«بروس هال» معتقد است که سرنوشت برجام مشابه سرنوشت برنامه هسته ای کره شمالی بوده و امریکا هیچ طرح ابتکاری معتبری جهت مقابله با آن ارائه نمی دهد. «دونالد ترامپ» رئیس جمهوری ایالات متحده هفته گذشته استراتژی امنیت ملی نوین دولت خود را اعلام کرد. استراتژی یا راهبردی که خواهان توسعه نفوذ آمریکا در سراسر […]
«دونالد ترامپ» رئیس جمهوری ایالات متحده هفته گذشته استراتژی امنیت ملی نوین دولت خود را اعلام کرد. استراتژی یا راهبردی که خواهان توسعه نفوذ آمریکا در سراسر جهان برای ترویج صلح و مقابله با طیفی از تهدیدات ناشی از دشمنانی مانند چین، روسیه و تروریست ها است.
ترامپ در مقدمه سند راهبرد امنیت ملی خطاب به آمریکاییها نوشته است: مردم آمریکا مرا انتخاب کردهاند که آمریکا یک بار دیگر عالی شود. من وعده دادم که دولتم امنیت، منافع و رفاه شهروندان ما را در اولویت نخست قرار دهد. وعده دادم که اقتصاد آمریکا احیا خواهد شد، ارتش بازسازی خواهد شد، مرزهای ما مورد حفاظت قرار خواهد گرفت، یکپارچگی ما حفظ خواهد شد و ارزشهای ما اشاعه خواهد یافت.
وی در این سخنرانی استراتژی را مطرح می کند که بر اساس واقع گرایی اصولی است و چهار ستون آن عبارتند از : حفظ میهن، به حداکثر رساندن نفوذ آمریکا، حفظ صلح از طریق قدرت نظامی و تقویت اقتصاد و تجارت آمریکا. وی از چین و روسیه به عنوان قدرتهای تجدید نظر طلبی یاد می کند که باید با آنها مقابله شود.
*استراتژی جدید امنیت ملی آمریکا بر اساس چهار اصل است: حفظ کشور، بهبود ثروت عمومی، حفظ صلح از طریق قدرت نظامی و افزایش نفوذ آمریکا. در این استراتژی تا چه حد به ابزارهای قدرت نرم اشاره شده است؟
این استراتژِی عناصر سنتی قدرت نرم را شامل نمی شود. ثروت و فرهنگ امریکا عناصر اصلی استراتژی نوین امنیت ملی ترامپ هستند. دولت ترامپ شبیه دولت ریگان و قبل از آن می خواهد سیاست زور را به عنوان اساس سیاست کشور در نظر بگیرد، اقداماتی را انجام دهد که به اقتصاد کشور ضربه زند (مانند عدم تعادل تجاری، بیش از حد بزرگ کردن شرکت های داخلی، تحمیل مالیات های دیگر) و اقداماتی که به اشتغال زایی داخلی و بنابراین به پیوستگی اجتماعی داخلی آسیب وارد خواهد ساخت.
این استراتژی بازسازی سریع توانایی های نظامی را نیز مدنظر قرار داده است. استراتژی امنیت ملی ترامپ می خواهد امنیت ایالات متحده را تامین کند نه آرامش آن را.
*برخی از استراتژی جدید انتقاد کرده و بر این باور هستند که در استراتژی جدید، برخی از موضوعات از جمله حقوق بشر و تغییرات آب و هوایی حذف شده است. با توجه به این رویکرد آیا استراتژی جدید آمریکا منجر به صلح و امنیت پایدار خواهد شد؟
رئیس جمهور جیمی کارتر بر حقوق بشر تاکید نمود اما رای دهندگان امریکایی فکر کردند او رئیس جمهور خطرناکی است بنابراین دیگر به وی رای ندادند. تغییرات آب و هوا یک مسئله مهم است. اینکه چه کسانی باید مسئول قضاوت و بررسی این مسئله باشند موضوع یک مذاکره است.
ترامپ می خواهد این مسئولیت را نهادهای دیگر عهده دار شوند. قطعا درگیریهای بین المللی می توانند باعث ایجاد این مسائل مشترک شوند اما تعارض می تواند در هر منطقه ای رخ دهد. دولتهای مختلف آمریکا تصمیمات گوناگونی راجع به چگونگی حقوق بشر جهانی و کاهش تاثیر تغییرات اقلیمی که امریکا می تواند پیشنهاد دهد اتخاذ کرده اند.
یک دولت جدید ممکن است تصمیماتی متفاوت از تصمیمات ترامپ اتخاذ نماید. در یک دوره چهارساله، زمان ترامپ را به مسیرهایی هل خواهد داد که او اخیرا این مسیرها را انتخاب نموده است.
به نظر می رسد وی بر این باور باشد که با تمرکز سیاست بر حقوق بشر و تغییرات آب و هوایی، صلح و ثبات افزایش نخواهد یافت و تنها تمرکز سیاست بر افزایش توانایی های نظامی و اقتصادی امریکا باعث افزایش صلح و ثبات خواهد شد. اروپا باتوجه به این واقعیت که یک قدرت هنجاری است بر مسائل حقوق بشر و تغییرات اقلیمی توجه زیاد دارد و مسائل نظامی را در حاشیه قرار می دهد. هر کسی می تواند استدلال کند که آیا این تقسیم کار در اتحاد امریکا با اروپا عقلانی است یا خیر.
*در استراتژی جدید، بودجه بیشتری به ارتش آمریکا اختصاص خواهد یافت. آیا این بدان معنی است که سیاست خارجی آمریکا بیشتر نظامی خواهد شد و اهمیت دیپلماسی کاهش خواهد یافت؟
من فرضیه سوال را نمی پذیرم. دیپلماسی تا جایی موثر است که قدرت نظامی و اقتصادی حامی آن باشد. من از جهت دهی سازه انگاری خودم می ترسم زیرا هنوز به من اجازه نمی دهد تا ببینم که آیا نهاد اجتماعی دیپلماسی در غیاب توانایی های نظامی و اقتصادی قابل اعتماد به طور موثر عمل می کند یا خیر.
دیپلماسی آمریکا همیشه زمانی موثر بوده است که نیروهای نظامی از آن حمایت کرده اند. امریکا بیش از یک دهه است که در جنگهای خاورمیانه درگیر بوده و مردم امریکا از این وضعیت خسته شده اند.
به نظر من بعید است که دولت ترامپ منابع را فقط به نیروهای نظامی جهت ایجاد جنگهای جدید به جای فعالیت دیپلماتیک اختصاص دهد. من فکر می کنم احتمال این وجود دارد که ترامپ خواهان بازگرداندن قدرت نیروهای نظامی امریکا (به ویژه نیروی دریایی) به دوران بعد از ساخت دفاع ریگان که به شدت مخالف وجود هژمونیهای منطقه ای در سراسر جهان است، می باشد. استثناء ممکن است کره شمالی باشد.
احتمال این وجود دارد که ترامپ مصمم شده تهدید هسته ای کره شمالی غیر قابل پذیرش بوده، چین توانایی و تمایل کافی جهت انجام اقدامی علیه برنامه هسته ای کره شمالی ندارد و این که برخی از راه حل های نظامی غیر هسته ای معتبر مورد نیاز خواهد بود زمانی که کره شمالی ادعا می کند دقت و محدوده موشکی آن، توانایی کوچک کردن کلاهک ها و فعال کردن بقایای آنها در طی ورود یک موشک بالستیک معتبر است.
*با توجه به اهمیت ارتش آمریکا در استراتژی جدید آیا امکان مداخله نظامی بیشتر آمریکا در نقاط مختلف جهان وجود دارد؟
استراتژی بزرگ آمریکا در طولانی مدت به حفظ قدرت نیروهای نظامی در یک سطح قدرت تاکید داشته و خواهان نشان دادن این واقعیت است که مداخلات نظامی جدید امریکا همیشه معتبر است. با این حال این احتمال وجود ندارد همانطور که ترامپ می گوید: یک ملی گرایی اقتصادی بسیار با ارزش تر از یک ملی گرایی نظامی است.
*ترامپ در استراتژی ملی خود روسیه و چین را رقبای خود و نه دشمن دانسته و تاکید کرده که آمریکا باید تلاش کند با آنها روابط اقتصادی برقرار کند. علت رویکرد مثبت ترامپ به این دو کشور چیست؟
در حالی که روسیه و چین به تنهایی یا با یکدیگر انگیزه های ایدئولوژیکی و توانایی های نظامی کافی جهت ایجاد نگرانی به عنوان دشمنان جنگ سرد جدید را ندارند، اما هر دو کشور فارغ از برنامه های ضد تولید خودکامه خود یعنی امپریالیسم، می توانند شرکای قوی ترویج و اجرای صلح جهانی برای امریکا باشند و همچنین شرکای اقتصادی.
دلایل منطقی و واقعی بسیاری وجود دارد که نشان می دهد بین دولتهای دموکراتیک و استبدادی هرگز روابط عمیق و دوستانه برقرار نمی شود. اما امریکا نفعی در تعارض با دیگر قدرتها ندارد بنابراین وقتی بداند منافع ملی آن تامین می شود با آنها همکاری خواهد کرد.
*ترامپ از مواضع خود علیه ایران و کره شمالی دفاع کرد. با وجود این مسئله که ترامپ برجام را مورد تایید قرار نداده است سرنوشت این توافق را چگونه پیش بینی می کنید؟
به نظر من تا زمانی که ترامپ در دفتر ریاست جمهوری حضور دارد، سرنوشت برجام همانند برنامه هسته ای کره شمالی بوده و هیچ ابتکاری جهت مقابله با آن ارائه نمی شود. با توجه به این واقعیت که تسلیحات هسته ای و نحوه استقرار آنها در ایران هیچ خطر فوری برای امنیت امریکا ایجاد نمی کند امریکا می تواند با متحدان خود مجددا مذاکرات را آغاز نموده یا استراتژی قوی تری در پیش گیرد.