«وحشی» و جایی که نایستادن، عمیق‌ترین جنایت است
«وحشی» و جایی که نایستادن، عمیق‌ترین جنایت است
در تاریکی مطلق، صدای تلفنی که دیگر کسی جوابش را نمی‌دهد، ما را به درون تونلی می‌برد که روشنایی‌اش را کارگرانی به پیشانی بسته‌اند؛ نوری لرزان، محکوم به خاموشی. با خاموش شدنش، تیتراژ آغاز می‌شود؛ نه فقط مقدمه‌ی یک داستان، که بیانیه‌ای بصری از جهانی که در آن عدالت، مثل برق معدن، سهمیه‌بندی شده. جهانی که در آن زندگی، معطل پرداخت حقوق است و حقیقت و عدالت، پشت چراغ‌قوه‌ها پنهان می‌ماند.

«وحشی» و جایی که نایستادن، عمیق‌ترین جنایت است

به گزارش واحد فرهنگی خبرگزاری صبح اقتصاد سریال «وحشی» ساخته هومن سیدی که از فیلم‌نت پخش می‌شود تراژدی مدرنی است از انسان بی‌پناه در عصر گم‌گشتگی وجدان. در این سریال، دوربین نه صرفاً راوی، که ابزاری برای کاویدن ساحت‌های تاریک روان انسان معاصر است. اثری که در دو قسمت نخست خود با فریمی سنگین از خشم، شرم و انفعال آغاز می‌شود و شخصیتی را در مرکز می‌نشاند که بیش از هر چیز، «معلق» است؛ برزخی میان کنش و سکوت، تقصیر و فرار، بزدلی و حقیقت.

آغاز سریال با تمهیدی شاعرانه و تمثیلی ـ خاموشی چراغ پیشانی کارگران ـ نه تنها استعاره‌ای از فروبستن چشم بر ظلم است، بلکه کلیدی‌ست برای ورود به جهان «داود»ی که خود، چراغی نمی‌افروزد؛ تنها در روشنایی دیگران حرکت می‌کند و با خاموشی‌شان، سرگردان می‌شود. داود نه قهرمان است، نه ضدقهرمان؛ او «مفعول» است در برابر روایت، در برابر فاجعه.

حتی انتخاب نام او نیز بی‌معنا نیست. در فرهنگ عامه، «داود» با صدایی خوش شناخته می‌شود؛ صدایی نافذ، تاثیرگذار، نغمه‌پرداز. اما در جهان بی‌صدا و خفه‌ی «وحشی»، داود نه می‌گوید، نه شنیده می‌شود؛ او نغمه‌ای‌ست خفه‌شده، پژواکی از حنجره‌ای که دیگر توان آواز ندارد. تضاد میان بار معنایی این نام و وضعیت وجودی او، استعاره‌ای‌ست از انسانی که صدای عدالت و شفقتش، در هیاهوی خشونت و بی‌عملی گم شده. در جهانی که قانون جنگل حکم می‌راند، داود یا باید ایستادگی کند یا در آن حل شود؛ و او، در برزخ میان این دو، معلق مانده است.

هومن سیدی در «وحشی» قصه نمی‌گوید، اقلیم می‌سازد. اقلیمی که وجدان انسان مثل ضبط‌صوتی معیوب، گاه روشن می‌شود، گاه خاموش؛ و هیچ‌چیز آن‌طور که باید، کار نمی‌کند. در این جهان، قهرمانی وجود ندارد؛ تنها انسان‌هایی هستند که می‌توانستند کاری بکنند و نکردند. سیدی می‌خواهد ما را در بی‌پناهی داود غرق کند. داود قاتل نیست، اما نجات‌دهنده هم نیست و در سینمای سیدی، شاید بی‌عمل‌ترین آدم، خطرناک‌ترین باشد.

سیدی بار دیگر مدیوم تصویر را نه به‌عنوان ابزار، که به‌عنوان زبان اصلی روایت انتخاب کرده. ماشین داود، ذهن فرسوده‌ی اوست. ضبط‌صوت، پژواک وجدان نیمه‌زنده‌اش. بیابان، خلأیی‌ست که انسان معاصر در آن گم شده. دوربین، نگاه نمی‌کند؛ داوری می‌کند. سیدی نمی‌خواهد بفهمیم، می‌خواهد حس کنیم و این، تمایز یک اثر تصویری با یک قصه‌ی گفتاری‌ست. «وحشی» جهان قضاوت نیست، جهان خفگی‌ست. آتش زدن عروسک و لباس‌ها، نه صرفاً یک فعل، که تصویر ناب خاک‌سپاری بی‌صدای انسانیت است. آن‌جا که دوربین به کابوس بدل می‌شود، سیدی موفق‌تر است.

ماشین داود، نه فقط یک وسیله‌ی تردد، که تجسمی از ذهن فرسوده و درهم‌شکسته‌ی اوست؛ همان‌طور که ضبط‌صوت معیوب، پژواکی‌ست از وجدان لرزان و خاموش‌ناشدنی. آتش زدن عروسک و لباس‌ها، تنها یک فعل نیست؛ تصویر ناب خاکسپاری بی‌صدای انسانیت است. سیدی آن‌جایی موفق‌تر است که دوربین را تبدیل به کابوس می‌کند، نه تماشاگر.

در نقش داود، جواد عزتی به بازیگری بی‌کلام و بی‌ادعا رسیده. با چشم، تنفس، دست و سکوت بازی می‌کند؛ بازی‌درخشانی درچهارجوبی درست. مردی که در چشمانش چیزی بین ترس و پشیمانی زنده است. نه قاتل است، نه قربانی؛ «شریک سکوت» است. او نقش را بازی نمی‌کند، زندگی‌اش می‌کند. حرکت‌های کند، نگاه‌های خالی، تنفس‌های سنگین؛ همه می‌گویند این مرد، خودش را گم کرده. او نه قهرمان است، نه بازنده، فقط یک مردِ گیج در لحظه‌ی داوری است.

شخصیت اصلی سریال، مردی‌ست میان‌سال، خسته، و در آستانه‌ی فرسایش روان. داود نه تصمیم می‌گیرد، نه مقاومت می‌کند؛ فقط پشت فرمان مانده، با چشم‌هایی که از تماشای خودش هم طفره می‌روند. وقتی در جاده، دو نوجوان را سوار می‌کند، نه از سر شهامت است و نه از سر مهربانی؛ فقط اتفاقی‌ست که به کابوس بدل می‌شود. پرتاب‌شدن آن دو از ماشین، نه صرفاً حادثه، که فروپاشی یک اخلاق خاکستری‌ست؛ اخلاقی که هیچ‌گاه تصمیم نگرفته، اما همیشه دیر رسیده.

سریال در سکانس‌هایی نظیر بحث طولانی پدر و مادر با یکدیگر و داود، بیش از آن‌که در تصویر تنفس کند، در دیالوگ غرق شده است؛ جایی که سکوت باید فریاد بزند، واژه‌ها از ریتم درام می‌کاهند. با این‌حال، سیدی با تکیه بر فضای خشک و بیابانی، از جغرافیا برای شخصیت‌پردازی بهره برده؛ هرچه بیابان وسیع‌تر، داود تنگ‌تر.

* رییس انجمن منتقدان سینما

  • منبع خبر : ایرنا