ارنست همینگوی معتقد بود: «اگر قرار باشد زندگی شخصیام در حجم اندوه پشت کتاب ها پخش شود ، دیگر این همه تلاش برای بیرون نگه داشتن زندگی شخصی و دوری از این شهرت مزخرف، کاملا بی فایده میشود.» نثر و نوشتار همینگوی، با سبک زندگی مرد سالارانهاش که شامل ماجراجوییهای زمان جنگ تا مسابقات شکار […]
ارنست همینگوی معتقد بود: «اگر قرار باشد زندگی شخصیام در حجم اندوه پشت کتاب ها پخش شود ، دیگر این همه تلاش برای بیرون نگه داشتن زندگی شخصی و دوری از این شهرت مزخرف، کاملا بی فایده میشود.»
نثر و نوشتار همینگوی، با سبک زندگی مرد سالارانهاش که شامل ماجراجوییهای زمان جنگ تا مسابقات شکار حیوانات وحشی و گاو بازی میشد، هم خوانی داشت. اما ارنست همینگوی درباره ی زندگی شخصیاش که آن را یک ” گنداب باز ” میدانست، بسیار حساس بود و بر طبق مکاتبات منتشر نشدهی سابق، مرتب از خانواده و دوستانش درخواست میکرد تا جزییات را فاش نکنند.
در چهارمین دفتر از ۱۷ دفتر نامههای او، که قرار است توسط انتشارات دانشگاه کمبریج منتشر شود، همینگوی اینطور مینویسد: ” اگر من قرار است بنویسم ، باید زندگی شخصیم را از نوشتن دور نگه دارم .” وی در نامه ای دیگر ثبت کرده است که ناشری را از هرگونه استفاده از شهرت شخصی منع کرده است چرا که میخواست نوشته هایش فقط به شکل یک داستان قضاوت شوند.
او از دیدن توصیه نامهی کتابش، “خورشید همچنان طلوع میکند”، که در آن زندگی نامهی وی نیز گفته شده بود ، بسیار عصبانی شد و به ویراستارش، ماکسول پرکینز، شکایت کرد و اصرار کرد که ناشرش فورا باید آن زندگینامه را حذف کند و تهدید کرد که اگر هرگونه اشارهای به خدمت سربازی اش در جنگ یا زندگی شخصیاش مانند ازدواج را حذف نکنند، دیگر هیچ کتابی با آنها منتشر نخواهد کرد.
وی ادامه میدهد: اگر قرار باشد زندگی شخصیام در حجم اندوه پشت کتاب ها پخش شود ، دیگر این همه تلاش برای بیرون نگه داشتن زندگی شخصی و دوری از این شهرت مزخرف، کاملا بی فایده میشود. بنابراین ناشر ، جلد توهین آمیز کتاب را حذف کرد.
همینگوی در نامه ای برای مادرش ، گریس مینوسد : ” اگر کسی خواست با شما درباره ی من مصاحبه کند ، لطفا به آنها بگو که میدانی من از هرگونه شهرت شخصی بیزارم و به من قول داده ای هیچ سوالی را درباره ی من پاسخ ندهی . هیچ وقت درباره ی هیچ موضوعی صحبت نکن . “
چهارمین دفتر نامه های همینگوی وقتی شروع میشود که او آخرین بازبینی کتاب “وداع با اسلحه” را انجام میداد، رمانی که برای او شهرت بین المللی را به ارمغان آورد و پرفروشترین کتابش شد.
نامه ی همینگوی به نویسنده ی انگلیسی ، هیو والپول ، نشان میدهد که وی در آن زمان مشغول کنار آمدن با مسئولیت های ” شهرت ” بوده است . وی اینطور مینویسد : “این کتاب اولین تجربه ی من است که از طرف افرادی که آن را خوانده اند نامه دریافت میکنم . باید چه کار بکنم ؟ همه را جواب دادم و کار دیگری نکردم . خیلی کار مزخرفی است ، ۲۰ تا ۳۰ دقیقه از وقتم گرفته میشود تا از آنها تشکر کنم . اگر تشکر نکنم عصبانی میشوند ؟ یا بهشان برمیخورد و دیگر کتابی از من نمیخرند ؟ “
در جایی دیگر وی ، رمان نوشتن را “بسیار سخت ” توصیف میکند . در نامه ای به وکیلش مینوسید : زندگی من مثل یک گنداب باز شده است که به همین دلیل من بعضی اوقات کمی زودرنج میشوم.
ساندرا اسپنیر، ویراستار شریک در چاپ کمبریج میگوید: از یک طرف، شما نویسنده ای دارید که به پذیرش عمومی خودش بسیار اهمیت میدهد ، مدام سوال میکند که فروش چطور است، عاشق نظرات و انتقادهای خوب است و تا حدودی شهرت را دوست دارد ، و از طرف دیگر ، میل شدیدی به حفظ حریم خصوصیاش دارد. دربارهی طلاقش از همسر اولش، هادلی و ازدواج دوباره اش با پاولین نیز کمی حساس است. اسپینر اضافه میکند: نامهای که همینگوی در آن به ناشران، اعتراض میکند، خدمت سربازی اش در جنگ جهانی را مبالغه آمیز کرده است چرا که او فقط یک راننده ی آمبولانس برای صلیب سرخ آمریکا بوده است.