به گزارش پایگاه خبری خبرگزاری صبح اقتصاد  درجریان ۸ سال جنگ تحمیلی بعد از پیروزی انقلاب اسلامی در ایران ،حافظ اسد، هم به ایران کمک های تسلیحاتی میکرد و هم در تقابل با صدام حسین شمشیر خود را از رو بسته بود این امر آنچنان واضح بود که در تعارض با اتحادیه عرب که علاقمند بود جنگ حزب بعث با ایران را عربی عجمی قلمداد کند ، یکتنه این شعار و راهبرد سیاسی را نقض و بدان مهر باطل میزد . البته مهم است که بدانیم سوریه حتی قبل از انقلاب اسلامی در ایران ، مامن مبارزین علیه سلطنت محمد رضا پهلوی هم بود. راه میانبری که سوریه برای مبارزین به بعلبک لبنان و همراهی با جریان امل المستضعفین شهید امام موسی صدر گشوده بود، همواره وزارت خارجه شاه ایران را نگران و در وضعیت نه جنگ و نه صلح با سوریه نگه داشته بود، گذشته از تاثیر حمایتی از مبارزین ایران، حافظ اسد به فلسطینی های آواره و پناه جو نیز هم پناهی مطمئن داده بود و از این بابت خود را در تقابل با رژیم اشغالگر هم تعریف میکرد.اگر بخواهم سوریه زمان حافظ اسد را تا قبل از فرار بشار اسد به مسکو تعریف کنم باید بگویم اگر سوریه نبود هرگز جبهه مقاومت شکل امروزی بخود نمی گرفت و به تعبیری سوریه در کنار ایران نقش مولد محور مقاومت را تکامل می بخشید . سوریه اگرچه در همراهی با مسکو همیشه در بلوک شرق تعریف سیاسی میشد اما در دوره ای که شوروی سابق از صدام علیه ایران حمایت میکرد هرگز با منویات شوروی همسو نشد و راه مستقل خود را می پیمود.این امر گاهی در اظهار نظر های مقامات شوروی محل انتقاد هم بوده است. خلف صالح حافظ اسد بعد از فوت او به توصیه او بشار اسد بود و در رقابت با اخوی خود رفعت اسد ،وقتی حمایت ایران را همراه خود نمود ، قدرت تبعید رفعت اسد به سوئیس را پیدا کرد و بار ها در جلسات به این نکته اعتراف داشت که اگر ایران از او حمایت نکرده بود سوریه به دو پارچه تجزیه میشد و بخشی با رهبری رفعت اسد بصورتغربی اداره میشد و در اصل او ایران را بعد از مرحوم پدرش هم ناجی سوریه و هم ناجی خود میدانستشاید امروز بضرس قاطع بتوان گفت راهبرد تشکیل محور مقاومت مدیون جریانی که دولت کلینتون با عنوان داعش موجب ایجادش بوده هم هست چراکه خطر داعش در عراق و سوریه برای همه منطقه مشهود می نمود و چاره ای بجز ایجاد یک جریان هوشمند شبه نظامی برای مواجهه با چنین فتنه ای در عراق و سوریه واجب مینمود. مرحوم سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی از این فرصت بهره کامل برده و هم نیروهای دفاع مدنی در سوریه و هم حشد الشعبی عراق را با هدایت نیروی قدس سپاه پاسداران انقلاب اسلامی هدایت و آموزش و تشکیل داد، در تمام این ادوار بشار اسد به معنای مطلق کلمه مطیع و منقاد منویات ایران بود تا جایی که هماهنگی با پوتین رئیس جمهور روسیه برای ورود به جریان برخورد با داعش را هم به شهید سلیمانی سپرده بود.اما بعد از ترور شهید سلیمانی بشار اسد دست به اقدامی زد که حس میکرد برای حکومتش خطرناک است و ساختار ۱۲۰ هزار نفری نیروهای دفاع مدنی را بهم ریخت و فقط ۱۴ هزار نفر از آنها را جذب ارتش سوریه کرد و همین ترس بیجا و نابخردی، او را در معرض اتهام ضد مردمی و قدر ناشناسی از این همه فداکاری مردمی برای حفظ او در مسند قدرت که ایران به هیچ وجه آن را توصیه نمی نمود، موجب تمایل او به پیوستن به اتحادیه عرب و اخذ کمک های مالی و ایجاد رخنه در راهبرد و پیوند جریان مقاومت شد.نتیجتا این موضوع او را از چشم فرماندهان ارتش سوریه انداخت و موجب استعفای کلیدی ترین عناصر نظامی و تحلیل رفتن انگیزه های فرمانبری گردید و تا جایی پیش رفت که در تهاجم تحریر الشام به حلب ارتش سوریه ، ارتش سوریه مانع نشد و تروریستها هم وقتی عدم مداخله ارتش را مشاهده کردند از طریق حما و حمص خود را به دمشق رسانیده و موجب فرار بشار اسد شدند.امروز سوریه دستخوش نابخردی بشار اسد در جداشدن از ایران و بی انگیزه کردن ارتش خود بدست جریاناتی افتاده که هیچ یک به تنهایی قادر به ایجاد دولت و آرامش بخشیدن به سوریه نیستند.شاید سالها طول بکشد که سوریه مجددا به عنوان یک کشور قد علم کند.جنس بلوغ سیاسی مردم سوریه اجازه غربی شدن به سوریه را نخواهد داد .حمله های پی در پی رژیم صهیونیستی هم تمام قدرت و تجهیزات دفاعی (روسی بنیان ) سوریه را نابود کرده است و این بدان معناست که نمیتوان به امید ایجاد یک دولت مرکزی به تمامیت ارضی سوریه امیدوار بود. از این ها مهمتر اینکه وعده های روائی ظهور منجی بسیاری از حوادث واقعه را در متون مختلف اتفاقات در منطقه را پیش بینی نموده است و گاهی تحلیل ها متکی به صبر اعتقادی اجازه انجام اقدامی را برای تشیع ظهور باور نمی دهند. والسلام