روزی بازرگانی خرش را که دو گونی بزرگ بر دو خورجین در طرفین خود داشت به زور میکشید، و خر در راه رفتن سنگین مینمود و بسی آهسته راه می پیمود و از قضا در میان راه به مرد حکیمی رسید. حکیم از اینکه خر با زحمت حرکت میکند متعجب گردیده و از بازرگان اینگونه […]
روزی بازرگانی خرش را که دو گونی بزرگ بر دو خورجین در طرفین خود داشت به زور میکشید، و خر در راه رفتن سنگین مینمود و بسی آهسته راه می پیمود و از قضا در میان راه به مرد حکیمی رسید. حکیم از اینکه خر با زحمت حرکت میکند متعجب گردیده و از بازرگان اینگونه پرسید که ؛ بر دوش خَر چه باری داری که سنگین است و راه به سختی و سنگینی و دشواری و بی رغبتی می رود؟
بازرگان که در کشیدن خر درمانده شده بود ، پاسخ داد یک طرف خورجین را گندم ریخته و طرف دیگر را از سنگ پر کرده ام .
حکیم متعجب تر از قبل پرسید به جایی که میروی سنگ کمیاب است؟
بازرگان پاسخ داد خیر ، به منظور حفظ تعادل طرف دیگر سنگ در خورجین مقابل ریخته ام.
حکیم دانا به کمک آمده و از خورجین مقابل سنگها را خالی کرد و گندم موجود در خورجین اول را به دو قسمت تقسیم نمود و هر دو خورجین را به یکسان پر نمود و به بازرگان گفت حال خود نیز سوار شو و به سلامت و بار آسانی به ادامه راه بپرداز.
مرد کاسب وقتی چند قدمی به راحتی با خَر خود رفت ، برگشت و از حکیم پرسید با این همه دانش چقدر ثروت داری؟
حکیم گفت هیچ ! دوباره پرسید مرد بزرگ تو این همه دانش داری و هیچ ثروت نداری ؟؟ حکیم پاسخ داد ثروت ندارم اما دانش چرا!
مرد کاسب فورا از خر پیاده شد و شرایط را به شکل اول باز گرداند و به حکیم گفت من با این همه نادانی ام خیلی بیشتر از تو دارایم ،
علمی که ثروت نیاورد علم نافعی نیست پس علم تو مال خودت و شروع کرد به کشیدن خَر وبه راه ادامه داد.
از این داستان نتایج مطلوبی حاصل میشود که در این مقالت کوتاه به یک نتیجه اشاره میکنم.
اول اینکه نظام آموزشی ما با این همه پیش دبستان و دبستان و متوسطه و دانشگاههای دولتی و به اصطلاح غیر انتفاعی و سیستم کنکور و صدها مراکز آموزشی ارزان و گران و تبلیغات گوش خراش رسانه ای و دو وزارتخانه و یک معاون رئیس جمهور برای فن آوری نهایتا قرار است چه کنند؟
نتیجه علم آموزی اگر چنانچه ابزار استقلال و رفاه ملی و برتری نسبی نسبت به دیگران اعم از دیگر کشورها و یا دیگر اندیشان نسبت به دین و آیین ما نباشد ، پس به چه کاری می آید. در فرهنگ اعتقادی ما علم همه جا کنار عمل آمده است.
قرآن کریم اینگونه میفرماید که : « مَثَلُ الذینَ حُمِّلوا التّوراهَ ثُمَّ لَمْ یحْمِلوهَا کمَثَلِ الحِمارِ یحمِلُ اسفاراً
یعنی کسانی که مکلف به تورات شدند، ولی حق آن را ادا نکردند، مانند الاغی هستند که کتابهایی حمل می کنند.
شاعری این معنا را به نظم آورده که البته نام او را فراموش کرده ام
هر آن کس که تورات خواند در عمل // نکو وی بر آن همت اندر مثل
حماری که بر پشت گیرد کتاب// نجوید ولی بهره ای از صواب
بلی آن گروهی که اندر حیات// چنین اند در راه و رسم و صفات
علم چندان که بیشتر خوانی//چون عمل در تو نیست نادانی
نه محقق بود نه دانشمند//چارپایی بر او کتابی چند
آن تهی مغز را چه علم وخبر//که بر او هیزم است یا دفتر
به عبارت موجز تری میتوان گفت ، عالم که ندارد عمل مثل حمار است. به عبارتی اَلعِلمُ یهْتِفُ بالعَمَلِ فَاِنع اَجَابَهُ وَ اِلّا اِرْتَحَل عَنْهُ. دانش واقعی به عمل میچسبد و اگر عمل همراهیش نکند، کوچ میکند و به عبارتی علم مقدمه عمل است و علم بی عمل و فاقد نتیجه بی ارزش است.
دیگران را قناعت آموزند// خویشتن سیم و زر دراندوزند
حال با این همه ناتوانی که از مدارک دانشگاهی اعم از کجروی و خیانت پیشگی و یا بضاعت کم در تحقق عمل ، بهتر که بگوییم از طلا گشتن در دانشگاهها پشیمان گشته ایم و مرحمت فرموده ما را همان بهتر که مس کنید که در مکتب خانه ها بزرگانی ممهز به علم و عمل برای حفظ اسلام و کشور تحویل ملت خود میداده اند و دانشگاه جز بد روشی و بد اندوزی نداشته است. والسلام
حمید رضا نقاشیان