به گزارش واحد فرهنگی خبرگزاری صبح اقتصاد آرش امینی مدرس و رهبر ارکستر سمفونیک سازمان صدا و سیما در پاسخ به پرسش خبرنگار مهر مبنیبر عملکرد ارکسترهای دولتی در سالهای گذشته بیان کرد: بررسی عملکرد ارکسترهای دولتی موضوع بسیار پیچیدهای است که بنده و بسیاری از کارشناسان حوزه موسیقی بارها و بارها درباره آن صحبت کردهایم اما متاسفانه نتیجه مناسبی به همراه نداشته است. ما باید به این موضوع واقف باشیم که اداره ارکسترها با آزمون و خطا امکان پذیر نیست.
امینی ادامه داد: بگذارید مثالی بزنم شما یک کارخانه تولید خودرو را در نظر بگیرید، در این کارخانه یک فرآیند صفر تا صدی وجود دارد که شاید نتوان در حوزه کیفیت انتظار ۱۰۰ درصدی داشت. اما دربرگیرنده قواعد و نظمی است که همه عناصر کارخانه از نیروی انسانی گرفته تا مکانیزم تولید بر پایه آن به فعالیت مشغول هستند و اگر کوتاهی در این زمینه صورت پذیرد قطعاً فرآیند تولید خودرو نیز با مشکل مواجه میشود.
وی افزود: قاعده مدیریت ارکسترهای دولتی نیز شرایطی مشابه یک کارخانه صنعتی را دارد که هم دربرگیرنده مولفههای مرتبط با کیفیت و هم مولفههای اقتصادی است. موضوعی که در این چند سال بارها از آن صحبت کردیم ولی هیچ وقت گوش شنوایی در کار نبوده است. من معتقدم مدیریت ارکسترها مانند پزشکی یک دانش است که نمیتوان بدون تخصص مدیریتی در آن با آزمون و خطا ماجرا را پیش برد. من این موضوع را بارها و بارها در جلسات مختلفی که با دوستان وزارت ارشاد داشتم متذکر شدم و تاکید کردم این شیوه مدیریت ارکسترها که به اعتقاد من یک شیوه من درآوردی است، راه به جایی نمیبرد و این تفکر مدیریتی یک شیوه اشتباه است که در هیچ دنیا به این صورت نیست.
اداره شورایی ارکسترها چه دردی را دوا میکند؟
رهبر ارکستر سمفونیک سازمان صدا و سیما با انتقاد از سیستم شورایی مدیریت ارکسترهای دولتی که طی ماههای گذشته با تصمیم مدیریت بنیاد فرهنگی هنری رودکی اجرایی شده توضیح داد: برای چندمین باراست که دوستان تصمیم گرفتهاند تا مدیریت ارکسترهای دولتی به شیوه شورایی صورت گیرد اما من معتقدم با وجود اینکه تمامی اعضای شورای ارکسترها اساتید و موسیقیدانان تراز اولی هستند اما واقعاً چه کمکی میتوانند به نحوه مدیریت ارکسترها بکنند؟ مگر اداره کردن ارکسترها فقط انتخاب مدیر هنری یا رهبر ارکستر است؟ که باید در جواب گفت خیر. چرا که به اعتقاد بنده انتخاب رهبر ارکستر و مدیر هنری آخرین نقطهای است که میتواند در حوزه مدیریت ارکسترها مورد توجه قرار گیرد. شرایطی که متاسفانه در مدیریت ارکسترهای دولتی ما در فضای خوبی قرار نداشت و دوستان همچنان در مرحله آزمون و خطا هستند. گویی همه فکر میکنند با تعویض رهبر ارکستر همه مشکلات حل میشود درحالیکه من بر این باورم اینها در مرحله آخر هستند.
انتخاب رهبر ارکستر و مدیر هنری آخرین نقطهای است که میتواند در حوزه مدیریت ارکسترها مورد توجه قرار گیرد. شرایطی که متاسفانه در مدیریت ارکسترهای دولتی ما در فضای خوبی قرار نداشت و دوستان همچنان در مرحله آزمون و خطا هستندوی ادامه داد: اولویت با برنامهریزی منسجم، ایجاد بخش بازرگانی، تبلیغات، روابط عمومی، ایجاد سیستمهای آبونمان، آموزش هنرمندان ارکستر در سطوح مختلف و بسیاری مسایل دیگر است. آیا یکی از مدیران تصمیم ساز این سالها تاکنون یک بار به سایت سایر ارکسترهای دنیا مراجعه کرده که متوجه شود شورا اصلاً در ارکستر به چه معناست و مشاهده کند که اعضای شورای یک ارکستر از صاحبان صنایع و بانکها و بنگاههای اقتصادی تشکیل شده و آنها متضمن بقای ارکستر هستند.
امینی در بخش دیگری از صحبتهای خود با اشاره به عملکرد سیستم مدیریتی برخی از ارکسترهای اروپایی گفت: یکی از مهمترین نکاتی در مدیریت ارکسترها میتواند مورد بررسی قرار گیرد، انتخاب رپرتوار است که دربرگیرنده مولفهها و برنامهریزیهایی است که به شدت دارای اهمیت است. اصلاً آقایان توجه دارند که ارکستر تشکیل میشود تا رپرتوارش را اجرا کند ولی درست در همین نقطه مهم و اساسی نامشخصترین و بی هدفترین تصمیمات گرفته میشود. اینکه از ابتدای فصل هنری تا انتهای آن مخاطب موسیقی را از چه مبدأیی به چه مقصدی خواهیم رساند بسیار واجد اهمیت است. متاسفانه رپرتوار اجرایی ارکستر بر اساس سلیقه شخصی رهبران به علاوه یکی دو قطعه مناسبتی بدون توجه به برنامههای قبلی و بدون در نظر گرفتن شرایط آتی مخاطب تعیین میشود. موضوع انتخاب رپرتوار بسیار نکته مهمی است و میتواند در حوزه مخاطبسنجی مورد توجه مدیریت ارکسترها قرار بگیرد. شرایطی که بازهم در ارکسترهای دولتی ما یا به هیچ وجه دیده نمیشود و یا اگر هم وجود داشته و دارد به قدری غیر منسجم و نامنظم بوده که نمیتوان از آن به عنوان یک اتفاق مدیریتی یاد کرد.
ارکسترها فاقد اساسنامهای مدون و منجسم است
این رهبر ارکستر تصریح کرد: مسائل اقتصادی قطعاً یکی از مهمترین اولویتهای یک ارکستر محسوب میشود که از ابتدای تشکیل ارکسترها در تاریخ موسیقی جهان شکل حیاتی پیدا کرد و فضای کار را به سمتی برد که ارکسترهارا با در نظر گرفتن مولفهها و استانداردهای موسیقی به یک بنگاه اقتصادی تبدیل کرد. رویکردی که متاسفانه در ارکسترهای دولتی ما دیده نمیشود و دوستان به واسطه بودجهای که از دولت به این مجموعهها تزریق میشود، فقط به مثابه یک مجموعه هنری صرف به ارکسترهانگاه میکنند. بنابراین بنده همچنان اعتقاد دارم این بزرگوارانی که اکنون در شورای ارکسترها حضور دارند نمیتوانند کمکی به ارکسترهای دولتی بکنند. چرا که وقتی توجه به مسائل اقتصادی در این چارچوب اصلاً دارای طرح موضوع نباشد حضور شورا نیز ماجرا را به سمت و سوی دیگری میبرد.
وی با انتقاد از عملکرد ارکسترهای دولتی گفت: متاسفانه جریان فعلی ارکسترها به غیر از مواردی معدود جریانی تکراری است که پشت مدیریت آن هیچ سیاستی وجود ندارد و جالب است بدانیم اصلاً این ارکسترها فاقد اساسنامهای مدون و منسجم هستند. اگر ارکستر اساسنامه داشته باشد اصولاً با آمد و رفت مدیران تغییری در عملکرد ارکستر ایجاد نشده و ارکستر در مسیر معین خود طی طریق کرده و قربانی ابتکارات و تصمیمات من درآوردی از این مدیر به مدیر بعدی نمیشود. در حالی که در تمام دنیا سیاستهای مهمی در مدیریت ارکسترهای بزرگ وجود دارد که مسیر محتوای یک مجموعه بزرگ متناسب با سیاستهای هر کشوری را مشخص میکند. فضایی که همچنان در بدنه ارکسترهایدولتی ما در بدترین شرایط ممکن قرار دارد و معلوم هم نیست قرار است چه اتفاقات مثبتی در آن بیفتد. اینکه یک مجموعه دولتی چون ارکستر ملی ایران و ارکستر سمفونیک تهران بتواند در فرصتهای مناسب برنامه و رپرتوار مناسبی را انتخاب کند یک جریان حیاتی و مدیریتی است که متاسفانه در مدیریت ارکسترهای ما وجود ندارد و دوستان در این شرایط اشتباه، رپرتوارهای اشتباهی هم انتخاب میکنند که جایگاه و معنای خود در میان مخاطبان واقعی ارکسترها را نیز از دست میدهد. البته همان گونه که گفتم تمامی اعضای محترم شورای ارکسترها موزیسینهای درجه یکی هستند که در این شیوه مدیریتی هیچ تقصیری هم ندارند چرا که وارد سیستم معیوب و غلطی شدهاند که شورایی شدنش دردی را دوا نمیکند.
مدعی مدیریت ممتاز نیستم اما…
امینی با بیان اینکه تلاشش در ارکستر سمفونیک صدا و سیما پایهریزی یک مبنای درست مدیریت ارکسترها است، توضیح داد: من مدعی مدیریت ممتاز نیستم اما نهایت تلاش خودم را انجام دادهام تا در ارکسترهایی که حضور دارم بتوانم شرایط بهتری را برای آن مجموعه فراهم کنم و امیدوارم روزی به معیارها و استاندارهایی که آموختهام و در ارکسترها به آن باور دارم به طور کامل برسم. بارها نیز در برخوردهایم با مدیران پافشاری کردم که امروزه در جهان دانشی با عنوان «مدیریت هنری» با گرایش ارکستر سمفونیک و اپرا پایهگذاری شده و تا عالیترین درجات تحصیلی میتوان در آن پیش رفت و آموخت اما حتی یک نفر از آقایان محض کنجکاوی هم نپرسید که حداقل طرح درس و نقشه راه در این رشته چیست و مبانی آن بر چه اصولی استوار است!
معتقدم در این راستا سیستمهای من درآوری مدیریت ارکسترها بدترین لطمه را به یک ارکستر آن هم ارکسترهای زیر مجموعه دولت میزند که نشات گرفته از عدم آگاهی و شناخت است. بله امروزی که من با شما صحبت میکنم از انتشار برنامه اجرایی یکی از ارکسترهای دولتی در سال ۱۴۰۰ چند روزی میگذرد و این بسیار خوشحال کننده است اما آیا چنین رویکردی کافی است و آیا دائمی خواهد بود؟ آیا این برنامهها بر اساس سیاستهای فرهنگی و یک چشمانداز مناسب صورت گرفته است؟ آیا ارکسترهای دولتی ما برای فعالیتهای آینده خود برنامهریزی بلندمدت و کوتاه مدتی داشته که بتواند در این شرایط اقتصادی و حتی کرونایی فکری به حال ارتقای فعالیتهای هنری خود بر پایه داشتههای اقتصادی خود داشته باشد؟ اینها سئوالاتی است که امیدوارم روزی به صورت عملی شاهد پاسخهای مناسبی برای آنها باشیم.
- منبع خبر : مهر