عمده مسیحیها اعتقاد دارند که هدف از ظهور عیسی مسیح نجات بشر بود و از سوی دیگر شکاکانی مثل اسکورسیزی در آخرین وسوسههای مسیح، در حد فاصل ظن و یقین سلوک دارندو معتقدند عیسی موفق به نجات خود نشد و تنها راه سعادت وسوسه شیطان بود. جریانی انحرافی مطبوعاتی درحوزه سینما با فعالیت سالیان و […]
عمده مسیحیها اعتقاد دارند که هدف از ظهور عیسی مسیح نجات بشر بود و از سوی دیگر شکاکانی مثل اسکورسیزی در آخرین وسوسههای مسیح، در حد فاصل ظن و یقین سلوک دارندو معتقدند عیسی موفق به نجات خود نشد و تنها راه سعادت وسوسه شیطان بود.
جریانی انحرافی مطبوعاتی درحوزه سینما با فعالیت سالیان و مستمر در این حوزه به صورت مکتوب، تلاش میکند تعریف وارونه و تحلیل معکوسی از «سینما» به مخاطبانش ارائه کند. برآیند تحلیلهای وارونه رسانهای در اغلب نشریات مکتوب و مجازی اخیر مربوط به فیلم «سکوت» مارتین اسکورسیزی میشود که با عنوان «جعلی» فیلم دینی تبلیغ میشود، در صورتیکه این تحلیل، تفسیر وارونهای از آخرین اثر این فیلمساز برجسته هالیوودی است. فیلم «سکوت» آخرین فیلم مارتین اسکورسیزی که هم اکنون با دوبله فارسی در فضای مجازی منتشر شده است عمدتا بوسیله یک جریان سینمایی کم دانش به عنوان اثری دینی معرفی میشود. در صورتیکه فیلم «سکوت»، اگر فیلمی در ستایش شک به ایمان نباشد، تقدیسی نمایشی بر ایمان نیست؛ هر چند که کارگردانش طی سی سال از ظن کاتولیکی خود، بارها وبارها سخنان عجیبی به زبان آورده است.
در روایت فیلم «سکوت» آلخاندرو والگنانو، کشیشی یسوعی – پرتغالی، نامهای را از بازرگانی هلندی بازگشته از ژاپن دریافت میکند. نامهای از کشیش فررا، لژیون کلیسای یسوعی که در ژاپن گرفتار دستگاه تفتیش عقایدشده و مرد بازرگان خبر آورده که وی تحت تاثیر سختترین شکنجهها، اعتقادش را انکار کرده است. کشیش «رودریگرز» (اندرو گارفیلد) و «گاروپ» (ادم درایور) نمیتوانند چنین روایتی را باور کنند «فررا» به چنین سرنوشتی دچار شده است. آنان تصمیم میگیرند برای نجات وی راهی ژاپن شوند و او را نجات دهند. این دو کشیش در ابتدا با راهنمایی مسیحی مرتد شدهای به نام «کچیجیرو» به روستای توموجی ژاپن میروند.
کشیش گاروپ (ادم درایور) سمت راست و کشیش رودریگز(اندرو گارفیلد) سمت چپ
روستایی که سامورایی خطرناکی، مسیحیان را در ساحل به صلیب میکشد و پس از مد دریایی و کشته شدن آنان، اجسادشان را میسوزاند. رودریگز از توموجی به گوتو نقل مکان میکند، به امید آنکه بتواند فررا را پیدا کند. او خانه ویران شدهاش را پیدا میکند اما دست از تلاش برای پیدا کردن فررا بر نمیدارد.در گوتو، «کچیجیرو» به رودریگز خیانت میکند و او به همراه تعدادی از مسیحیان به دام جلادان تفتیش عقاید میافتند. سامورایی پیری رودریگز را ملاقات میکند و از او میخواهد مسیح را انکار کند تا به سایر دستگیرشدگان آسیبی نرسد. از بدو ورود به ژاپن، مسیحیان برای دو کشیش از جنایات مفتشی به نام «اینوئه ماساشیگه» گفتهاند. رودریگز تقاضای ملاقات با اینوئه(ایسهای اوگاتا) را دارد و در نهایت متوجه میشود، سامورایی پیری که ملاقات کرده است همان اینوئه است.
رودریگز به مراسم شکنجهای کنار دریا برده میشود جایی که سه تن از مسیحیان ژاپنی به همراه کشیش «گاروپ» دست به اعصاب غذا زدهاند. سه زندانی به همراه گاروپ غرق میشوند و دوره شکنجه روانی رودریگز آغاز میشود. در قسمت پایانی فیلم او با پدر فررا ملاقات میکند. در یکی از صحنههای مهم فیلم، فررا در ملاقات باشاگرد سابق خود رودریگز ، یافتههای تازه خود را درباره کفر و ارتداد، با شاگرد سابقش در میان میگذارد. تقابل میان کفر و ایمان به بحث درباره فواید دعا کردن منجر میشود. فررا به رودریگز میگوید که باید با چشمهای باز دعا کند، به عبارت دیگر به او میفهماند هر آنچیزی را میبیند، مهمتر از هر اتفاقی است که تصور میکند.
در این بخش از روایت، بازنمایی دوباره فحوای «آخرین وسوسههای مسیح» در نسخه سینمایی برای مخاطب مسلم میشود. اسکورسیزی علی رقم تصویری که از گرایشات کاتولیکیاش ارائه میدهند، همواره از اعتقاد قطعی خود سخنی بر زبان نیاورده است. او در ساخت فیلمهایی با تم مذهبی، مبنا را یقین قرار نمیدهد و به دنبال روایتهایی درباره ایمان نسبی و تشکیک مذهبی است و عمده تلاشهای سینمایی او برای درک یا دست یافتن به یقین مذهبی نیست. او مذهب را به مثابه غرق شدن در هیچ میداند که مانع بزرگی برای دست یازیدن به مفهوم زندگی است، این مفهوم بنای اصلی «آخرین وسوسههای مسیح» و فیلم «سکوت» را دربر میگیرد.
بخش گفتگوی فررا با رودریگز بسیار مهم است، به نوعی مانیفست فیلم است. در ادامه این گفتگو فررا اشاره میکند پس از تحمل شکنجههای فراوان از سوی گروه تفتیش عقاید اینوئه، ضمن انکار دین مسیحی، مشغول نوشتن کتابی علیه مسیحیت است. فررا به شاگردش سابقش میگوید پس از یکسال زندگی در معبد دریافته است که مسیحیت در ژاپن سرانجامی نخواهد داشت. سئوالاتی که رودریگز در زمینه فیلم «سکوت» مطرح میکند، در باره ایمان، درباره فواید دعاکردن و جایگاه بشر در کاینات، هنوز هم برای کارگردان ۷۴ ساله، دغدغه اصلی به شمار میآید. این همان ظن بزرگی است که در اغلب آثار اسکورسیزی ، شالوده اصلی فیلمهایش را در برمیگیرد. از اولین فیلمهایش، «خیابانهای خبیث» (جنوب شهر) و «گاو خشمگین» و «راننده تاکسی» گرفته تا «آخرین وسوسه مسیح»، «کوندون» و حالا هم «سکوت». او معتقد است مذهب از نگاه او، شامل اندیشه مذهبی و اقدام مذهبی میشود، و همچنین انکار مذهب، و ایمان دوباره و شک در ایمان. یعنی او شک، ظن و حتی انکار را بخشی از فواید ایمان میپندارد.
از سوی دیگر اسکورسیزی، درباره تقابل ایمان و تردید با ادعای زیست در یک خانواده مومن و مذهبی، میگوید” اگر خدائی که مسیحیت میگوید عاشق بندگان خود است، واقعا وجود دارد و واقعا هم عاشق است، پس این همه ظلم و رنج و محنت در جهان برای چیست؟ آیا میتوان بدون خیانت به ایمان مذهبی، به خواستهای انسانها، تن داد؟ وقتی میدانیم دعاهای ما در سکوت لایتناهی گم میشود، آیا دعا کردن همچنان مفید است؟”
این باور متناقض مذهبی با ایمان عجیب مسلمان در تعارض است. وقتی که قرآن را مطالعه میکنیم پس از سوره حمد با سوره بقره مواجه می شویم و مهمترین مانیفیست ایمانی در سوره حمد مطرح میشود. وقتی در آیه دوم سوره بقره تصدیق الهی قرآن را مطالعه میکنیم، در سوره سوم میخوانیم الَّذِینَ یُؤْمِنُونَ بِالْغَیْبِ وَیُقِیمُونَ الصَّلَاهَ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ (آنان که به غیب ایمان مى آورند و نماز را بر پا مى دارند و از آنچه به ایشان روزى داده ایم انفاق مى کنند). نخستین شاخصه ایمان از منظر قرآن، ایمان به غیب است. غیبی که با پارامترهای مادی، علمی و سبک زیستی بشر امروز قابل شناسایی نیست. پس سکوت خداوند دلالت بر مرگ خدا (به زعم نیچه) یا بیفایده بودن ارتباط با خدا از طریق دعا کردن نیست.
رودریگز حتی با دیدن انکار قطعی فررا بازهم مقاومت میکند و در مرحله آخر ۵ مسیحی را در مقابل او آویزان و شکنجه میکنند. فررا به او میگوید اگر دست به انکار بزند و از روی تمثال مسیح لگد کند این پنج نفر بخشیده خواهند شد. رودریگز دچار یک دگرگونی شدید میشود، او طالب این است که از جانب مسیح صدایی را بشنود و با تکیه بر سکوت خدا دست به انکار میزند و از آن پس رودریگز به سرنوشت فررا دچار میشود. او چهل سال در ژاپن زندگی میکند و در تمام آن سالها در سرکوب مسیحیان به ژاپنیها کمک میکند. پس از مرگ رودریگز به روش بودائیان سوزانده میشود در حالیکه او پنهانی صلیبی کوچک را در دست دارد.
در بخش نخست مسئلهای که به عنوان سئوال دراماتیک مطرح میشود این است که دو کشیش با چه تصوری راهی ژاپن میشوند؟ در فیلم مارتین اسکورسیزی انگیزه سفر قهرمانان آنچنان معلوم و مشخص نیست. هدف اولیه آنها بازایمانآوری دوباره فرراست؟ آیا هدفشان این است که جایگزین فررا شوند؟ آنچه در بخش نخست فیلم میبینیم دقیقا هدف اولیه را مشخص نمیکند. انگیزش بیرونی دو کشیش جاه طلب جوان طوری به نظر میرسد که آنها میخواهند، فررا را نجات دهند اما به محض رسیدن به ژاپن جایگزین وی میشوند. تنها چیزی که از سرنوشت او میدانند این است که که «فررا» زیر فشار شکنجه، از دین برگشته و خدا را انکار کرده است. آیا پدر فررا که به قول رودریگز و گاروپ، ایمان مسیحی را در آنان تقویت کرده، میتواند به دین بازگردد؟! این سئوال خود کارگردان هم هست که در جستجویش میگردد. یعنی کارگردان با کلی ابهام، ایهام و شک به این شخصیتها مینگرد و قصد دارد آنان ظن نیمقرنی او را به مسیح برطرف کنند، اما موفق نمیشود.
در واقع اگر فرم و لایه های داستانی را تفسیر نکنیم، اسکورسیزی فیلم مسیح بازمصلوب انسانی را در روایتی یسوعی به صورت باز تکرار «آخرین وسوسههای مسیح» به مخاطب ارائه میکند. گاه تشابه برخی از انجیلها مثلا انجیل مجدلیه و انجیل منتسب به یهودا، آنقدر با کتاب آخرین وسوسه مسیح از نیکوس کازانتزاکیس زیاد است که برخی را بر این تصور سوق داده است که شاید او به یکی از این کتب مخفیه دست یافته باشد! مارتین اسکورسیزی هم قصد داشت که پس از آخرین وسوسههای مسیح، کتاب «سکوت» «اندو شوساکو» (نویسنده ژاپنی) را را تبدیل به فیلم کند و میخواست مفاهیمی که در وسوسههای مسیح، ارائه کرده بود در فیلم سکوت دوباره تکرار شود و بیست چند سالی طول کشید که این امکان برای اسکورسیزی فراهم شود.
نکته اساسیتر این است که مارتین اسکورسیزی از قصه دیگری در فیلم سکوت ،سعی دارد که خوانشی انسانی را از «آخرین وسوسههای مسیح» ارائه کند. او مسیح (ع) را با قصهای از نیکوس کازانتاکیس به میان دو راهی شک و ایمان میبرد و مسیح در حین مصلوب شدن در دو راهی وسوسه شدن قرار میگیرد، جملهای که مسیح حین مصلوب شدن بر زبان میآورد این است که«خدای من، خدای من، چرا مرا تنها واگذاردی؟» از جانب خداوند صدایی نمیآید و او دل به وسوسه شیطان در کالبد یک دخترک کوچکی میسپارد و مسیح روی صلیب مسیر وسوسه شدن را ذهنی میپیماید اما عینیت پیدا نمیکند. این مسئله خلاف باور شیعیان و مسلمانان است. مگر میشود مسیح (ع) حتی برای لحظهای در خیال و ذهن وسوسه شدن را تجربه کند؟! چنین مسیح باوری بشدت التقاطی است. از سوی دیگر نکته مهم دیگری که اسکورسیزی در این فیلم از دریچهای امانیستی آنرا تحلیل میکند، هدف ظهور حضرت عیسی است. عمده مسیحیها اعتقاد دارند که هدف از ظهور عیسی مسیح نجات بشر بود و از سوی دیگر شکاکانی مثل اسکورسیزی در آخرین وسوسههای مسیح، در حد فاصل ظن و یقین سلوک دارندو معتقدند عیسی موفق به نجات خود نشد و تنها راه سعادت وسوسه شیطان بود. در فیلم سکوت هم اسکورسیزی تاکید دارند مبلغان و مسیح باوران رستگار نخواهند شد، درصورتیکه باورهای گنوسی سلف چنین تفکری در مورد حضرت عیسی(ع) است. با این توصیفات بر خلاف آنچه در نشریات معتبرسینمایی درج شده فیلم سکوت ادامه انکار و ظن بینهایت مارتین اسکورسیزی بدون کشف یقین و ایمان آوردن به غیب و فراماده است.