بعداز انقلاب اسلامی و در روزهایی که بسیاری افراد نگاه مثبتی به ورزش زنان نداشتند، شاید کمتر کسی فکر میکرد که زنان ایران بتوانند حضور در میادینی همچون بازیهای آسیایی و المپیک را تجربه کنند اما در میان تمام مخالفتها کسانی بودند که با اعتقاد به ضرورت حضور زنان در عرصه ورزش، از محدودیتها عبور کردند و حضور باحجاب زنان ایرانی در عرصههای بینالمللی را پایهریزی کردند.
به گزارش صبح اقتصاد، ورود زنان به عرصه ورزش به قانون ورزش در مدارس بر میگردد و در سال ۱۳۱۱ انجمن ورزشی دانشجویان در دانشسرای عالی و در سال ۱۳۱۲ انجمن تربیت بدنی تاسیس شد. با پیروزی انقلاب اسلامی نیز کسانی وجود داشتند که با اعتقاد به ضرورت ورزش زنان به دنبال توسعه ورزش زنان در بعد همگانی و سپس در بعد قهرمانی بودند. بنابراین به دنبال تغییر نگاه مسئولان کشوری برآمدند تا اینکه به تدریج موافقتها را جلب کردند و چرخ ورزش زنان تندتر چرخید.
طاهره طاهریان در اواسط دهه ۶۰ به عنوان اولین مدیرکل ورزش زنان انتخاب شد و زمانی هم که این اداره کل به معاونت تغییر پیدا کرد، اولین معاون سازمان تربیت بدنی در امور ورزش زنان شد. از نزدیک در جریان محدودیتها قرار گرفت و همراه با کسانی همچون فائزه هاشمی اقدامات ارزشمندی را در عرصه ورزش زنان انجام داد.
طاهره طاهریان با ایسنا به گفتوگو نشست و در مورد ورزش زنان بعد از انقلاب، محدودیتهایی که در آغاز وجود داشت، مخالفت مسئولان از جمله زنان مسئول و از طرف دیگر حمایت مسئولانی چون آیتالله هاشمی رفسنجانی صحبت کرد.
مشروح کامل گفتوگوی ایسنا با طاهره طاهریان را در ادامه میخوانید
از معلمی ورزش تا معاونت ورزش زنان
کارم را از معلمی ورزش در حیاطهای مدارس راهنمایی و دبیرستانهای دخترانه تهران شروع کردم. سپس در زمینه ورزش دانشآموزی در منطقه یک تهران مسئولیت گرفتم که محدودیتهایی در مورد ورزش زنان وجود داشت و فضا سخت بود، اما به کارم اعتقاد داشتم. به همین دلیل اعتماد زیادی به من شد و یادم نمیآید در فضای کاری آموزش پرورش اذیت شده باشم. هرچند محدودیت وجود داشت اما برای حل آنها تلاش میکردم.
در زمان ریاست آقای احمد درگاهی در سازمان تربیت بدنی، آقای رضوی سمت معاونت فرهنگی آموزشی این سازمان را داشت و به من پیشنهاد همکاری در مورد ورزش زنان را داد. آن موقع دفتری به نام دفتر امور مشترک کمیتههای ورزشی داشتیم و هشت رشته هم فعال بودند. این دفتر قبلا در خیابان ظهیرالسلام بود که از آنجا به خیابان حجاب منتقل شد و من وارد ساختمان خیابان حجاب شدم. با پیگیریهای آقای رضوی این دفتر ابتدا به مدیریت امور ورزش زنان و سپس به اداره کل ورزش زنان تبدیل شد و ابلاغ سرپرستی به من دادند. من و خانم دکتر مهین فرهادی زاد که آن موقع دبیر منطقه ۶ تهران بود، در سال ۱۳۶۵ همزمان به این تشکیلات وارد شدیم. او خیلی جوانتر از من بود و شناختی از او نداشتم اما کار را شروع کردیم.
مدیرانی که ورزش زنان را نمیخواستند
محدودیتهای زیادی در شروع کار وجود داشت چون نگاه به ورزش زنان مثبت نبود حتی وقتی میخواستم از آموزش و پرورش به سازمان تربیت بدنی بروم و مسئولیت بگیریم، عدهای مرا منع کردند و رفتنم خوشایند برخی نبود. دلیل این محدودیتها ورزش قبل از انقلاب و فضای باز ورزش زنان در خارج از کشور بود. با اینکه بعد از انقلاب ورزش زنان مستقل شده بود و اداره کل داشت اما مدیران تصمیمگیر نگاه مثبتی نداشتند که باید این نگاه تغییر میکرد و این باور به وجود میآمد که زنان در فضایی پوشیده فعالیت میکنند و نیاز به این فعالیت است.
تغییر دیدگاه مدیران، تصمیمگیران و سیاستگذاران خیلی زمانبر بود و باید در فضاهایی که این افراد حضور داشتند، میرفتیم و در مورد نیاز و ضرورت ورزش زنان، توسعه ورزش همگانی و سلامت زنان یک جامعه صحبت میکردیم. آن زمان اصلا در مورد ورزش قهرمانی صحبت نمیکردیم و موضوع فقط سلامتی و ضرورت ورزش زنان بود. در سفر به استانها باید با تصمیمگیران آن استان مثل استاندار، امام جمعه و دیگر مسئولان ملاقات میکردیم تا اجازه فعالیت ورزش زنان در شهرستانها و نقاط دوردست صادر میشد. شاید مشکلات در تهران کمتر بود اما استانها مشکلات بیشتری داشتند و نیاز بود افرادی با ما هم صدا شوند و جلسات متعددی برای متقاعدکردن آنها برگزار کنیم.
همبستگی زنان ورزشی نگاهها را تغییر داد
ما باید با مدیران سطوح عالی ارتباط برقرار میکردیم. استاندار یک استان ورزشی نبود اما تصمیمگیر بود و ملاقاتهایی برای متقاعدسازی آنها داشتیم. دستگاه ورزش مخالفت نمیکرد اما احتیاطهایی داشت. ما هم در تمام فعالیتهایمان دچار افراط و تفریط نشدیم و این یکی از رازهای موفقیت ما در تغییر نگاهها بود. شتاب نمیکردیم چون شتاب صدمه میزد. یکی دیگر از دلایل موفقیت ما همدلی و همبستگی بین افراد حاضر در ورزش زنان بود؛ من در دستگاه ورزش، خانم فرهادی زاد در آموزش و پرورش، خانم فائزه هاشمی در فدراسیون اسلامی ورزش زنان، خانم دکتر نظرعلی در تهران و خانم دکتر مشرفجوادی در دانشگاه با هم همکاری داشتیم. برخی ایراد میگرفتند که شما گروهی دور هم جمع میشوید اما ما زبان مشترکی داشتیم و باهم کار میکردیم. سازمان ورزش، فدراسیون اسلامی ورزش زنان، ورزش دانشآموزی، دانشگاه و کارکنان دولت را متعلق به خودمان میدانستیم و نگاه محدودی نداشتیم. البته بین خودمان انتقادهایی بود اما زبان مشترکی داشتیم. همه در مسابقاتی که برای زنان برگزار میشد، جمع میشدیم و همین همبستگی باعث شد تا بقیه باور کنند، میخواهیم کار کنیم.
هاشمیرفسنجانی حامی ورزش زنان
آقای هاشمی رفسنجانی به دلیل موقعیت کاری خود نقش پررنگی در حمایت از ورزش زنان داشتند. سال ۱۳۶۵ همراه با جمعی از مدیران ورزش با ایشان ملاقات داشتیم. آن زمان رئیس مجلس بودند و من در منطقه یک فعالیت میکردم. من در آن ملاقات از مشکلات ورزش زنان و مخالفتها صحبت کردم. آقای هاشمی تمام حرفهایمان را گوش کرد و گفت راه پیشرفت زنان این است که از ایران به بیرون بروند و با حفظ حجاب، ارزشهای اسلامی و الگودهی به زنان مسلمان جهان در میادین بینالمللی شرکت کنند. وقتی از پلههای مجلس پایین آمدم، فکر کردم آقای هاشمی متوجه حرف من نشده و اصلا نمیداند مشکلات ما چقدر بزرگ است. آن روز باورم نمیشد از ایران بیرون برویم، به همین دلیل کمی ناامید از جلسه بیرون آمدم اما چند سال بعد متوجه شدم که ۳۰ سال آینده ورزش زنان را دیده در حالی که من به دنبال حل مقطعی مشکلات بودم.
آقای هاشمی بعد از آن قبول کردند که خانم فائزه هاشمی حمایت و به ورزش زنان کمک کنند. قبل از آن زمان خانم هاشمی معلم ورزش منطقه یک بود و بسیار تبحر داشت. برای دبیری ورزش دوره یک سال و چند ماههای هم در اردوی وحدت آموزش و پرورش شرکت کرد و مدرک آن را گرفت. وقتی من به منطقه یک وارد شدم، خانم هاشمی از آنجا رفته بود اما از طریق همان بچهها با او ارتباط گرفتم و فهمیدم بهترین گزینه برای کمک است. آن موقع هم آقای غفوریفرد رئیس سازمان تربیت بدنی بود و از مسئولان و مقامات برای ریاست فدراسیونها دعوت میکرد. من هم به خانم هاشمی درخواست همکاری دادم.
همیشه گفتهام و میگویم آقای هاشمی و دخترشان خانم هاشمی خیلی به رفع محدودیتهای ورزش زنان کمک کردند. آقای هاشمی سال ۷۶ در ملاقات با مدیران زن ورزش سراسر کشور از ورزش زنان حمایت کردند و ما همگی خیلی خوشحال شدیم که ریاست جمهور حمایت میکند و تیتر روزنامهها میشود. انجام این کار از من و امثال من خارج بود. افراد تصمیمگیر در استانها میدانستند آقای هاشمی از ورزش زنان حمایت میکند و نگاهشان تبدیل به نگاهی مثبت میشد. در نتیجه زمانی که من و خانم هاشمی به استانها میرفتیم مورد حمایت مسئولان استان ها قرار میگرفتیم. با شروع رونق ورزش همگانی و قهرمانی، نگاهها هم مثبت شد. بعد از آن دیدم که امامان جمعه در سخنرانیهای خود در مورد فعالیت ورزش زنان و قدردانی از توسعه ورزش زنان صحبت میکردند و خانوادههایشان هم در این فضا حاضر می شدند که خیلی مهم بود.
وقتی پای خانواده مسئولان به ورزش باز شد
یکی از بهترین کارهایی که در آغاز فعالیتمان انجام دادیم، دعوت از خانواده مسئولان بود. استخر پیام تازه درست شده بود که ساعتهای غروب و شب را هماهنگ و از خانوادههای افراد مسئول دعوت میکردیم. خانم فرهادیزاد در شنا تخصص داشت و من هم چیزی که بلد بودم را همراه با او یاد میدادم. کم کم همین افراد مشوق شدند و امکانات ورزشی را در وزارتخانههای خود فراهم کردند. از طریق همین افراد ورزش کارکنان زن توسعه پیدا کرد و به تمام دستگاههای دولتی بخشنامه شد که زنان هر روز بین ۳۰ تا ۴۰ دقیقه میتوانند در فضای کاری خود ورزش کنند. علاوه بر این مسابقات کارکنان زن دولت هم شروع شد و هر سال بسیار عظیم برگزار میشد. مرحومه شهلا حبیبی که مشاور امور زنان آقای هاشمی بود، خیلی حمایتمان کرد، چند پارک را به نام مادران و کودکان ثبت کرد و زنان در آن فضاها به راحتی ورزش میکردند.
دغدغه ورزش قهرمانی و تاسیس فدراسیون اسلامی ورزش زنان
در شروع کار به دنبال توسعه ورزش همگانی بودیم اما به مرور مطالبه ورزشکاران تغییر کرد و خواستار رقابت با کشورهای دیگر شدند. بنابراین فدراسیون اسلامی ورزش زنان تاسیس شد. خانم هاشمی هم معتقد بود مسابقات را برای الگودهی به کشورهای اسلامی و دنیا شروع کنیم. سال ۱۳۷۰ اولین کنگره کشورهای اسلامی برگزار و سال ۱۳۷۱ اولین دوره مسابقات شروع شد. رونق ورزش قهرمانی از این زمان بود چون ورزشکاران متوجه شدند فرصت رقابت با کشورهای دیگر را هم دارند و با انگیزه ادامه دادند.
فدراسیون اساسنامه داشت و ورزشکاران با لباس استاندارد رشته خود در مسابقات شرکت میکردند اما مربیان، داوران و ناظران جهانی زن بودند و مشکلی نداشتیم. ما برای تمام کارهایمان باید نیرو تربیت میکردیم. معتقدم هیچ کشوری به اندازه زنان ایران برای اداره اجرایی ورزش توانمند نشدند. مردان در همه جای دنیا اداره کنندگان ورزش زنان بودند اما پیروزی انقلاب اسلامی فرصتی به زنان داد که خودشان اداره کننده شوند. من دو دوره دبیر اجرایی بازیهای کشورهای اسلامی بودم. در دوره چهارم ۲۰۰۰ ورزشکار خارجی وارد ایران شد. خانم هاشمی در فدراسیون، من در سازمان ورزش، دوستان اداره کل تربیت بدنی و نیروهای داوطلب دانشکده های تربیت بدنی همه به بهترین شکل بسیج شدند. معتقدم در هیچ بخشی از ورزش قبل و بعد از انقلاب به اندازه بازیهای کشورهای اسلامی قوی اداره نشد. البته دوره اول در برخی امور به دلیل بی تجربگی مشکلاتی داشتیم اما در دوره چهارم عالی برگزار شد. در حالی زنان ایران این بازیها را برگزار میکردند که در اولین دوره، تنها فدراسیون جهانی دوومیدانی یک زن ناظر داشت و فدراسیون های جهانی ۱۲ رشته مجبور به تربیت ناظر زن شدند. IOC اعتقادی به جدایی نداشت اما بعد قبول کرد که تعداد زیادی زن مسلمان در جهان هستند که باید برای شرکت در مسابقات حمایت شوند. در نتیجه امروزه تعداد زیادی زن باحجاب در مسابقات و رژه المپیک میبینیم که ایران شروع کننده و الگودهنده حضور زنان باحجاب در رقابتهای ورزشی بود.
زنی که با اتوبوس سربازان به کلاس آمادگی جسمانی رفت
محدودیتی برای ورزش زنان در زمان جنگ نداشتیم و مسابقات برگزار میشد، حتی از شهرهای جنگزده هم شرکت میکردند. وقتی اولین دوره کلاس آمادگی جسمانی را در مجموعه ورزشی انقلاب برگزار کردم، ایلام یک سهمیه داشت. آن زمان خانوادههای ایلامی در شهر نبودند و در جنگلهای اطراف شهر چادر زده بودند، خانمی که سهمیه داشت برای حضور در کلاس با اتوبوس سربازان جبهه به تهران آمد.
مسابقات کشوری را هم در شهرها و استانهای جنگی برگزار نمیکردیم. میزبان معمولا تهران یا نهایتا اصفهان بود اما زنان بسیار باانگیزه شرکت میکردند و تمام امور مربوط به ورزش را انجام میدادند. داور، مربی، ناظر و تاسیسات همه از زنان بودند. وقتی میخواستیم در استخر آزادی مسابقه برگزار کنیم، یک نفر باید پشت دستگاه مینشست و خط و خطاها را کنترل میکرد. نیرو تربیت کردیم و خانم فریده شجاعی اولین کسی بود که پشت دستگاه نشست.
مدیران زن و سنگاندازی پیش روی اعزام زنان ورزشکار به مسابقات
در سال ۱۳۶۵ و قبل از بازیهای آسیایی ۱۹۹۰ پکن، یک اعزام تدارکاتی به پکن داشتیم تا زنان آماده شوند اما مخالفتهای زیادی شد. زمانی که گفتم در تیراندازی اعزام میشویم، عدهای مخالفت کردند که رئیس دستگاه ورزش به من گفت نباید به این شکل مطرح میکردی. همیشه احتیاط می کردم تا ورزش زنان دچار صدمه نشود و آن زمان هم فقط گفتم حضور پیدا میکنیم اما عدهای با همین حضور هم مخالفت کردند و گفتند اصلا چرا دنبال قهرمانی زنان هستید؟ بخشی از مخالفان، خانمهای مسئول غیرورزشی بودند که در شوراها کار میکردند. من در آن شوراها حاضر شدم و صحبت کردم چون در مسائل اعتقادی و نظام خودم را کمتر از آنها نمیدیدیم حتی بیشتر از آنها نگران بودم، به همین دلیل کوتاه نیامدم. الان آن خانم ها در مورد ورزش قهرمانی زنان صحبت و حمایت میکنند. از طرفی آقای هاشمی هم خیلی به اعزام زنان کمک کرد که در نهایت تیمی ۶- ۷ نفره که اغلب از بچههای بسیج بودند، همراه با خانم فرهادیزاد رفتند.
تیم تیراندازی چند ماه بعد هم به بازیهای آسیایی اعزام شد که اثرات مثبت آن ادامه پیدا کرد. آقای غفوریفرد بعد از بازیها گفت در استادیوم پکن سران بسیاری از کشورهای اسلامی به ایران تبریک گفته و یاد گرفتهاند چگونه زنان محجبه خود را در مسابقات شرکت بدهند. ما باید علاوه بر مخالفان داخلی نگاه آسیا و دنیا را هم تغییر میدادیم که این اتفاق اکنون افتاده است. به گونهای که هیچ موضوعی مربوط به زنان به اندازه ورزش زنان اثرگذاری بیرونی نداشت. آقای دکتر غفوری فرد هم از ورزش زنان و فدراسیون اسلامی ورزش زنان بسیار حمایت میکردند.
رشتههایی که سخت آغاز شدند
در فوتبال خیلی مشکلات داشتیم و به جاهای مختلف رفتم و دفاع کردم. علاوه براین یک کار تحقیقاتی انجام داده بودیم که آن را در جاهای مختلف گزارش دادم. برخی به حرفها گوش میدادند و تغییر میکردند اما برخی دیگر گوش میدادند، قبول هم داشتند اما اعتقادی به راهاندازی فوتبال نداشتند. متاسفانه گاهی سختگیریها از ناحیه خود زنان بود. در قایقرانی مشکلات بیشتری داشتیم اما در رشتههایی چون کاراته، تکواندو، جودو، والیبال، بسکتبال، دوومیدانی و شنا اصلا مشکل نداشتیم. من در زمینههای مختلف حتی زمانی که دیگر مسئولیتی نداشتم به عنوان یک کارشناس از ورزش زنان دفاع کردهام. در مورد ورود زنان به ورزشگاه هم به کمیسیون فرهنگی مجلس رفتم. اکنون هم اگر بخواهند در مورد راهاندازی رشتهای صحبت کنند، علیرغم اینکه آن رشته مد نظرم نباشد اما چون عدهای دوست دارند و مطالبه میکنند، میروم و حمایت میکنم. تا زمانی که در قید حیات هستم، خدمت، حمایت و کمک به ورزش زنان را جزو وظایف خودم میدانم. از معلم ورزشی هم شروع و در حیاطهای مدرسه کار کردم و بعد مدیر ورزش شدم.
از حمایت خاتمی از فدراسیون اسلامی ورزش زنان تا برخورد سیاسی و تعطیلی در دوره احمدینژاد
در دوره ریاست جمهوری آقای خاتمی معاون ورزش زنان بودم و در سال ۸۲ تقاضای بازنشستگی کردم چون حس کردم در فضای کاری زمزمه ادغام انجمنهای ورزش زنان با فدراسیونها به گوش میرسید که من اصلا موافق این کار نبودم. بهتر بود نقاط ضعف و قوت انجمنها را بررسی و آنها را تقویت کنند اما ادغام کردند، مدیریت را از زنان گرفتند و لطمه بزرگی به ورزش زنان زدند. فدراسیونها توسط روسایی اداره میشوند که به ورزش زنان و مردان نگاه یکسانی ندارند و برخی اولویت را به ورزش مردان میدهند. علاوه براین حس کردم به دنبال نفراتی هستند که از خودشان باشد و این کار را بپذیرد. بنابراین قبل از اینکه کسی حرفی به من بزند تقاضای بازنشستگی کردم. آن زمان آقای محسن مهرعلیزاده رئیس سازمان تربیت بدنی بود که ابتدا مخالفت کرد و خواست مدتی بمانم تا کسی را انتخاب کنند اما نماندم. من از سال ۷۶ به صورت پاره وقت در دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکز کار میکردم و عضو هیات علمی بودم، بعد از استعفا به صورت تمام وقت در دانشگاه مشغول به کار شدم و تاریخ ورزش درس میدادم. البته نایب رئیس کمیته ملی پارالمپیک بودم و با فدراسیون اسلامی ورزش زنان همکاری داشتم حتی برای برگزاری آخرین دوره مسابقات کشورهای اسلامی هم پیش آقای عارف رفتم که معاون اول رئیس جمهور بود و در مورد مسابقات توضیح دادم که پذیرفتند اعتبارات برگزاری مسابقات را به حساب کمیته ملی المپیک واریز کردند. در این دو جا فعالیت داشتم، از نظر من مشکلی وجود نداشت و اوضاع ورزش زنان خوب بود.
در دوره آقای احمدینژاد دستور دادند که فدراسیون اسلامی ورزش زنان را تعطیل کنند. قطعا به خاطر حضور خانم فائزه هاشمی بود. خانم هاشمی اصلا نمیخواست مسئول باشد و به من میگفت چرا پیگیری میکنی؟ گفتم کسی دیگر را برای ریاست بگذارید اما فدراسیون را تعطیل نکنید. هر کس را می خواهید بگذارید. همان زمان توضیح دادم که فدراسیون و ورزش زنان سیاسی نیست و نباید کسی آن را سیاسی کند اما موضوع را سیاسی کردند و فشار زیادی به کمیته ملی المپیک آوردند تا اینکه کمیته به خانم هاشمی نامه زد که کارمندان را برگردانید. فدراسیون هم تعطیل شد. ورزش زنان هیچ وقت سیاسی نبود و در آن کار سیاسی انجام نمیشد. همه کسانی که در ورزش بودند کار ورزشی میکردند اما بدون اینکه اثرات مثبت فدراسیون را بررسی کنند، سیاسی برخورد کردند. در این دوره انگار نمیخواستند من در پارالمپیک هم باشم، بنابراین اصلا کاندیدا نشدم.
به نظر من دوره آقای هاشمی چون حمایت و کمک میکردند، بهترین دوره ورزش زنان بود. ما از اداره کل به معاونت تبدیل شدیم، یعنی از نظر اعتبارات، ساخت و ساز و ساختار تشکیلاتی ورزش زنان بهترین شرایط را داشتیم. به گونهای که از آن زمان تا به الان هر چه مسئول آمده، تغییری در ساختار ورزش زنان ایجاد نکردهاست. یکی از دستاوردهای انقلاب در دوره ریاست جمهوری آقای هاشمی فدراسیون اسلامی ورزش زنان بود که فضای رقابت زنان مسلمان همه کشورها از جمله ایران را به وجود آورد. در این دوره نگرش IOC و شورای المپیک آسیا نسبت به ورزش زنان در ایران تغییر کرد و حمایت کردند. چهار دوره بازی های کشورهای اسلامی پیام دادند و به ایران نماینده فرستادند. از طرفی آقای هاشمی ملاقات های زیادی با شورای المپیک آسیا داشت و رئیس IOC هم دو بار به ایران آمد.
ضرورت احیای فدراسیون و روابطی که دیگر خوب نیست
عربستان عضو اصلی فدراسیون اسلامی ورزش زنان نبود، بلکه کویت بیشترین همکاری را داشت و چون مقر آسیا هم بود، حمایت می کردند. ممکن است مثل قبل نشود اما باید شروع و کشورهای عضو را دعوت کنیم. عملکرد قبل را ارائه بدهیم و یادآوری کنیم. اعضا بیایند، جلسه مشترک بگذاریم و تصمیمگیری کنیم. در شرایط کنونی شاید ۵۴ کشور عضو نداشته باشیم اما میتوانیم بررسی کنیم. زنان مسلمان در رشتههایی چون شنا، والیبال و دوومیدانی میتوانند با لباس استاندارد آن رشتهها در ایران مسابقه بدهند. این کار مثل یک تدارکات برای ورزش قهرمانی است. بنابراین باید بررسی کنیم اگر به این نتیجه رسیدیم که کسی نمیآید یا رونق و اثرگذاری قبل را ندارد، تعطیل کنند. ممکن است جوابی که سالها قبل به دلیل ارتباطاتمان گرفتیم را الان نگیریم اما اگر ۱۰ کشور هم همبستگی داشته باشند، شرایط رقابت زنان مسلمان در فضای خاص خود را به وجود میآورند. امیدوارم آقای سجادی و همکارانشان در وزارت ورزش پیگیر فعالیت این فدراسیون باشند.
نگاه مدیران ورزشی مرد به ورزش زنان
شرایط ورزش زنان در دوره آقایان غفوری فرد و هاشمیطبا خیلی خوب بود. همچنین معتقدم آقای احمد درگاهی چون ورزشی بود، از نیروهای ورزشی استفاده کرد و ورزش زنان را باور داشتند، شروع بسیار خوبی داشت. در این دوره ما که تشکیلات ثبت شدهای نداشتیم، صاحب تشکیلات اداره کل شدیم. دوره آقای غفوری فرد هم همزمان با شروع کار آقای هاشمی بود که تغییراتی ساختاری صورت گرفت. یکسری مدیران را رئیس فدراسیونها کرد و آدمهای بزرگی وارد ورزش شدند. آقای هاشمیطبا هم فرصت زیادی داشت و هشت سال مسئول دستگاه ورزش بود، در صورتی که پیش از این حتی قبل از انقلاب رئیس دستگاه ورزش هر دو سال یکبار تغییر میکرد اما آقای هاشمیطبا فرصت بیشتری برای کار داشت تیم کاری بسیار قوی داشتند. آقای صالحیامیری هم در کمیته ملی المپیک خدمات بزرگی انجام داده، اقدامات موثر و ماندگاری در کمیته به جا گذاشته و به اعتقاد من یکی از بهترین دوره های کمیته المپیک بوده است. برخی دورهها در ذهنم دارم که اتفاقی در ورزش نیفتاده اما دوست ندارم در مورد آنها صحبت کنم. به طور کلی مدیریت کاری سخت و مدیریت ورزشی سختتر است چون مخاطبان شما همه اقشار جامعه با طرز فکرهای مختلف هستند. شاید برخی صلاح نبوده در آن جایگاه باشند اما در هر صورت زحمت کشیدهاند و قابل تقدیر است.
گره ورزش زنان کی باز میشود؟
تنها گره ورزش زنان این است که باید ورزش زنان را باور کنند. باید مدیریت ورزش زنان را باور داشته باشند و ریاست فدراسیونها را به آنها بدهند. زنان ورزشی در استانها و شهرستانها، مربیگری، داوری و توانایی فنی آنها را باور کنند. وقتی این اتفاق بیفتد زنان در جایگاههایشان قرار میگیرند. در هیات رئیسه فدراسیونها و باشگاهها باید زنان حضور داشته باشند. وقتی زنان در این فضا قرار بگیرند یعنی تصمیمگیر هستند و باور به وجود آمده است اما در حال حاضر این باور را نمیبینیم. چرا وقتی در مورد سرپرستی کاروان صحبت میشود، سرپرستی یک دوره را به یک زن توانمند نمیدهیم؟ زنان توانمندی در ورزش فعالیت میکنند که میتوانند همچون زمان ما مدیریت ورزش را در دست بگیرند. این حال زنان توانمندی داریم که در فدراسیونها حتی از روسا قویتر کار میکند.
زنانی که برای ورزش هزینه دادند
زنان زیادی بودند که هزینههای زیادی پرداخت کردند. گاهی کارشان را از دست دادند یا مشکلاتی در فضای غیر ورزشی برایشان پیش آمد. خانم هاشمی هم یکی از کسانی بود که هزینه داد. قبول ندارم خانم هاشمی تندرو بود. او مسئولیتی اجرایی در بخش زنان نداشت اما پشتیبانی و حمایت میکردند و در بروز مشکلات کمک می کرد. در فدراسیون و کمیته ملی المپیک فعال بود و از نظرات مشورتی همه استفاده میکرد. به صورت شورایی با هم کار میکردیم و هیچ وقت دچار افراط و تفریط نشدیم. از طرفی تمام کارها را با مسئولان بالاتر مثل سازمان ورزش و کمیته ملی المپیک هماهنگ میکردیم و مجوز میگرفتیم. اینگونه نبود که هر کسی هر کاری دلش بخواهد، انجام بدهد.
اوج ورزش زنان بعد از انقلاب
نگاه به ورزش زنان از سال ۱۳۶۵ عوض شد، شروع خوبی بود و بنای خوبی گذاشته شد اما رونق ورزش قهرمانی با شروع بازیهای کشورهای اسلامی بود و با ورود بیشتر زنان به بازیهای آسیایی و بازیهای المپیک ادامه پیدا کرد.
سیاست یا مدیران، کدامیک مشکل ورزش زنان است؟
مشکل نگاههای سلیقهای است. گاهی نگاه مسئولی منفی است که این اصلا ارتباطی به جمهوری اسلامی ندارد چون نظام موافق و حامی ورزش زنان است و افراد زیادی از ورزش زنان حمایت میکنند.
شبکههای اجتماعی نگاه به ورزش زنان را عوض کردند
شبکههای اجتماعی در این زمینه خیلی تاثیرگذار هستند، نگاهها را به ورزش زنان عوض کرده و باعث حمایت بیشتر شده اند. از طرفی همه با زنان ورزشکار آشنا میشوند. همه از طریق شبکههای مجازی فرشته کریمی و گلاره ناظمی را میشناسند. به طور کلی فضای مجازی با توجه به محدودیتهایی که در بخش ورزش زنان وجود دارد، خیلی به نفع زنان است. از طرفی فضای رسانهای هم تغییر کرده است. زمانی که در سال ۶۵ کار را شروع کردیم حتی یک خبرنگار خانم هم نبود اما الان میبینیم که تعداد زنانی که در این عرصه کار میکنند، بیشتر از مردان است و جای خوشحالی دارد.
مظلومترین جمله در مورد ورزش زنان
گاهی این جمله را میشنیدم که “ورزش زنان باعث دردسر است”. جمله خوبی نبود و ناراحتم میکرد.
اگر به گذشته برگردم تصمیمات بهتری میگیرم
اگر با شناخت الان به گذشته برگردم، کارها را خیلی بهتر انجام میدهم و تصمیمات بهتری میگیرم. شاید از همان آغاز دنبال ورزش قهرمانی، حرفهای و مدیریت زنان باشم. یکی از ضعفها این بود که به دلیل تغییر نگرش به دنبال برنامه ریزی قهرمانی دراز مدت نبودیم یعنی فرصت و یا این باور را نداشتیم. آن موقع در استانها دنبال یک خانم با لیسانس تربیت بدنی میگشتم در حالی که الان زنان زیادی دکترای تربیت بدنی دارند. اگر برگردم از همان ابتدا برای ۲۰ سال بعد جایگاه قهرمانی زنان را مشخص می کردم و یا اینکه به این فکر می کردم که زنان چگونه مدیریت را در دست بگیرند و خیلی از رشتهها را زودتر شروع میکردم.