مباهله مصدر عین الیقین امت
مباهله مصدر عین الیقین امت

  ( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَهَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ) ال عمران ۶۱ روایات فراوان در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که با […]

 

( فَمَن حاجَّکَ فیهِ مِن بَعدِ ما جائَکَ مِنَ العِلمِ فَقُل تَعالَوا نَدْعُ اَبنائَنا وَ اَبنائَکُمْ وَ نِسائَنا وَ ئِسائَکُمْ وَ اَنْفُسَنا وَ اَنْفُسَکُمْ ثُمَّ نَبتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعنَهَ اللهِ عَلی الکاذِبینَ) ال عمران ۶۱

روایات فراوان در منابع معروف و دست اول اهل سنّت و منابع اهل بیت (علیهم السلام) آمده است که با صراحت می‌گوید:  اهل و عیال پیامبر اکرم صلوات الله علیه و آله در آیه مباهله، علی، فاطمه، حسن و حسین (علیهم السلام) هستند و این آیه حقانیت مطلق مذهب شیعه را با قاطعیت تایید و تضمین میکند.

روز بیست ‌وچهارم ماه آخر سال  ذی‌الحجه  از این رو روز مباهله نام گرفته است که در این روز که روز نزول آیه « تطهیر» نیز هست، خداوند بر ارزش‌ها و فضیلت ‌های اهل بیت (ع) و جایگاه راستین آنان در درک و شناخت اسلام راستین و جانشینی بلافصل رسول گرامی اسلام مهر تأییدی خلل ناپذیر زده است .

مباهله در اصل از ماده بَهْل (بر وزن اَهْل) به معنی رها کردن است. به همین جهت هنگامی که حیوان را به حال خود واگذارند و پستان آن ‌را برای جلوگیری از نوشیدن نوزادش در کیسه قرار ندهند عرب ها به آن حیوان باهِل می‌گویند و از این رو ابتهال در دعا به معنی تضرّع و واگذاری کار به خدا است.

گاهی هم این واژه را به معنی هلاکت و لعن و دوری از خدا معنی کرده‌اند که حتی این معنی نیز به خاطر رها کردن و واگذار نمودن بنده به حال خویش و خروج از سایه لطف خداست.

اما از نظر مفهوم متداول که در آیه به آن اشاره شده، مباهله به معنی نفرین کردن دو نفر به همدیگر است. به این ترتیب که وقتی استدلالات منطقی سودی نداشته باشد و طرفها با استدلال نتوانند به اقناع یکدیگر برسند ، افرادی که با هم درباره یک مسأله مهمّ دینی گفت ‌وگو دارند در یک جا جمع می‌شوند و به درگاه خدا تضرّع می‌کنند و از او می‌خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند، همان کاری که پیامبر اسلام (ص) در برابر مسیحیان نجران انجام دادند، که در آیه ۶۱  سوره آل عمران به آن اشاره شده است. و معنا و مفهوم آیه از این قرار است که :

«هر گاه بعد از علم و دانشی که به تو رسیده، (باز) کسانی درباره مسیح با تو به ستیز برخیزند، بگو: “بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما نیز فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما نیز زنان خود را، ما از نفوس خود (و کسی که همچون جان ما است) دعوت کنیم، شما نیز از نفوس خود، آنگاه مباهله (و نفرین) کنیم، و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم ».

این آیه به ضمیمه آیاتی که قبل و بعد از آن نازل شده، نشان می‌دهد که در برابر پافشاری مسیحیان در عقاید باطل خود، از جمله ادعای الوهیت حضرت مسیح(علیه السلام) و عدم کارایی منطق و استدلال در برابر لجاجت آنها، پیامبر(ص) مأمور می‌شود که از طریق مباهله وارد شود، و صدق گفتار خود را از این طریق خاصّ و روحانی به ثبوت برساند، یعنی با آنها مباهله کند تا راستگو از دروغگو شناخته شود!

در روایات اسلامی که مفسّران و محدّثان از عامه و خاصه نقل کرده‌اند آمده است که «هنگامی که آیه فوق نازل شد پیامبر(ص) به مسیحیان نجران پیشنهاد مباهله داد، بزرگان مسیحی از پیامبر(ص) یک روز مهلت خواستند، تا در این باره به شور بنشینند. پس از گذشت یک روز از زمان مهلت ، اسقف (اعظم)  مسیحیان نجران به آنها گفت: “نگاه کنید، اگر فردا محمد با فرزند و خانواده‌اش برای مباهله آمد از مباهله با او بپرهیزید، و اگر اصحاب و یارانش را همراه آورد با او مباهله کنید که او پایه و اساسی ندارد”.

روز بعد پیامبر(ص) آمدند، در حالی که دست علی(ع) را گرفته بودند و حسن و حسین (علیهما السلام) پیش روی او حرکت می‌کردند، و فاطمه (علیها السلام)  پشت سر او. مسیحیان و در پیشاپیش آنان” اسقف اعظم آنان بیرون آمدند. هنگامی که پیامبر(ص) را با همراهان مشاهده کرد، پرسید: اینها چه کسانی هستند؟” گفتند: “این یکی، پسر عمو و داماد او است، و این دو فرزند دختر زاده‌های او هستند، و این بانو، دختر او است که از همه نزد او گرامی‌تر است.” اسقف نگاهی کرد و گفت: “من مردی را می‌بینم که مصمّم و با جرأت در مباهله آمده و می‌ترسم او راستگو باشد، و اگر راستگو باشد بلای عظیمی بر ما وارد خواهد شد.” سپس گفت: “ای ابوالقاسم محمد(ص) ما با تو مباهله نخواهیم کرد،  و دعوت میکنم  با هم صلح کنیم و هیچ گاه به مخاصمه بر علیه یکدیگر بر نخیزیم ».همین مضمون با تفاوت‌هایی که به اصل قضیه ضرری نمی‌زند، در بسیاری از تفاسیر دیگر نیز آمده است، مانند تفسیر فخر رازی (جلد ۸، صفحه ۱۰ ) و قرطبی (جلد ۲، صفحه ۱۳۴۶ ) و روح البیان (جلد ۲، صفحه ۴۴) و روح المعانی (جلد ۳، صفحه ۱۸۸ ) و بحر المحیط (جلد ۲، صفحه۴۷۲ ) تفسیر بیضاوی (ذیل آیه مورد بحث) و همچنین بسیار تفاسیر دیگر و بدون تردید از نظر تاریخی این مسئله واقع شد. یعنی پیامبر(صلی الله علیه وآله) گروهی را انتخاب کرد و همراه خود برای مباهله آورد.

مفسران و محدثان شیعه و سنی تصریح کرده اند که آیه مباهله (آیه شصت و یکم سوره آل عمران) در حق اهل بیت پیامبر (ص) نازل شده است و پیامبر کسانی را که همراه خود به میعادگاه برد، فرزندانش (حسن و حسین) و دخترش (فاطمه) و علی (ع) بودند. بر این اساس منظور از ابنائنا در آیه حسن و حسین هستند، همان طور که منظور از نسائنا فاطمه، و منظور از انفسنا علی (ع) است.(۱)

برخی از مورخان تعداد اعضای هیأت نمایندگی مسیحیان نجران را شصت نفر یاد کرده اند که از مهم ترین و ارزنده ترین اهالی نجران بودند.

در رأس آنان سه تن پیشوای مذهبی قرار داشت که عبارت بودند از :

* – ابوحارثه بن علقمه اسقف اعظم نجران که نماینده کلیساهای روم در حجاز بود.

* – عبدالمسیح رئیس هیئت نمایندگی که به تعقل و تدبیر و کاردانی معروف بود.

* – ایهم که فردی کهنسال و یکی از شخصیت های محترم بین مسیحیان نجران به شمار می رفت.

پیامبر اکرم(ص) در طول سیزده سال دور مکی با اینکه یارانش توسط مشرکان پیوسته مورد آزار و اذیت واقع می‌شدند و گاهی با حال جراحت به خدمت آن حضرت رسیده و تقاضای مقابله به مثل می‌کردند آنان را امر به صبر و مدارا می‌نمودند و انتخاب این شیوه را عقلانی‌ترین شیوه‌ای ‌می دانستند که ایشان را به اهداف والایش نزدیک می‌ساخت، لذا برای پیروان خود چنین بیان می‌داشتند: اعقل الناس اشدهم مداراه للناس.  عاقل‌ترین مردم آن است که بیشترین مدارا با مردم داشته باشد. یا فرمودند: انا امرنا معاشر الانبیاء بمداراه الناس کما امرنا باداء الفرایض.  ما جمعیت پیامبران، همان‌گونه که به انجام واجبات امر شده‌ایم به مدارا با مردم امر شده‌ایم. و پس از هجرت به مدینه در پی طرح جامعه نوبنیاد دینی بودند که بر اساس وحدت گروه‌های موجود در جامعه شکل بگیرد، آن حضرت برای نیل به این هدف مقدس دشواری‌های فراوانی در پیش‌رو داشتند و گروه‌های متعدد با عقاید مختلف در آن جامعه حضور داشتند ولی به‌واسطه رحمت و رافت پیامبر اکرم، قلوب مردم به اسلام جلب شد: فَبمَا رَحْمَهٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ کُنْتَ فَظًّا غَلِیظَ الْقَلْب‌ِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلکَ … . این خصلت و خوی و منش پیامبر اکرم اختصاص به مسلمانان نداشت بلکه همگان را فرا می‌گرفت و مردم را بدان فرا می‌خواند: یسروا و لا تعسّروا و بشّروا و لاتنفروا.  بر مردم آسان گیرید و سخت نگیرید و بشارت دهید و در آنها نفرت ایجاد نکنید.

پیامبر اکرم برای اینکه سیاست مسالمت‌آمیز خود را عملی سازد نخست با اخذ بیعت‌های فردی کار را آغاز کرد و سپس با انعقاد پیمان‌هایی همچون پیمان صلح حدیبیه، اهداف خویش را در این مورد توسعه داد و حتی دست به دعوت زمامداران کشورهای مجاور زد.

والسلام

حمید رضا نقاشیان