تصمیم و تدبیر حضرت امام در ۱۰ اسفندماه سال ۱۳۵۷ برای ترک تهران و سکونت در شهر دیگر، یکی از جالب ترین و در عین حال بحث برانگیزترین تصمیمات معظم له در تاریخ انقلاب است. در تاریخ انقلاب اسلامی، اقدامات متعددی از سوی امام راحل(ره) بهعنوان بنیانگذار این انقلاب مردمیانجام گرفته که برخی از این […]
در تاریخ انقلاب اسلامی، اقدامات متعددی از سوی امام راحل(ره) بهعنوان بنیانگذار این انقلاب مردمیانجام گرفته که برخی از این اقدامات را میتوان به عنوان نخستین اقدامات حکومت اسلامیبررسی و مرور کرد؛ اقداماتی مانند تشکیل دولت موقت برای ساماندهی نسبی اوضاع.
در این میان، یکی از این اقدامات در همان روزهای آغاز حکومت اسلامی، تصمیم و تدبیر امام برای مهاجرت به قُم و انتخاب این شهر برای سکونت است؛ اقدامیکه در مانند چنین روزی یعنی در دهمین روز از اسفند ماه سال ۱۳۵۷ مُحقّق شد.
این تصمیم از آن جهت بود که حضرت روحالله، خود را از قُم میدانست و به آنجا، تعلق خاطر داشت؛ چراکه قم شهر علم و اجتهاد و کانون اصلی انقلاب اسلامیمحسوب میشد و برپایی مبارزه ها علیه رژیم پهلوی و وقوع انقلاب اسلامی، به نوعی از آن شهر آغاز شده بود.
امام همان گونه که در بدو ورود به ایران با یک تصمیم معنادار، بهشت زهرا را برای سخنرانی خود برگزید، این بار هم برای سخنرانی در نزد مردم انقلابی و بصیر قم، به مدرسه فیضیه رفت تا به نوعی فجایع رژیم پهلوی، بویژه علیه طلاب حوزههای علمیه در سالهای ۱۳۴۲ به بعد، برای همگان یادآوری شود.
سخنرانی امام با نام و یاد خدا و تشکر از عواطف ملت ایران آغاز میشود و اینطور ادامه مییابد: «من شما ملت رنجدیده را فراموش نمیکنم؛ من از عهده تشکر شما بر نمیآیم؛ من از خدای تبارک و تعالی، سلامت و سعادت ملت ایران را خواستارم.»
امام حتی در این سخنرانی، به فرهنگ آن روزگاران هم اشاره کرده و میفرمایند: «فرهنگ ما خراب است؛ باید تجدید بشود؛ فرهنگ، فرهنگ استعماری است؛ باید زیر و رو بشود.»
ایشان در ادامه هم میفرمایند: «من قبلا گفته بودم که از قم، عِلم منتشر میشود؛ از قم، قدرت منتشر شد؛ قم، نمونه بود و من مفتخرم که در قم هستم. من پانزده سال، یا قدری بیشتر، از شما دور بودم؛ لکن دلم اینجا بود …»
تصمیم امام برای سکونت در قم البته باعث ایجاد شایعاتی هم شد؛ شایعاتی که دشمنان انقلاب اسلامیآن را دامن میزدند و بر این نکته تأکید میکردند که ترک پایتخت توسط امام و سکونت در قم، نشانه جدایی دین از سیاست است و امام به حضور روحانیون در راس حکومت معتقد نیست؛ شایعه ای که البته حضرت امام در عمل، به آن پاسخ دادند؛ چراکه در مدت حدود یازده ماه سکونت امام در قم، اقدامات متعدد سیاسی از جمله بسترسازی برای برگزاری رفراندوم تعیین نظام سیاسی کشور با رای مستقیم مردم در دوازدهم فروردین ماه سال ۱۳۵۸، صدور حُکم تشکیل مجلس شورای اسلامی، پیگیری تشکیل خبرگان قانون اساسی و فراهم نمودن زمینه برای تصویب قانون اساسی کشور با رای مردم، تاسیس نهادهای انقلابی مانند کمیته امداد امام خمینی، جهاد سازندگی یا افتتاح حساب ۱۰۰ امام مربوط به بنیاد مسکن انقلاب اسلامیبرای کمک به نیازمندان، با اشراف و نظارت عالیه حضرت روح الله محقق شد که فرضیه موهوم جدایی دین از سیاست را رد میکرد.
البته بیش و پیش از این هم کاملا مشخص بود که بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، تفکر جدایی دین از سیاست را اصلا قبول ندارند و این نکته بارها بر زبان و قلم ایشان جاری شده بود و از آن جمله است: «اینکه میگویند باید دیانت از سیاست جدا باشد و علمای اسلام در امور اجتماعی و سیاسی دخالت نکنند را استعمارگران گفته و شایع کردهاند. مگر زمان پیغمبر اکرم (ص) سیاست از دیانت جدا بود؟ مگر در آن دوره عدهای روحانی بودند و عدهی دیگر، سیاستمدار و زمامدار؟»
سکونت امام در قم به نخستین سالگرد خود نزدیک میشد که ابتلای ایشان به بیماری قلبی و کمبود امکانات لازم برای درمان باعث شد تا در دوم بهمن ۱۳۵۸، ایشان را به تهران منتقل کنند، البته شرایط نشان میدهد که امام تصمیم داشتند تا پس از درمان، باز هم به قم بازگردند، اما تصمیم پزشکان معالج مبنی بر ضرورت سکونت ایشان در منطقه ای خوش آب و هوا در تهران و در میان گذاشتن این تصمیم با ایشان، سبب شد تا معظم له به این دستور پزشکی تمکین کنند؛ اما خاطرات یاران نزدیک امام نشان میدهد که یاد قم همواره با ایشان همراه و به تعبیر خودشان، دلشان آنجا بود.
برخی از این یاوران انقلاب نقل میکنند که در روزهای پایانی سال ۱۳۵۸ و اوایل سال ۱۳۵۹ و در حالی که ایشان از محل سکونت خود در تهران به دلیل نمای طاغوتی منزل راضی نبودند و وقتی اطرافیان، اصرار ایشان را مبنی بر ضرورت تهیه منزلی ساده تر، جدی نمیگیرند؛ معظم له تهدید میکنند که اگر تا ۴۸ ساعت، منزلی مناسب و ساده برایشان پیدا نشود، باز هم به قم مراجعت خواهند کرد؛ تهدیدی که البته موثر واقع شد و محل سکونتشان به جماران نقل مکان کرد.
اینگونه است که باید گفت دو بُعد بسیار مهم «توجه به خاستگاه انقلاب اسلامیو اهمیت علم و اجتهاد» در کنار «مردمیبودن و دوری از تشریفات»، تا لحظات پایانی حیات نورانی امام خمینی(ره) با ایشان ماند و همین امر هم باعث شده است تا نه تنها ایرانیان، بلکه جهانیان نیز در برابر شکوه و عظمت خمینی کبیر، سر تسلیم فرود آورند و بر نقش بی بدیل ایشان در به ثمر رسیدن انقلاب شکوهمند اسلامیو آ؛ از نهضتهای اسلامیدر سراسر جهان اسلام اذعان نمایند.
اکنون میتوان به این نکته اشاره داشت که پاسداشت دهم اسفند ۱۳۵۷، تنها یادکرد یک روز نیست؛ بلکه یادآوری یک فرهنگ عظیم در تاریخ انقلاب اسلامیاست؛ فرهنگی اصیل که با محوریت دوری از تشریفات و تجملات و همراهی همیشگی با خاستگاه انقلاب اسلامیهمراه بود و بر این نکته پای میفشرد که حماسه جاویدان انقلاب اسلامی؛ با حضور بی شائبه مردم و همراهی روحانیون مجاهد و مبارز آغاز شده است و اگر در همین راستا تداوم یابد؛ خواهد توانست تا مشتاقان فرهنگ اسلامیو عدالت را تا ابد به راه هدایت فرا خواند.