روز نهم ذی الحجه که به عرفات می رویم و آنجا وقو ف میکنیم . وقوف! آری وقوف ، وقوف درعرفات. بفهمیم یا نفهمیم وقوف اینجا رکود و در جا زدن نیست ، قف است ، در محضرخدا، مکث است از هرچه بی خدا و به عبارتی ایستگاه شستشوی خود از ناخود است میدان […]
روز نهم ذی الحجه که به عرفات می رویم و آنجا وقو ف میکنیم . وقوف! آری وقوف ، وقوف درعرفات. بفهمیم یا نفهمیم وقوف اینجا رکود و در جا زدن نیست ، قف است ، در محضرخدا، مکث است از هرچه بی خدا و به عبارتی ایستگاه شستشوی خود از ناخود استمیدان شفاف سازی درون از علقه هاست و در عین حال ضابط تحرک و نشاط است. وقوف درعرفات به منزله شناخت انسان به معارف الهى است. تخلیه که شدی خواهی گرفت که خداوند به نیازهاى من و تو واقف است و هم اوست توانا بر رفع نیازهایی که فی الواقع نیاز من وتو برای پرواز است . محشر معرفت در اتکاء و اتکال است که خود را به او بسپاری و بنده اش شوی . بنده اما و اما وصد اما از بندگی ؟ “عرفات” قدمگاه بار زدن از جنس شناخت است. عرفات است که معرفت بین آدم و حوا در این مکان صورت رنگین گرفت و آدم یعنی پدرم و پدرت و خودم و خودت از شفافیت برون رفتیم و به گناهی که نباید ! اعتراف کرده ایم.من و تو اکنون ، امروز اگر خود را تکانده و پسی و پشتی و رنگی و درشتی را از دوش چپ بزداییم و ابراهیم وار نداى “عرفت، عرفت” سر داده و خویشتنمان را به باید ها بر انگیزیم زمین را گلستان میکنیم که بهشت خود رضوان بلوغ و معرفت در محضر اوست.
عرفه وعرفات سرزمین اشک و دعاست .
عرفه همراه با عرفات سرزمینى است که خداوند به خاطر اشکها و دعاهاى تو ومن و توابی مان به فرشتگان مباهات مىورزد.
آری زلال که شدی در سرزمینى خواهی بود که گناهان در آن تکانده و در واقع بخشیده مىشوند.
سرزمینى که خیال بخشیده نشدن در آن، خود گناه است.
حتى کسانى که هنوز متولد نشدهاند، مورد لطف قرار میگیرند. عرفات سرزمینى است که به عرصات قیامت ماند که آنجا همه خلایق همه و همه جمعند و هرکس به خدا و فقط به خدا مشغول، و در انتظار رد و قبول، بیرون دروازه منتظر است. همه محشور نزد مولایشان حضور می یابند. انتخاب کرده ای ؟ مولای تو کیست؟ مقتدای خود را می شناسی؟ مولا که معلوم بود با او بر میخیزی و حرکت میکنی تا اجازه ورود بدهند . باید بخواهی و برای خواستن بنالی ،،، باشد که تا به همراه مولایت به حریم (مشعر) راهت دهند . به قاموس کلمات که نگاه میکنم ناموس می یابم و در این یافته به انس می نشینم تا مانوس افتم !! عرفه ؟ عرفات ؟ مشعر ؟ منا ؟ حضور؟ حذر ؟ منظور؟ منظر؟ مقصود؟ مقصد ؟ وای که چقدر تفاوت وجود دارد بین عرفه و غیر عرفه؟ وای که چقدر ذوق می تراشد که ذائقه ام را به مزه شناسی از مزه ها معرفت بخشد؟
آموزش گاه آموختن است که نه گفتن آموزی و به هر چه در هر جا نه بتوانی گفت.
آموزش گاه فهمیدن است که آری گفتن آموزی که به آن چه باید آری بتوانی گفت .
پالایش گاه شعور همین مشعر است که که رهیدن آموزی و رها خواستن بتوانی.
ادعونی استجب لکم،،، بخواهی ، خواستن آموزی ، اینجا تفاوت میکند که چگونه
وارد حرم شوی . هم جنسی ، هم نوایی ، هم صدایی، هم دارایی ، آستانه خانه خدا باز است و می همان مىپذیرد.
اما کدامین میهمان می همان است؟
روز عرفه روز خواستن برای توانستن است .
یا ایها الانسان انک کادحاالی ربک ، کدحا و ملاقیه!!!!
کدحاً و ملاقیه؟ کوشنده ای ، بکوش میرسی .
انسان جز دعا مالک چیزى نیست نه تنها مالک مال نیست بلکه مالک اجزاء و جوارحش هم نیست و نبوده و نمىباشد. بفهمیم ما جز تضرع و دعا سلاحی نداریم ، دشمن درون ما تنها با اشک رام و چه بسا آرام مىشود.
و “سلاحه البکاء”. آیا از ترس جهنم مىنالیم؟
آیا گریه شوق در اضطرابت آورده که شاید به بهشت نرسی؟
بدان و بدانیم که بهشت را به بها دهند و به بهانه نه.
بهانه ها که شسته شدند بها نمایان میشود و به ممارست جلا می یابد و سیقلی میشود و بهای سیقل یافته رمز ورود به ملاقات است و بس.ان شاالله
والسلام
حمید رضا نقاشیان