روستای گلدره از توابع هلیلان ایلام که همچون گلی در تو به توی درهها و قلههای در هم گره خورده زاگرس جا خوش کرده، چند سالی است حال و روز خوشی ندارد. در میانه کوههای سر به فلک کشیده زاگرس، در لابلای جنگلهایی که انگار تمام نشدنی هستند و با هر پیچ جاده راهی جدید […]
در میانه کوههای سر به فلک کشیده زاگرس، در لابلای جنگلهایی که انگار تمام نشدنی هستند و با هر پیچ جاده راهی جدید و انبوهی برگریزان آخر پاییز را به نمایش می گذارند؛ آنجا که بارش برف و باران ارتباط با اطراف را به کل قطع میکند، روستایی واقع شده است با حدود ۸۰ خانوار و ۳۰۰ نفر جمعیت.
روستای گلدره از توابع هلیلان ایلام همان طور که از نامش پیداست همچون گلی در تو به توی دره ها و قله های در هم گره خورده زاگرس جا خوش کرده است اما این روزها حال و احوال خوشی ندارد. نیمی از خانواده های روستای گلدره یعنی ۳۶ خانوار تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی (ره) هستند و بیکاری بیداد میکند.
به دلیل قرار گرفتن در دامنه کوههای مرتفع، زمین کشاورزی در روستا بسیار محدود است به طوری که اهالی فقط چند هکتار زمین در فاصله ای دور از روستا را به کشاورزی اختصاص داده اند که این میزان پاسخگوی تامین مایحتاج معاش ۳۰۰ نفر جمعیت روستا نیست. روستاییان زاگرس در طول تاریخ دریافته اند که دامپروری را به عنوان شغل اصلی خود برگزینند با این حال چند سالی هست که دام هم محدود شده است. عشایر روستا دامهای خود را جا به جا می کنند و هر طور شده شکمشان را سیر میکنند اما یکجانشینان با همین اندک دام و زمین کشاورزی میسوزند و میسازند.
به گفته مسئولان کمیته امداد، بیش از نیمی از جمعیت روستاهای دهستان زردلان که روستای گلدره هم در آن قرار گرفته، تحت پوشش این نهاد حمایتی هستند و خود روستائیان می گویند اگر حمایتهای کمیته امداد نباشد روستا خالی از سکنه می شود و همه به ناچار به حاشیه شهرها مهاجرت می کنند. همین حالا هم جمعیتهای بسیاری از روستائیان منطقه عطای سکونت در روستا را به لقایش بخشیده اند و راه تاریک و بی آینده شهر را در پیش گرفته اند. همین است که تولید روز به روز در روستاها کمتر شده است و تعداد دام هر خانواده به عددی انگشت شمار رسیده است.
حدود ۵۰ جوان ۱۸ تا ۳۰ ساله در روستا زندگی می کنند و مابقی جذب زرق و برق شهر شده اند. آنها که مانده اند هم بیشترشان بیکارند زیرا دام اندک نیاز به چوپان و دامدار را به حداقل رسانده است و شغل بیشتر مردم در اینجا چوپانی و دامداری است. سعید یکی از همین جوانان بی آینده است؛ شغلش چوپانی است اما خودش می گوید بیکار است و برای اینکه انگ بیکاری به اون نچسبد روزانه دامهای خانواده را در دامنه های اطراف روستا می چراند. تا کلاس ششم درس خوانده و پس از آن تحصیل را رها کرده است. در روستای گلدره مدرسه تا پایه ششم وجود دارد اما پس از آن بچه ها باید برای ادامه تحصیل به ایلام و کرمانشاه یا هلیلان بروند که مسافتی طولانی است. برف و سرمای زمستان را هم بگذاریم کنار دوری راه، کودکان نمی توانند برای ادامه تحصیل ۱۰۰ کیلومتر را بپیمایند. حتی اگر وسیله نقلیه ای باشد، اینجا راهها با یک بارش برف بسته می شود و گاهی روزها طول می کشد تا مسیر باز شود. دانش آموزان باید به مدرسه شبانه روزی بروند تا رفت و آمدشان به حداقل برسد اما هزینه های مدرسه شبانه روزی و سرویس هفتگی از توان این مردم خارج است. همین است که در این روستا فقط یک نفر دارای دیپلم وجود دارد و مابقی همه تا پایه ششم خوانده اند.
همین حالا ۲۰ دانش آموز روستا در یک کانکس در مجاورت روستا مشغول تحصیل هستند اما دور از ذهن نیست تصور این کودکان معصوم که چند سال دیگر سرنوشتشان همانند خواهر و برادران بزرگترشان باشد؛ بیسواد و بیکار گرفتا در چرخه بازتولید فقر. آقای خسروی معلم ۲۳ ساله روستا ۲-۳ سالی هست که به صورت رسمی جذب آموزش و پرورش شده است. او که مسافتی طولانی را برای رسیدن به مدرسه باید بپیماید، حالا مدت زیادی است که خود به یکی از اهالی روستا تبدیل شده و شبها در روستا می ماند. در بهترین حالت ماهی یکبار به دیار خود برای دیدن خانواده سر می زند. خسروی در مورد دانش آموزان مدرسه وحدت روستای گلدره می گوید: این کودکان بسیار با استعداد هستند اما در بدترین شرایط تحصیل می کنند. گرمایش کانکس از طریق یک بخاری نفتی انجام می شود که به دلیل کوچکی کانکس در مجاورت میز و صندلی دانش آموزان قرار گرفته و هر لحظه امکان وقوع خطراتی هست. سرویس بهداشتی مدرسه که در چند متری کانکس است، در شرایط بسیار بدی قرار دارد. نظافت به درستی انجام نمی شود و دانش آموزان در این شرایط غیر بهداشتی صبح تا ظهر تحصیل می کنند.
عزیزاله نیرومند تنها فرد دیپلمه در روستاست و همو است که ریاست شورای روستا را برعهده دارد و رتق و فتق امرو روستائیان را در پیچ و هم ادارات دولتی پیگیری می کند؛ مابقی افراد فقط تا پاییه ششم درس خوانده اند. نیرومند هم بیکاری را مهمترین مشکل روستای گلدره می داند و می گوید: مردم زمین و دام ندارند. همین مقدار دام موجود در روستا هم با تسهیلات کمیته امداد تامین شده و اگر امداد نباشد، هیچ مسئولی یادی از ما نمی کند انگار که ما شهروندان این کشور نیستیم. مسئولان استانی می گویند منطقه زردلان پتانسیل صنعتی شدن ندارد و تنها باید روی دامداری سرمایه گذاری شود. ما هم حرفی نداریم؛ دامداران ما دوست دارند کار خود را توسعه بدهند اما چون ضامن ندارند نمی توانند وام بگیرند و مجبورند با شرایط موجود سر کنند. یکی از اهالی چند سال قبل وام ۵ میلین تومانی از یکی از بانکها دریافت کرد اما چون نتوانست اقساط خود را به موقع پرداخت کند در نهایت آمدند با دستبند او را بردند و الان هم در زندان است. زندان اما فقط آخر و عاقبت گرفتن وام بانکی نیست. اینجا مواد مخدر هم قربانی می گیرد. جوانان بیکار تفریحی جز رو آوردن به مصرف مواد مخدر ندارند. اگر در روستاهای اطراف اینترنت اسباب سرگرمی جوانان شده است، اینجا اینترنت هم وجود ندارد حتی شبکه های تلوزیونی داخلی هم به سختی دریافت می شود. سوال همین است؛ اینجا که اینترنت نمی رسد، نفت دیر به دیر می رسد و جاده با یک برف بسته می شود، مواد مخدر چگونه این همه فراگیر شده است که دستکم ۲۰ نفر در یک روستا را درگیر خود کرده است؟
رئیس شورای روستای گلدره می افزاید: روستائیان مشکل بهداشت و درمان دارند. سرویس بهداشتی سالم در روستا یافت نمی شود و حتی سرویس بهداشتی مدرسه هم مشکل دارد. کمیته امداد در یک حرکت ضربتی اقدام به احداث سرویسهای بهداشتی در سطح دهستان زردلان کرده است و تاکنون ۶۷ چشمه سرویس بهداشتی در روستاهای منطقه ساخته شده است. مسئولان کمیته امداد معتقدند برای رسیدن به وضعیتی نسبتا مطلوب باید ساخت ۷۰ چشمه سرویس بهداشتی دیگر در دستور کار قرار بگیرد. اگرچه وضعیت آبرسانی تا حدی مطلوب است اما اهالی سرویس بهداشتی و حمام ندارند. در تمام روستاهای منطقه خانه بهداشت وجود ندارد و اگر کسی یک بیماری ساده داشته باشد باید به ۸۰ کیلومتر راه را بپیماید و به کرمانشاه برود. البته در تابستان سال ۹۳ از طرف دانشگاه امام صادق (ع) و دفتر اعزام مبلغ، یک گروه جهادی به روستا آمد. مشکلات بررسی شد و تشخیص داده شد که خانه بهداشت احداث شود. بعد از آن بود که به همت بنیاد برکت، خانه بهداشت روستای گلدره ساخته و تحویل شبکه بهداشت شد. اما مدت ۳ سال است که این ساختمان متروکه مانده و شبکه بهداشت به جای تجهیز و اعزام بهورز، امروز و فردا می کند. یک روز می گویند تجهیز میکنیم و بهورز می فرستیم و فردا دوباره همه چیز فراموش می شود و تاکنون هیچ اقدامی صورت نگرفته است.
عزیزاله نیرومند می گوید: حتی پیشنهاد دادم که همسرم که او هم دیپلم است دوره بهورزی را طی کند و در خانه بهداشت مشغول شود. انتظار پرداخت حقوق هم نداریم فقط می خواهیم بخشی از مشکلات مردم کم شود اما همین پیشنهاد را هم قبول نمی کنند و در جواب می گویند چارت نداریم. نزدیکترین خانه بهداشت به گلدره حدود ۲۵ کیلومتر فاصله دارد و مسیر کاملا کوهستانی است. طی این سالها چندین مورد از زنان باردار داشتیم که به دلیل نبود بهورز و قابله فوت کرده اند. اینجا زمستانها ۲ متر برف می آید و جاده بسته می شود. روستای ما آنقدر دور افتاده است که حتی روحانی برای تبلیغ هم به روستا نمی آید. بنیاد برکت اینجا خانه خانه روحانی هم ساخته اما درب آن سالهاست باز نشده و حسینیه ای که توسط سپاه ساخته شده هم بدون مبلغ مانده است.
بیکاری و بی پولی دائمی علاوه بر پایین بردن سطح زندگی در روستا، سبب بروز فشار روانی و مشکلات رفتاری در میان اهالی روستا هم شده است. در یکسال گذشته ۲ نفر در روستای گلدره دست به خودکشی زده اند. یکی از انها پسر جوانی ۲۲ ساله و دیگری دختری ۱۹ ساله بوده که آقای نیرومند دلیل ان را فقر اقتصادی می داند. همچنین در چند سال گذشته ۲ مورد خودسوزی زنان در روستا ثبت شده است.
زلزله ۲۱ آبان کرمانشاه، منطقه زردلان را هم لرزاند. برخی منازل روستائیان دچار آسیب شد و سقف و دیوارها ترک برداشت. مردم خسارت دیده وقتی به مراجع مسئول برای دریافت وام بازسازی مراجعه کردند پاسخ این بود که چون شما در گذشته وام ترمیم منازل بر اثر سیلاب را ردیافت کرده اید دیگر مستحق دریافت وام برای خسارتهای زلزله نیستید. روستائیان حیرت زده اند و ارتباط میان سیل و زلزله را در نمی یابند اما پاسخ مسئولان همین است که گفته شد.
حمید مردی حدود ۴۰ ساله است اما چهره او به مردان ۶۰ ساله همانند است. پسربچه ای حدودا ۴ ساله را بقل زده که ضایعه ای در چشمانش دارد علاوه بر آن پسربچه از مشکل قلبی و تیروئید هم رنج می برد اما پدر پول برای درمان ندارد. تحت پوشش سازمان بهزیستی است و با کمک هزینه یارانه زندگی را می گذراند. می گوید: دفترچه بیمه سلامت داشتیم اما به تازگی که رفتم تمدید کنم اعتبار نزدند. هیچ گاو و گوسفندی ندارم انگار هیچ خدایی هم ندارم. مرد علاوه بر ان پسر ۳ دختر هم دارد که دوتای انها در دبستان درس می خوانند.
در ارتفاعات دودی به آسمان بلند می شود. جوانترها دستشان از همه جا کوتاه تنه خشک درختان بلوط را دور از چشم محیط بانان می سوزانند تا زغال آن را به فروش برسانند. اهالی می گویند چاره ای ندارند؛ وقتی محیط و اجتماع دست در دست هم می دهند برای تحت فشار قرار دادن ما. بارها درخواست داده ایم یک پاسگاه محیط بانی در منطقه ایجاد شود تا دستکم چند جوان سر کار بروند اما اقدامی نشده است.
روستای گلدره تنها یک نمونه از ۱۳۷ روستای شهرستان چرداول با ۵۸ هزار نفر جمعیت است که مردمانش با محرومیت خو گرفته اند. وضعیت دیگر روستاها هم بهتر از گلدره نیست. معیشت این مردم از دیرباز متکی بر کشاورزی و دامداری بوده و حالا خشکسالی های پیاپی حیات این مردم را با خطر مواجه کرده است. بسیاری از روستاهای منطقه یا خالی از سکنه شده و یا با حداقل تعداد خانوار برپا مانده است. اهالی درمانده از همه جا می گویند اگر حمایتهای کمیته امداد هم نباشد تمام منطقه خالی از سکنه می شود زیرا مسئولان توجه لازم را به این منطقه ندارند.