جمهوری اسلامی ، اقتصاد اسلامی ندارد
جمهوری اسلامی ، اقتصاد اسلامی ندارد

همه میدانیم که یکی از حوزه های مبتلا به بشریت امروز ؛ حداقل از سیصدسال قبل تا به امروز علوم ، مرتبط باحوزه های اقتصاد در توسعه آموزش ها در جهان است چه آنان که اقتصاد را علم صِرف تعریف میکنند و چه آنان که  اقتصاد را حوزه مفهومی و چند وجهی تعبیر میکنند ، […]

همه میدانیم که یکی از حوزه های مبتلا به بشریت امروز ؛ حداقل از سیصدسال قبل تا به امروز علوم ، مرتبط باحوزه های اقتصاد در توسعه آموزش ها در جهان است

چه آنان که اقتصاد را علم صِرف تعریف میکنند و چه آنان که  اقتصاد را حوزه مفهومی و چند وجهی تعبیر میکنند ، به منطق فهم در کاربرد معتقدند و به همین جهت نوعاً نظریه های خود را به سمت و سوی کاربرد مفهومی و جهت دار و با محتوای ایده برای عمل سوق داده اند.

جهان امروز برای قالب سازی شاکله های کاربردی به تعابیر و تعاریف مفهومی روی آورده و مبانی ارزش های متناسب با نیاز خود را در قالب مکاتب مختلف عرضه می نماید.

وقتی به شجره علم اقتصاد نگاه میکنیم صرف نظر از مجرد گرایان که در کتابها ایشان را مردان اجرا و عمل توصیف میکنند بضرس قاطع میتوان محور کتابهای مقدس امثال تورات و انجیل را اولینها در هدایت علم اقتصاد معرفی نمود و بعد از آن باید و ناگزیر به ارسطو در سالهای محدوده ۳۵۰ تا ۴۰۰ سال قبل از میلاد برمیخوریم که نگاه به جامعه از منظر نیاز به تولید و تنوع اشتغال آغاز میگردد. یک نگاه فلسفی به اقتصاد زمینه ساز تخصصی کردن این نگاه بوده است و تفکیک علم و عمل را برشته فهم و سازماندهی مبدل نموده است. و این روال در توسعه تفاهم منطقی به محدوده ای از پانزده قرن سعی وخطا تبدیل گردیده تا اینکه در سالهای ۱۲۷۰ اهل مدرسه بروز و ظهور یافته اند و سردمدار تئوریهای اهل مدرسه را میتوان توماس آکس نامید. طبیعی گرایانی امثال کنه در سالهای ۱۷۵۸ تا ۱۷۶۵ سردمدار تئوریهای وازده در اقتصادند تا اینکه در قرن ۱۷ و ۱۸ مکتب کلاسیک ظهور و بروزمی یابد آدام اسمیت که او را پدر اقتصاد کلاسیک می نامند در حوزه تاریخی ۱۷۷۶ میلادی بروز یافته است.از بعد از او دیوید ریکاردو استاد تفکر کارل مارکس بنیانگزار مکتب سوسیالیسم ظهور نموده که لنین و خروشچف و مائو دست پروردگان این تفکر بوده اند. ولی از ریکاردو یک سلسله با اعتقادات متفاوتی هم بروز وظهور یافته اند که نسل ایشان از جان استوارت میل و آلفرد مارشال و نهایتا به جان مینارد کینز خاتمه یافته است و ایشان مکتب کلاسیک ها و نئو کلاسیک ها را شامل بوده اند. اینکه این مبانی چه میزان قابلیت ارتقاء و رشد پیدا کرده اند البته امری دانشگاهی شده ویقینا محیط های تولید علم اعم از دانشگاهها و اندیشکده ها و اتاقهای فکر به پردازش و ترویج افکاری مفهومی ، بمنظور هدایت جوامع بسمت کاربرد های قابل پذیرش در چار چوب نیاز پرداخته اند. امروزه تولید علم برای علم مفهوم خود را به مفهوم تولید علم برای منافع  سپرده است.

تئوریسین های بزرگ امروز جهان هم به ساختن خط کش هایی که چند نقطه در گذشته و تاریخ را به چند نقطه در آینده متصل کنند، مشغولند. متاسفانه شاخص های ارزیابی علوم ، استانداردهای جغرافیایی را به شاخص های فراملیتی ترجیح میدهند

امروزه در جهان کمتر گزارشی منتشر میشود که شاکله گرایش به منفعت جغرافیایی نداشته باشد

به همین لحاظ خلوص در مفاهیم ارزشی جای خود را به هدایت در بستر کاربرد سپرده و نوع گزارشات منتشره از منظر خلوص قابلیت نقد  جدی یافته اند.

امروزه علم در خدمت تولید ثروت و تولید ثروت در خدمت تشکیل قدرت واقع شده است و حتی ارزیابی فقر در جهان به آسیب شناسی فقر می پردازد و شرمگینانه مفاهیم نابرابری و عدالت در هدایت مفهومی جایگاه علمی ندارند با اصطلاحی عامیانه «هر کس بفکر خویش است».

گزارشات متکی به اقتصاد مفهومی و منتشره در سازمانهای جهانی اعم از نظارتی و یا هدایتی و تولید فکر ، وضع فعلی جهان را به وجود انباشت ثروت و تمرکز قدرت و احداث فقر ساختاری کشانیده و  تقریباً هیچ منبع امیدی که آینده را متوجه هدایت و نظارتی برای تغییر نماید مشاهده نمیشود.

فی الواقع مسئولیتی در جهان متوجه امر نابرابری ها نیست.

وقتی راهبرد هدایت و نظارت در جهان بسمت رفع تبعیض و نابرابری نباشد،

وقتی علم در خدمت توزیع نابرابر قدرت و ثروت واقع است؟

وقتی مفاهیم از حوزه نیاز بشر به نیاز ملت تحدید میشوند؟

آینده در انتظار چه حوادثی است؟

حوزه های اختلاف نظر در کاربرد خود به خصومت ها آنچنان دامن زده اند که امنیت جهانی آشکار ترین تهدید ها را شاهد است.

بیشترین کلمات منتشره در شاکله خبر ها عبارت از جنگ ، بمب ، کشته ، مجروح ، تهدید، مرگ ، بیماری ، گرانی ، کمبود، محرومیت ، فقر ، رکود و امثالهم را تشکیل میدهند .

اقتصاد سیاسی امروز با تعریف سیاست های اقتصادی در مفهوم  ، به کاربرد حرص و عدول از عدل انجامیده و روز بروز آینده زندگی در جهان را تاریک تر میکند

حال و با این وضعیت اقتصاد سیاسی یک کشور مدعی عدالت متکی به چه مفاهیم ، و منتجه ی از آن مفاهیم چه کاربردی خواهد داشت؟ ما در کشوری زندگی میکنیم که ادعا داریم با دنیا متفاوتیم. براستی

کدام بخش از نظام جمهوری اسلامی با بخش متناظر خود در دیگر کشورها متفاوت است؟

اقتصاد سیاسی در جمهوری اسلامی متناظر به چه مفهوم و چه کاربردیست؟

روزی در سرمقاله ای در سال ۹۴ همین درد را با همین ادبیات عنوان کردم و پرسیدم؛

انتخاب تئوری های اقتصادی شناخته شده اعم از سرمایه داری صِرف و نوسرمایه داری و یا اختلاطی در طول نزدیک به چهل سال کشور را عاری از لزوم حمایت از اقشار آسیب پذیر نکرده است و متاسفانه راهی که نوری در انتهای این تونل نشان دهد نیز متصور نیست.

درد و اشکال و مصیبت در کجاست؟

افراد انتخابی رسایش طراحی مفهومی ندارند؟

تئوریها در بستر ساختار سیاسی قابل اجرا نیست؟

یا امتزاجی از هر دو واقعیت در کشور بیداد میکند؟

نظام جمهوری اسلامی بشدت در معرض انتقاد ناتوانی است و همه خود را بکوچه های بمن مربوط نیست میزنیم این مفهوم که هزارها سال پیش سردمداران علم و قدرت برای اهداف خود تئوری داشته اند نشان میدهد که ما در نظام با همه عظمتی که برای تفکر قرآنی و اسلامی خود قائل هستیم ، نمیدانیم به کجا رهسپاریم.

دوازده دولت در نظام اسلامی جایگزین هم شده اند اما دریغ از اینکه یکی از این دولتها بنیه این را میداشته که بگوید ما چه مسیری را میرویم؟ تعریف فقیر در نظام اسلامی از همه کشورهای جهان مبهم تر است و مفهوم فقر زدایی از این که گفتم مظلوم تر.

حمیدرضا نقاشیان

والسلام