هزینه لیبرالیزم بیش از عدالت خواهی است
هزینه لیبرالیزم بیش از عدالت خواهی است

  حمید رضا نقاشیان دیشب وقتی رفتم منزل سایتها را یک به یک مرور میکردم که مصاحبه شهریار زرشناس نظرم را جلب کرد و یکبار تا انتهای متن که در وبسایت خبرگزاری مشرق  مصاحبه ایشان را از خبرگزاری پارس نقل کرده بود، خواندم و دوباره بازگشتم و لقمه لقمه کلمات شیرین و با احساس این […]

 

حمید رضا نقاشیان

دیشب وقتی رفتم منزل سایتها را یک به یک مرور میکردم که مصاحبه شهریار زرشناس نظرم را جلب کرد و یکبار تا انتهای متن که در وبسایت خبرگزاری مشرق  مصاحبه ایشان را از خبرگزاری پارس نقل کرده بود، خواندم و دوباره بازگشتم و لقمه لقمه کلمات شیرین و با احساس این برادر ارجمند را جویدم تا حسابی هضم شد و به ایشان احسنت گفتم .«شهریار زرشناس» ایدئولوژیست و اندیشمند فعال در حوزه علوم انسانی در این مصاحبه  به روایت نحوه استعمار فرانو، تاریخ آغازین تهاجم فرهنگی در ایران و نفوذ فکری و سیاسی پرداخته است و به شدت از سیاست‌های نئولیبرالیستی دولتی انتقاد کرده و هشدار داده که اگر وضع تفکر حاکمان کنونی بر همین منوال باشد، گفتمان انقلاب دچار بحران خواهد شد. این تحلیل بسیار عمیق و متکی به ریشه های دقیق و پی جویانه است .

پروژه نفوذ تا امروز توانسته بخش عظیمی از محورهای نمادین انقلاب را در خود هضم و فضای جامعه را کاملا نسبت مطالبات انقلاب اسلامی دگر کون نماید و اقعا شهریاز زرشناس دست روی کلیدی ترین مسئله در کشور گذاشته است. زرشناس میگوید : در «استعمار نو» به جای اینکه کشور استعمارگر مستقیماً کشور استعمار شده را اشغال کند و حاکمانی از خودش را آنجا بگمارد، معمولاً از میان مردم بومی همان سرزمین عده‌ای را به عنوان دست‌نشانده و حاکم انتخاب می‌کند.

آنها فرآیند وابستگی‌های سیاسی و اقتصادی ایجاد می‌کنند که مدارهای وابستگی عمدتاً حول سیاست و اقتصاد بنا شود؛ هرچند این به آن معنا نیست که به فرهنگ بی توجه هستند. موارد وابستگی به فرهنگ هم وجود دارد اما عمدتاً وابستگی از طریق اقتصادی و سیاسی ایجاد می‌شود.

در موج «استعمار نو» وابستگی اقتصادی به این شکل است که معمولاً کشوری که تحت سلطه است تا حدٌ معینی از تکنیک و صنعت برخوردار می‌شود و همیشه نیازمند کشور «مادر» یا «متروپل» است.

ساختار مورد توجه زرشناس همان ساختار فراماسونی است که در ساهای ۱۹۴۰ به بعد در کشورهای تحت سلطه انگلستان در تقابل با نفوذ رقابت طلبانه امریکاییها صورت ظاهر حضورشان را به حضور وابستگان تغییر داد.

محمود محمود در کتاب تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس مینویسد :

چرجیل طرح استعمار نو (نئوکلنیالیسم) را به مجلس عوام انگلیس برد تا بودجه گرفته و عوامل محلی و وابسته را به انگلستان بیاورند و در( ام آی سیکس) آموزش داده و برای اهداف خود  تربیت کنند تا شکل بیرونی تغییر کرده و شکل باطنی انگلیسی بماند.

به درستی میتوان اذعان کرد امروز ما در همان فرایند محصوریم.

زرشناس برآشفته میگوید: نمونه استعمار نو برای ما تجربه روشنی است و در سراسر دوران پس از مشروطه، به خصوص رژیم پهلوی (چه پهلوی اول چه پهلوی دوم) حکومت‌های استعماری از نوع استعمار نو بودند. عراق، مصر، شیلی، فیلیپین و کوبا از دیگر مصادیق کشورهای مستعمره نو هستند.

از دهه ۱۹۸۰ یعنی درست چند سال بعد از اینکه ایدئولوژی مسلط نظام جهانی سلطه، از «لیبرال سوسیال دموکراسی» به سمت «نئولیبرالیسم» حرکت کرد، موج جدیدی در جهان سیاسی شروع شد که می‌توان آن را موج جهانی «نئو لیبرالیسم» نامید. این موج جهانی سازی دقیقاً با آن چیزی که ما آن را «استعمار فرانو» می‌نامیم توازن دارد. جالب است که در این موج جدید استعمار، کشورهای استعمارگر، کشورهای تحت سلطه را حتی از طریق حاکمان مستقیم دست نشانده اداره نمی‌کنند بلکه آن جوامع از راه وابستگی‌هایِ ایجاد شدهِ سیستمی، مدیریت می‌شوند.

یعنی اگر در دوره استعمار نو، معمولاً دولتمردانِ دست نشانده‌ی استعمار، مردان خشن نظامی و چهره‌هایی مانند رضاخان، محمدرضا پهلوی و… بودند؛ در دوره استعمار «فرانو» یا استعمار «پسامدرن»، معمولا آنها (آستعمارگران) سعی می‌کنند رژیم‌های «نئولیبرالی» با ظواهر «دموکراتیک» را بر سر کار بیاورند. سیستم به نحوی طراحی شده که از طریق در هم تنیدگی اقتصادی توسط مدارهای نظام جهانی به طور کامل کنترل می‌شوند.

ممکن است به کشور تحت سلطه در موج استعمار «پسامدرن» صنایع سنگین یا صنایع کلیدی هم داده شود ولی در هم تنیدگی و فشردگی اقتصاد جهانی، به گونه‌ای است که کشوری که جزء کشورهای متروپل نباشد، جزء کشورهای تحت سلطه محسوب می‌شود حتی اگر مانند هند صنایع کلیدی و مادر را هم دارا باشد؛ چون در مدار و ساختار نظامی جهانی حرکت می‌کند که اهرم‌های اصلی مدیریتی آن توسط کشور متروپل اداره می‌شود.

ادغام شدن در این موج جدید به معنای «وابستگی» است، حتی اگر شما صنایع مادر را هم داشته باشید؛ یعنی کنترل شدن توسط هضم شدن در سیستم جهانی امکان پذیر می‌شود.

زرشناس معتقد است این همان جهانی شدن است اما یک پارامتر جدید هم اضافه شده که آن پارامتر «فرهنگ» است که از طریق نظام رسانه‌ای جهانی وارد می‌شود.

زمانی که موج سوم انقلاب صنعتی که همان انقلاب الکترونیک است پدیدار شد، امکانی به نام «انقلاب انفورماتیک» به وجود آمد و «انقلاب انفورماتیک» شبکه درهم تنیده جهانی تحت عنوان فرآیند اطلاعات آزاد را با محوریت ماهواره، اینترنت و …. ایجاد کرد.

این مسئله یک فرهنگ واحد جهانی را که الگو گرفته از فرهنگ مدرن «نئولیبرال» است ایجاد و همه جا القا می‌کند. بنابراین از این به بعد وابستگی‌ها نه اینکه سیاسی نباشد اما نوع آن تغییر کرده است.

نوع وابستگی اقتصادی نیز تغییر کرده است، یعنی:

اولاً از طریق در هم تنیدگی و پیوستن و هضم شدن نظام جهانی عملی می‌شود .

ثانیاً نکته جدیدی با عنوان نفوذ فراگیر فرهنگی هم به آن اضافه شده است. یعنی درواقع خود شبکه جهانی رسانه‌ای که در حال حاضر در تک تک خانه‌های ما و در گوشی‌های ما است خودش مقوّم این وابستگی به صورت تمام عیار است .

زرشناس به درستی معتقد است که  امروزلیبرالیسم بیش از عدالتخواهی است

نمیتوان  لیبرالها را سر کار آورد و انتظار داشت حقوق نجومی نگیرند.

نمیتوان لیبرالها را سرکار آورد و توقع داشت قوه مجریه تحت سیطره نفوذ نئولیبرالیسم نباشد.

نمیتوان لیبرالها را سرکار آورد و توقع داشت فقر گسترش نیابد.

والسلام