به گفته کارشناسان، بیشترین افت تحصیلی دانشآموزان در مناطق دوزبانه کشور است. گفته میشود یکی از اصلیترین دلایل این افت تحصیلی، آموزش نادرست زبان فارسی به کودکان این مناطق است. به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، آموزش زبان دوم از چه سنی و چگونه؟ سوال مهمی است که پاسخهای متفاوت و گوناگونی دارد. هرچند […]
به گفته کارشناسان، بیشترین افت تحصیلی دانشآموزان در مناطق دوزبانه کشور است. گفته میشود یکی از اصلیترین دلایل این افت تحصیلی، آموزش نادرست زبان فارسی به کودکان این مناطق است.
به گزارش خبرنگار فرهنگی باشگاه خبرنگاران پویا، آموزش زبان دوم از چه سنی و چگونه؟ سوال مهمی است که پاسخهای متفاوت و گوناگونی دارد. هرچند تاکنون تحقیقات متعددی در این زمینه انجام شده، اما همچنان پاسخ روشنی برایش وجود ندارد. اگرچه برخی از پژوهشگران و بسیاری از مردم عامه بر این باورند که بهترین سن برای فراگیری زبان دوم، از سه سالگی است، اما حقیقت آن است که برای پرسش مطرح شده نمیتوان پاسخ قطعی داد؛ به عبارت دیگر هرچند باور عامه بر این است که بهترین سن برای یادگیری زبان دوم قبل از پنج سالگی است، اما باید گفت این نسخهای نیست که بتوان برای همه کودکان پیچید و حتی همه زبانشناسان و روانشناسان حوزه کودک نیز به آن اعتقادی ندارد. با وجود این، آموزش زبان فارسی به عنوان زبان رسمی کشور از پایه ابتدایی برای تمامی کودکان آغاز میشود. موضوعی که گاه کودکان در مناطق دو زبانه را با مشکلات اساسی مواجهه میکند.
به اعتقاد کارشناسان، نبود ساز و کار مناسب به منظور تدریس زبان فارسی به کودکان این مناطق و شروع آموزش مهارتهای خواندن و نوشتن، پیش از آموزش و تقویت مکالمه به این کودکان، سبب شده تا تعداد قابل توجهی از کودکان این مناطق در مسیر یادگیری با مشکلات متعدد مواجه شوند و بیشترین افت تحصیلی در این مناطق دیده شود. این موضوع در میان کودکانی که در مناطق دو زبانهای که اشتراکات واژگانی و ساختار زبانی کمتری با فارسی دارند، بیشتر دیده میشود؛ به طوری که بنا بر آمار و بررسی کارشناسان این حوزه، یکی از اصلیترین دلایل ضعف تحصیلی در کودکان مناطق دوزبانه همین موضوع عنوان میشود. با توجه به این مشکلات، آموزش پیشدبستانی در مناطق دوزبانه از سوی مسئولان اجباری اعلام شد تا شاید از این طریق، بخشی از کمبودهای موجود برطرف شود. اما گزارشهای اعلام شده از مناطق دو زبانه حکایت از این دارد که دوره کوتاه یکماهه پیشدبستانی آن هم با منابعی که کاملاً بر آموزش زبان متمرکز نیستند، نمیتواند علاجی کامل برای این درد باشد. از سوی دیگر، نبود امکانات لازم در برخی از مناطق دو زبانه محروم، کودکان این مناطق را با دردسرهای جدیتری مواجه میکند. به عبارت دیگر، هنوز فارسی برای این کودکان درونی نشده، باید مهارتهایی مانند نوشتن و خواندن را بیاموزند. از این رو، گاه در برخی مدارس مناطق دوزبانه با کودکانی مواجه میشویم که در ادای جملات به صورت کامل ناتوانند یا قادر نیستند روابط همنشینی و دستوری را رعایت کنند.
مریم دانشگر، عضو هیئت علمی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، در مقالهای تحت عنوان «با مهر «مهر» را دریابیم؛ در احوال زبان فارسی و مسئله دوزبانگی» که در خبرنامه گروه آموزش زبان فارسی فرهنگستان به چاپ رسیده به این موضوع پرداخته و تأثیر آن را در افت تحصیلی کودکان این مناطق مورد بررسی قرار داده است.
دانشگر دو زبانه بودن را یکی از فرصتهای یادگیری برای کودکان این مناطق میداند؛ فرصتی که گاه در ایران به تهدید تبدیل میشود. او در این رابطه مینویسد: «در کنار زبان فارسی، به عنوان زبان اصلی آموزش رسمی در همه مدارس و دانشگاهها، حضور زبانها و گویشهای متعدد محلی که جمعیت زیادی از اقوام ایرانی را تحت پوشش خود قرار داده است، امتیاز ارزشمندی است که کشور ما از آن برخوردار است. امروزه به ندرت میتوان کشوری را سراغ داشت که لااقل بخشی از جمعیت آن به دو یا جند زبان تکلم نکنند. مسئله دوزبانه یا چندزبانه بودن کودکان در شروع تحصیل، از مسائل فراگیر جهانی است که در تمامی کشورهای دنیا مورد توجه قرار گرفته و حتی امروزه به عنوان امتیازی مثبت در یادگیری مطرح شده است. دو زبانهها در تعاملات زبانی از راهبردهای ارتباطی پیشرفته استفاده میکنند، در یادگیری کلمات جدید توانمندتر هستند و در کنشهای هوشی برتر از یکزبانهها عمل میکنند. اما برای رسین به این مرحله یعنی مرحله تبدیل دو یا چند زبانگی کودکان از یک معضل آموزشی به یک امتیاز مثبت و فرصت آموزشی، مسیری پرپیچ و خم پیموده شده است. در صورت نداشتن برنامهریزی دقیق زبانی برای آموزش صحیح، وجود این گویشها و زبانها سبب اختلال در یادگیری کودکان میشود، اختلالی که دامنه فراگیری آن معمولاً دوران نوجوانی و بزرگسالی ایشان را نیز تحت الشعاع قرار میدهد. این اتفاقی است که متاسفانه در کشور ما رخ داده است. هر چند در ایران دو یا چند زبانگی به عنوان یک مسئله نظام آموزشی به رسمیت شناخته شده، دلایلی مانند زمان طولانی حصول نتیجه شبب شده است که با وجود تلاشهای متعدد، اکنون نیز طرح آن به عنوان یک مشکل آموزشی ضروری باشد، مشکلی که سرنخ اصلی آن به زبان رسمی و تسلط نیافتن بر آن، گره میخورد».
دانشگر در ادامه این مقاله، به بررسی و مقایسه نمرات دانشآموزان در مناطق دوزبانه با مناطق یکزبانه میپردازد. نویسنده با نگاهی به نتایج نمرات امتحانات نهایی دانشآموزان کشور، به این نتایج دست یافته است: «مقایسهها نشان میدهد ضعیفترین نتایج تحصیلی به مناطق و استانهای دو زبانه تعلق دارد. در یک بررسی نمرات نهایی درسهای زبان فارسی و ادبیات فارسی استانهای مختلف مقایسه شدهاند، استانهایی خوزستان، لرستان، کهگیلویه و بویراحمد و کردستان ضعیفترین نتایج را داشتهاند و در مقابل استانهای یزد، خراسان جنوبی و اصفهان به بالاترین امتیاز دست یافتهاند. تفاوت میان پایینترین و کمترین امتیاز نیز میزان قابل توجهی است؛ ۶۳ امتیاز در مقابل ۵۹۶ امتیاز، به راستی که تفاوت از زمین تا آسمان است».
«مقایسه دیگری انجام میدهیم. میان خروجی دانشآموزان کلاس سوم راهنمایی در سال تحصیلی ۸۹-۹۰ با همان دانشآموزان که طبیعتاً پس از سه سال در سال ۹۲-۹۳ به کلاس سوم دبیرستان رفته و قرار است دیپلم بگیرند. نتایج نشان میدهد کاهش آمار دانشآموزان، از پایه سوم راهنمایی به پایه سوم دبیرستان، در تهران با پنج درصد، در خوزستان با ۱۱ درصد، در لرستان با ۱۴ درصد و در کردستان با ۱۶ درصد همراه بوده است. تفسیر عددی این کاهش معادل است با حدود هفت هزار و ۵۰۰ نفر از دانشآموزان استان خوزستان و حدود سه هزار و ۵۰۰ نفر از دانشآموزان استان کردستان که بعد از گرفتن مدرک سوم راهنمایی، به دلایلی تحصیل خود را کامل نکرده و حتی دیپلم نگرفتهاند».
از پرسشهای اساسی در آموزش مناطق دو زبانه این است که فاصله کودکان دوزبانه تا رسیدن به مهارتهای زبانی کودکان فارسیزبان چقدر است و تا چه اندازه بر این مسئله پژوهش صورت گرفته است؟ تا چه اندازه منابعی که در مناطق مختلف تدریس میشود، با ویژگیهای هر منطقه منطبق است؟ پیشدبستانیها تا چه اندازه توانستهاند دوزبانهها را در این فرایند یاری کنند؟ و… . آموزش زبان دوم در دیگر کشورها نیز عموماً از دوران ابتدایی آغاز میشود و بسیاری از کارشناسان بر این باورند که کودکان در این سنین، میتوانند مهارتهای زبانی زبان دوم را بیاموزند، اما مسئله اینجاست که در ایران، این موضوع هنوز به عنوان یکی از موضوعات اساسی و مسائل مهم در نظر گرفته نشده است. از این رو برخی از کارشناسان بر این باورند که ورود چنین کودکی به مدرسه، یک حادثه ناگوار برای او تصور میشود که تأثیر منفی در پیشرفت تحصیلی، رشد اجتماعی و عاطفی او خواهد داشت و همین موضوع سبب فاصله گرفتن کودک از مدرسه و سیستم آموزشی کشور میشود.