واکنش منتقد فرانسوی به «در انتهای شب»؛ سریال ایرانی با رویکرد جهانی
به گزارش واحد فرهنگی خبرگزاری صبح اقتصاد دلرو ماینزیکا، نویسنده و منتقد فرانسوی معتقد است سریال «در انتهای شب» به دور از روایتهای دوگانه و سیاه و سفید، پیچیدگی احساسات انسانی را واکاوی میکند و بدین ترتیب نگاهی صادقانه و عمیقا انسانی به جدایی ارائه میدهد.
در ادامه، نقد کامل این منتقد فرانسوی را در مورد سریال «در انتهای شب» می خوانید: زوجی پس از سالها گذراندن وضعیت مبهم اقتصادی، بالاخره موفق میشوند در آپارتمانی که خریده اند در حومه شهر تهران ساکن شوند. انتظار میرفت که این اتفاق یک موفقیت مشترک تلقی شود اما متاسفانه آغاز بحران و اختلاف شد. مشکلات مالی و اختلافهای عمیق میان این زوج به مرور باعث اختلاف بین آنها و درنهایت منجر به جدایی شد. سریال «در انتهای شب» به این لحظه سرنوشتساز و مهم، نه به عنوان یک اتفاق گذرا بلکه به عنوان یک فرآیند دردناک که در آن همه جزییات مهم هستند، توجه دارد.
در شرایطی که اقتصاد، اغلب انتخابهای زندگی را دیکته میکند، سریال نگاهی شفاف به تاثیرات زندگی روزمره بر یک زوج دارد. این تنها فرسودگی احساسات نیست که منجر به جدایی می شود، بلکه فشارهای بیرونی، سازش هایی که در نهایت به فداکاری می انجامد و نبود امکان حفظ ثبات در دنیایی نامطمئن در این امر دخیل هستند. شخصیتها کهنالگوهای ثابتی نیستند و آنها در طول قسمتها تکامل می یابند و نقص ها و امیدهایی را آشکار می کنند که سفر آنها را بیش از پیش تلخ می کند.
یکی از نقاط قوت این اثر، وجود ظرافت و کیفیت در دیالوگهای آن است. سریال «در انتهای شب» به جای مواجهه مستقیم با مشکل، رویکردی ظریفتر را ترجیح میدهد. هر گفتوگو بین شخصیتهای اصلی، بار سنگینی از ناگفتهها را به همراه دارد که بر رابطهشان سنگینی میکند. دیالوگها با دقت طراحی شدهاند، بدون هدف نیستند و به تثبیت سریال در یک واقعیت ملموس کمک میکنند. این نگارش دقیق منجر به غرق شدن در داستان میشود، جایی که هر کلمه، هر نگاه، معنای خاصی دارد.
بازی بازیگران نقش اصلی نقش کلیدی در موفقیت سریال ایفا میکند. بازی پارسا پیروزفر و هدی زینالعابدین با نوعی از خویشتنداری همراه است که شدت کامل احساسات سرکوب شده را منعکس میکند. صحنههای درگیری هرگز به حد افراط نمیرسند و همین اعتدال است که تعاملات آنها را بسیار جذاب میکند. هماهنگی بین دو بازیگر به رابطهشان اعتبار میبخشد و سفرشان را هرچه بیشتر تاثیرگذار میکند.
مناظر حومه تهران نقش کلیدی در فضای کلی سریال ایفا میکند. دور از هیجان مرکز شهر، این چارچوب فضای بینابینی را به تصویر میکشد، مکانی که هم نماد دستیابی به ثبات و هم سرخوردگی ناشی از آن است. فضا به خودی خود به یک عنصر داستانگونهای تبدیل میشود، و به تدریج شخصیتها را در یک روزمرگی زندانی میکند که آنها را از یکدیگر دور نگه میدارد. این نوع صحنه پردازی حس زندانی بودن را تشدید میکند و در نتیجه تاثیر برجستهترین صحنهها را دوچندان میکند.
سریال به جای استفاده از رویکرد تماشایی، تلاش میکند جدایی را به عنوان روندی پیچیده به تصویر بکشد. این تنها یک کشف نیست بلکه زنجیرهای از اتفاقات، آگاه سازی و تلاشهای بیثمر برای نزدیکی است. این روند تدریجی و سنجیده امکان بررسی هرگام را با واقعیتی آزاردهنده فراهم میکند و به این ترتیب از میانبرهای داستانی رایج در مساله جدایی دوری میکند. سریال ضمن عبور از چارچوب ایرانی، به موضوعات جهانی میپردازد مانند بار مسئولیت، چالشهای میان آرزوهای شخصی و تعهد به دیگری، و نحوه تاثیرگذاری جامعه بر روابط نزدیک.
این سوالها فرامرزی هستند و تاثیر داستان را بیشتر میکنند. سریال «در انتهای شب» صرفا به بررسی آداب و رسوم محدود نمیشود، بلکه به این پرسش میپردازد که چه عواملی باعث شکلگیری یا جدایی یک زوج در این جهان دائما در حال تغییر میشود؟ سریال از همان صحنههای ابتدایی، فضایی صمیمی و سنگین را بنا میکند. صحنهآرایی مینیمال، همراه با اجرایی ساده اما اثرگذار، مخاطب را بلافاصله در داستان غرق میکند. هدف، برانگیختن واکنش لحظهای و سریع در بیننده نیست، بلکه ایجاد تدریجی احساس تنشهای درونی است.
این شیوه روایت، سریال را به مراتب تاثیرگذارتر میسازد و از هرگونه رقابتهای دراماتیک پرهیز میکند. سریال «در انتهای شب» به دور از نمایشهای ایدهآل، نگاهی خام به پویاییهای یک زوج در آستانه جدایی ارائه میدهد. سریال، جزییات کوچک زندگی روزمره را که با جمع شدن، منجر به نتیجهای اجتناب ناپذیر میشود، برجسته میکند. آنچه که میتوانست فقط یک تراژدی زناشویی باشد، به مطالعهای دقیق از ساز وکارهای روابط انسانی تبدیل میشود. اعتدال در رفتار، به کل اثر اصالتی میبخشد که نیازمند توجه است.
این قسمتهای ابتدایی، فراتر از سرگرمی صرف، سوالاتی را درباره معنای ساختن و حفظ یک رابطه طولانی مدت مطرح میکنند. سریال با نگاه دقیق فرهنگی به موضوعاتی میپردازد که در هر زمینهای قابل لمس هستند: نحوه مواجه با سازشهای تحمیل شده زندگی مشترک چگونه است؟ تا چه میزان میتوان خواستههای فردی را برای حفظ یک رابطه قربانی کرد؟ «در انتهای شب» با این شروع قوی، بستری محکم را برای ادامه داستان فراهم کرد. تنشهای ایجاد شده، پرسشهای باقی مانده و پیچیدگی شخصیتها، از یک روند داستانی سرشار از ظرافت خبر میدهد.
اگر قسمتهای ابتدایی، با درستی و صحت خود جذب کنند، تماشای چگونگی پیشرفت داستان و آشکار شدن ابعاد تازه شخصیتها، جذاب خواهد بود. سریال با پرهیز از ترفندهای فیلمنامهای و تکیه بر رویکردی پاک و ساده، موفق به ایجاد حسی عمیق میشود. این توانایی در پرداختن به موضوعی جهانی با چنین دقتی، تاثیر آن را تقویت کرده و کشف ادامه آن را ضروری میسازد.
- منبع خبر : ایرنا