عملیات فروغ جاویدان ، محاسبه دوسو برد
عملیات فروغ جاویدان ، محاسبه دوسو برد

  هرسال ۵ مرداد که می رسد خاطره عملیات مرصاد و جان فشانی و تدبیر مرد اقدام و عمل سردار بزرگ اسلام شهید صیاد شیرازی تجدید میشود و به عملکرد منافقین  در عملیات بقول خودشان فروغ جاویدان بیش از پیش عمیقتر می اندیشم و اینگونه جمع بندی میکنم که عملیات موسوم به  «فروغ جاویدان»  با […]

 

هرسال ۵ مرداد که می رسد خاطره عملیات مرصاد و جان فشانی و تدبیر مرد اقدام و عمل سردار بزرگ اسلام شهید صیاد شیرازی تجدید میشود و به عملکرد منافقین  در عملیات بقول خودشان فروغ جاویدان بیش از پیش عمیقتر می اندیشم و اینگونه جمع بندی میکنم که عملیات موسوم به  «فروغ جاویدان»  با تصمیم گیری تنها شخص رجوی نبود زیرا این عملیات اگرچه سنگین ترین شکست نظامی منافقین بحساب می آمد لاکن یک تصمیم دو سو برد برای سازمان و برای پشتیبانان غربی و حتی برای صدام حسین محسوب میگردید که تا آن لحظه و البته توسط شخص رجوی بر پیکره مجاهدین وارد و تحمیل میشد. از دید برخی تحلیل گران عملیات فروغ جاویدان تصمیمی احمقانه تلقی میشود لاکن حقیر اینگونه برداشت ندارم و معتقدم برای رجوی بعد از پذیرش آتش بس توسط ایران راهی جز تن دادن به یک ریسک بسیار پر مخاطره که وارد حوزه رو در رو بایران شود و یا این رو در رویی موجب تسخیر برخی شهرهای میان راه و حتی با هدف تصرف تهران میگردید و یا به شکستی برای کاستن از حجم نیرویی که هم هزینه داشت وهم سئوال داشت وهم ماندگار نبود و هم تشتت می آفرید و ….منجر میشد و لذا برای انگلستان حامی اصلی منافقین و برای صدام حسین کارفرمای مزدور نمودن منافقین و حتی برای سازمان و خود رجوی همه و همه دوسر برد محاسبه میشد.

چرا که حوادث بعد از شکست خود معرف نگاه سازمان به مطالبات منتج از شکست است و بعنوان اولین نمودهای تغییر راهبرد در رهبری منافقین  بعد از شکست در عملیات فروغ جاویدان بروز داده شده است.

بطور اجمال میتوان گفت اگرچه بعد از به اصطلاح انقلاب سال ۱۳۶۴ واتخاذ تصمیم در انحلال دفتر سیاسی و تغییر راهبردی تشکیلاتی مرکزیت سازمان، بتدریج سازمان در معرض تغییرات و تحت دیکتاتوری کامل مسعود رجوی پیش میرفت، لاکن بضرس قاطع و تحلیل قابل اثبات میتوان به این امر تاکید نمود که  سرآغاز و سرفصل تغییرات ایدئولوژیکی در درون سازمان بعد از عملیات فروغ جاویدان شکل نمادین گرفته است.

توجه به این واقعیت که هم مسعود رجوی و هم سرویسهای پشت پرده اداره این عنصر عروسکی  برای برون رفت از شرایط سخت و دشوار پیش آمده ناشی از قبول آتش بس از سوی ایران که اسکانشان و هزینه برایشان و بهادادن به ایشان موکول به بقای جنگ بود و آتش بس در دستور کار پیش بینی نشده بود جز تحمیل سردر گمی احساس دیگری نداشتند.

این امرهم آینده سیاسی شان را در هاله ای از ابهام فرو میبردو هم ادامه حیات با آن حجم از نیرو وبدون راهبرد عملیاتی ، تنها راه چاره را در آن تصویر مینمود  که با تمام قوا و با هدف ساقط کردن حکومت جمهوری اسلامی به ایران حمله کند.حتی این پیش بینی برای همه ارکان تصمیم گیری محرز بود که علیرغم پشتیبانی وسیع هوایی و توپخانه ارتش عراق در نبرد با نیروهای ارتش و سپاه نهایتا منافقین  در تنگه چهارزبر  شکست سختی بخوردند و با پذیرش نزدیک به ۲۰۰۰ کشته و مجروح و مفقود، دست از پا درازتر مجددا به خاک عراق بازگردند.

مسعود رجوی بخوبی از این شکست آگاه بود زیرا هیچ کارشناس نظامی و تازه میدان دیده ای چنین حمله دیوانه واری را تائید نمی کرد ولی از آنجائیکه که شرایط بسیار دشوار نه راه پیش و نه راه پس را باقی میگذاشت باید دستور چنین حمله ای  صادر میگردید تا شایدحتی در حد ۵ درصد رویای به قدرت رسیدن در ایران که آنرا فرصتی طلائی بر میشمردند، محقق شود و یا با محاسبه ۹۵ درصد از شر این همه قوای طلبکار نجات میافتند . این ماجراجویی با این منطق ، پاسخ نجات بخشی برای ادامه حیات سازمان در حجمی غیر قابل قبول از نیرو و مطالبات محسوب گردیده بود.

مهمترین ابزاری که سازمان بعد از شکست مرصاد بدست آورده بود مظلوم نمایی بین المللی برای گدایی وجه و جایگاه بوده استکه مطمئنا این ابزار قبل از شکست فراهم نمی بود. مسعود رجوی در بحث توجیه و جمع‌بندی (عملیات فروغ آویزان)  را «تنگه و توحید » نام گذاشت. به اعضای سازمان اینگونه میگفت که شما تک تک ‌تان در تنگه ای بنام توحید گیر کرده بودید. زیرا بطور مسلم اگر در ذهنتان تنگه نداشتید حتما از تنگه چهار زبر هم رد میشدید. جالب بود که رجوی نه تنها خود را مسئول شکست این عملیات نمیدانست  بلکه تلاش میکرد با سفسطه در مقولات ایدئولوژیک شکست را به گردن نیروها و فرماندهان میدانی در عملیات بیاندازد و آنها را سرگرم افکار توجیه گرانه می نمود.  بعد از کاستن از حجم مزاحم سازمان  پرستش رجوی به اصل محوری اعتقادات منافقین تبدیل شد و اعضای سازمان از یک گروه سیاسی با ایدئولوژی خاص (التقاطی) به یک فرقه با عقاید خاص تر تبدیل شدند.  واقعا بعد از شکست مرصاد لقب این عملیات را همانگونه که گفتم (عملیات فروغ آویزان ) میتوان نهاد زیرا پس از عملیات مذکورو  آثار مخربی که بر پیکره سازمان گذاشت ، شمار زیادی از اعضا و وابستگان تشکیلات در عراق و اروپا تلاش کردند از سازمان جدا شوند هرچند با خشونت درون ‎گروهی مواجه میشدند ولی بهرحال روزنه هایی وجود داشت که بتوانند جان خود را از دست این سازمان مخوف جنایت کار  نجات دهند.

والسلام

حمید رضا نقاشیان