تاریخ ایران بدون بررسی حضور و تاثیرات و دخالت ها و نقطه نظرات هدایتگرانه حوزه های نجف و قم و مشهد قابل تحلیل دقیق و حقیقت یابی نیست و نبوده و هرگز نخواهد بود. وقایع و حوادثی که در سالهای قبل و بعد از کودتای نفتی ۲۸ مرداد اتفاق افتاده است نوعا متاثر از حضور […]
تاریخ ایران بدون بررسی حضور و تاثیرات و دخالت ها و نقطه نظرات هدایتگرانه حوزه های نجف و قم و مشهد قابل تحلیل دقیق و حقیقت یابی نیست و نبوده و هرگز نخواهد بود.
وقایع و حوادثی که در سالهای قبل و بعد از کودتای نفتی ۲۸ مرداد اتفاق افتاده است نوعا متاثر از حضور بیگانگان در کشور و به خیانت کشاندن عوامل دولتی و غیر دولتی در کشور است.
تامین منافع بی حد و حصر انگلیس و امریکا و به کنترل و تبعیت کشاندن عوامل سیاسی اقتصادی و بعضا مطبوعاتی و هدایت کشور بسمت بی دینی و برنامه سازی برای سکولار نمودن کشور و مردم هیچگاه از دستور کار استعمارگران در بسیاری از کشورها از جمله ایران خارج نبوده است.اینکه خارجی ها ایران را با نشان دادن هویج و پنهان سازی چماق متقاعد به امضای قراردادهای ننگین مینموده اند از زمان صفویه تا امروز و حتی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ادامه دارد ، محل مداقه در بررسی غیرت و حمیت و سلوک ایرانی ها در شناخت و ارج گذاشتن به فرهنگ استقلال طلبی است.یکی از این قرارداد ها قرارداد ۱۹۳۳ است که این قرارداد “شرکت نفت ایران و انگلیس” نفت ایران را انحصارا در دست خود داشت. اما این فعالیت پر سود مدتها مورد نظر شرکتهای نفتی امریکائی نیز بوده وامریکائیها منتظر بودند که امکانی برای ورود به عرصه نفت ایران پیدا کنند.
در تحولات تاریخی دهههای سالهای از ۱۳۱۰ به بعد ایران، دولتهای انگلستان و سپس امریکا نقش بسیارمهم ولی در عین حال متفاوتی بین خود و با ایران بازی کردند؛ بزرگترین دغدغه لندن در ایران، منافع مالی یا به عبارت دیگر، منابع نفتی بود. پیشینه حضور انگلستان در ایران موجب نفوذ زاید الوصف آنها در لایههای مختلف اجتماع و سیاسیون ایران شده بود و به خطر افتادن منافع آنان در حقیقت منافع گره خورده برخی ایرانیها را نیز به خطر میانداخت.
در مقابل، حضور امریکاییها در ایران جدید بود؛ امریکاییها اگرچه به نفت ایران چشم داشتند اما منافع مالی دغدغه اصلی شان نبود. از همان آغاز شرکتهای نفتی امریکایی امیدوار بودند که ملی شدن نفت در ایران پیروز نشود. ملی شدن نفت در ایران تنها بر منافع انگلستان تأثیرگذار نبود، بلکه منافع استراتژیک امریکا و شرکتهای نفتی امریکا را در کشورهای دیگر نیز تحت الشعاع قرار میداد.
انگلیس و امریکا با مفهوم «خطر کمونیسم در ایران » بازی کرده و به موقع لازم استفاده سیاسی اقتصادی میکردند. مدارک سری تازه منتشرشده، بازگوی آن است که سازمان سیا تحلیلی از قدرت حزب توده داشته و آن را خطر جدی در ایران به حساب نمیآورد. مطالعه تطبیقی در مورد کودتاهای ایران، گواتمالا و شیلی نشان میدهد که «جنگ سرد» ، دکترین مقابلگی با اردوگاه شرق بوده است.
اسناد منتشر شده وزارت امور خارجه امریکا بخوبی نشان میدهد که امریکاییها در ایران بیش از هر چیز نگرانیهای “ژئو استراتژیک” داشته اند؛ این اسناد نشان میدهد که حضور دولت کمونیستی شوروی در همسایگی ایران، حساسیت ویژهای در دولتهای امریکا پس از جنگ جهانی (در زمانهای ترومن و آیزنهاور) ایجاد کرده بود.
این اسناد بخوبی و وضوح نشان میدهند که حد اقل سه سال پیش از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲، امریکاییها برنامه جامعی برای مقابله با “تهدید کمونیسم” در ایران داشته اند.
در دوران ریاست جمهوری ترومن، تلاشهای دولت محافظه کار چرچیل درانگلستان برای همراه ساختن امریکا در تغییر دولت ایران نتیجه نداد و اسناد منتشره نشان میدهد که برنامه امریکا در این دوره مقابله سیاسی اطلاعاتی با حمله احتمالی شوروی یا به قدرت رسیدن حزب توده در ایران بوده است، اما پس از روی کار آمدن دولت جمهوریخواه ژنرال آیزنهاور، سیاستهای امریکا به سمت طراحی دکترین « اقدام عملی پیشگیرانه » رفته و از این پس مأموران مخفی امریکا با در دست داشتن بودجه های کافی به ایران سرازیر شده اند.
روابط بریتانیاییها با درباریان، نظامیان ونفوذ در طبقه روحانی در ایران نیز کمک شایانی به برنامههای امریکا میکرد و اسناد حاکی از آن است که برای همراه ساختن نمایندگان مجلس، روحانیون، افسران ارتش و مطبوعات با کودتا علیه اقدامات ملی کردن منابع نفتی در نظر گرفته شده بود.
همچنین پیداست که فضل الله زاهدی انتخاب امریکا برای فرماندهی کودتا بوده و بسیاری از فعالیتهای پیش از کودتا را نیز، عاملین امریکا و نه خود تیمسار زاهدی به انجام میرساندند. در سطح پایینتر، نقش نمایندگان بریتانیا و بویژه خانواده رشیدیان پررنگتر بوده است که قادر بودند سران آشوب طلب و مردم عادی را با پول علیه دولت وقت بشورانند.
تردیدی نیست که امریکا و بریتانیا هر آنچه میتوانستند برای سرنگونی دولت وقت انجام داده اند ، اما شاید موفقیت ایشان بدون نقش آفرینی خود ایرانیها ممکن نمیشده است و به عبارتی نقش هویج و چماق باید به نبرد رو در رو بین موافق و مخالف تبدیل میشد که شد.
دولت انگلیس که در مقابله باسیاست جلوگیری از ملی شدن نفت و خروج از انحصار انگلیسی حاضر به هر اقدامی شده بود ، توانست نظر دولت امریکا را به شرکت در مقابله با مصدق در مقابل شریک کردن شرکتهای امریکائی در نفت ایران جلب کند.انتخابات درامریکا و کمک های ویژه لندن برای روی کار آمدن جمهوریخواهان با ریاست جمهوری آیزنهاور در امریکا نیز به این روند کمک شایانی کرد و سازمانهای اطلاعاتی دو کشور به طرح یک اقدام مشترک در ایران برای سرنگونی دولت به اصطلاح ملی مصدق تن داده و به همکاری در حوزه عملیات کودتا پرداختند.
اخیرا سازمان اطلاعات مرکزی امریکا، سیا، اسناد تازهای را در ارتباط با کودتای۲۸ مرداد ۳۲ منتشر کرده است که نشان میدهد دولت امریکا قصد داشت در صورتی که کودتا علیه دولت دکتر محمد مصدق شکست بخورد، در ایران یک جنگ چریکی دامنه دار به راه بیندازد. این سند “بکلی سری” که در سال ۱۳۳۲ در وزارت خارجه و شورای امنیت ملی امریکا تنظیم شده، حکایت از آن دارد که امریکا تا چه اندازه نگران آن بود که کودتا برای سرنگونی دکتر مصدق با ناکامی مواجه شود.این سند همچنین اثبات میکند که طرحی در جریان بود تا با افزایش حضور نظامی امریکا در منطقه و ایجاد یک نیروی چریکی ضد کمونیست در جنوب ایران، حرکتی برای بی ثبات کردن دولت مصدق آغاز شود.متقاعد نمودن حضرت آیت الله العظمی بروجردی در پذیرش جدی بودن خطر کمونیسم در ایران و برچیده شدن حوزه علمیه قم موجب تعدیل آیت الله کاشانی در حمایت از مصدق گردیده و به نوعی از جریان پر نفوذ حزب توده در اطراف مصدق هراسیده و از بازگشت شاه حمایت گردد.
این رقیمه برای تنویر افکار عمومی در دو سرمقاله بعدی ادامه می یابد . والسلام
حمیدرضا نقاشیان