطنت طلبان با هم به یک پیکان علیه تمامیت نظام در تجمع امده اند.
در واقع این مطلب را انکار میکنند که وجود مشکلات اقتصادی در کشور متوجه اجرای غلط دولتها نیست اما در عین حال از این مطلب چشم می پوشند که باید دانست ، وجود مشکل با بحران اقتصادی متفاوت بوده است و سیاه نمایی برای شکستن پیوندهای ارگانیک کشور بیش از آنکه واقعی بوده باشد یک راهبرد معنی دار جهت دار و شکل یافته در خارج از کشور است. تلقی میشود.
اعتراضات نسبت به مشکلات معیشتی مردم یک واقعیت تلخ و نگران کننده در دل خود داشت و آن این بود که دولت بنای حل مشکلات معیشتی مردم را ندارد و این بنا نداشتن از دوحال خارج نیست و نخواهد بود اول اینکه فی الواقع دولت ناتوان از حل مشکلات معیشتی مردم و چشم براه معجزه ای از خارج کشور است و این امر در تعارض بین اروپا و امریکا و به عبارتی سیاستهای غربی رادیکال با سیاستهای غربی معتدل در تضاد و جوان ناکام این تعارض دولت دوازدهم بوده است. و دوم اینکه بدبینانه بیاندیشیم و حتی در ایجاد نا آرامی و دامن زدن به اعتراضات و اغتشاشات دولت را موثر قلمداد کنیم که در هر دوفرض قرار بوده نظام محکوم شود که با حضور بموقع مردم خنثی گردید و تا امروز هم رادیکالیسم غربی و هم اعتدالیون غربی هر دو سرشان به سنگ خورده و هنوز از سکندری خوردن خارج نشده اند.نتیجه اینکه اصلاح طلبان خود را در حمایت از روحانی باخته قلمداد نموده و راهی بجز سیاست تخریب او در پیش نخواهد داشت. والله اعلم بالامور. والسلام