خروج رئیس جمهور آمریکا از دایره امضا کنندگان برجام فرصتی بدست داده تا آمریکا و اسرائیل همراه با بن سلمان (وقتی مفقود الاثر نبود) به همگرایی مهمی دست بزنند که بقول مایک پمپئو ایران را به ورشکستگی نایل آورند و در چنین حالتی طبعا ایران پای میز مذاکره رفته و به هر خفتی همانند برجام […]

خروج رئیس جمهور آمریکا از دایره امضا کنندگان برجام فرصتی بدست داده تا آمریکا و اسرائیل همراه با بن سلمان (وقتی مفقود الاثر نبود) به همگرایی مهمی دست بزنند که بقول مایک پمپئو ایران را به ورشکستگی نایل آورند و در چنین حالتی طبعا ایران پای میز مذاکره رفته و به هر خفتی همانند برجام به برجامی ثانی تن خواهد داد! اساساً آمریکا به دلیل داشتن مشکلات فراوان با ایران در زمینه مسائل خارج از حوزه برجام و عدم وجود اهداف شفاف و فقدان عامل تاثیرگذار در اعمال تغییر رفتار ایران اینگونه می اندیشد که از طریق خروج از برجام بر سیاست خارجی و اقتصاد ایران اثر گذارد تا یا ایران را سر عقل و به پای میز مذاکره بیاورد و یا نهایتا این روند به تغییر رژیم در ایران منجر شود.

همه به این نکته بسیار مهم واقفیم که در شرایطی که دولت نزد برخی ساده اندیشان اعتباری داشت و دست عوامل نفوذی در ساختار برجام رو نشده بود برای به نتیجه نایل آمدن در توافق برجام که فقط متمرکز بر موضوع هسته ای بود، حدوداً دروازده سیزده سال طول کشید تا ایران و جامعه بین الملل بتوانند با هم به یک تفاهم نسبی نایل ایند.

در اظهارات اخیر مایک پمپئو وقتی آمریکا دوازده شرط غیرقابل اجرا که بیانگر درخواست تغییر حکومت ایران است را مطرح می کند، طبعا مفهوم مذاکره بی نتیجه بوده و مناقشه در چنین روندی سر دراز دارد وبعید است که حتی سال ها حل این مسائل بطول انجامد.

از آنجا که هم ایران فاقد عامل تاثیرگذار مستقیم برکاخ سفید و حوزه فعالیت ترامپ بوده و هم خروج آمریکا از برجام به انتخاب ایران صورت نگرفته است ، میتوان اینگونه تحلیل نمود که با خروج این کشور از برجام و با توجه به دشواری هایی که پیش آمده است و اعلام خواست های دوازده گانه اش از ایران که به نوعی اعلام سیاست جدید آمریکا برای ساختن چند مرحله ای بنایی برای تغییر ماهوی و یا اصل رژیم است فعلا” دو کشور نمی توانند با هم به مذاکره بنشینند زیرا اصل اختلافات آنها نه تنها مسائل هسته ای نیست بلکه موضوع هژمونی و تسلط روز افزون ایران در خاورمیانه با سیاست خارجی ایران و منافعش در منطقه نیز مهم و شاید مسئله اصلی تلقی میشود.

این راهبرد انتخابی در امریکا بدون آنکه اندکی قائل به مشروع دانستن این منافع برای ایران بوده باشدو واضح و مسلم است که عدول و کوتاه آمدن وگذشت از بعضی مولفه های آن قابل چشم پوشی برای ایران نیست و حتی اگر هم باشد از مسیر مذاکره مستقیم، مصالحه و بده و بستان فراهم می شود ، راه را برای به نتیجه رسیدن در هر شیوه ای نیز مسدود نموده است .

حال و با توجه به اینکه اروپا زمینه خروج از برجام نداشته و این به نوعی حمایت از دولت روحانی قلمداد میشود ، چگونه آمریکا میتواند زمینه فروش نفت که مهمترین ممر درآمد ایران است را بکلی مسدود نماید؟ این عمل که آمریکا بتواند خروج نفت ایران را بکلی مسدودنماید فقط با بسته شدن تنگه هرمز امکان پذیر خواهد بود و این سیاست کاملا علیه امریکا و جامعه کشورهای همسو با او حتی سعودی است . چرا که تقریبا نیمی از نفت کل جهان امروزه از مسیر تامین سوخت فسیلی از تنگه هرمز میگذرد که امری کاملا جهانی و با منافع همه کشورها گره خورده است.

حال دقت میکنیم که راه مبارزه بسته باشد، امکان جنگ وجود نداشته باشد، ایران بتواند نفت خود را با کمی کاهش قیمت در جهان بفروشد، و نیازهای اصلی کشورش را تامین و زمینه ریاضت تدریجی را بوجود بیاورد، و از طرف دیگر همسایگان کاخ سفید حد اکثر ۲ تا ۳ سال مهمان این خانه بوده باشند و جو و جنگ روانی آنها حتی دلار را در یک محدوده نیاز خارج از ضروریات به رقمی بالغ بر ده هزار تومان هم بکشد ، سیاست تغییر نظام اتفاق نخواهد افتاد و حتی دولت روحانی نیز مجبور به دست یازیدن به سیاستها حمایت از اقتصاد مقاومتی خواهد شد. و این نه تنها ایران را از پای درنخواهد آورد بلکه این امریکاست که از پای درخواهد آمد و بدون شد همسایگان کاخ سفید واشنگتن نیز به هدف گذشتگان خود از ریگان گرفته تا ایشان نخواهند رسید و لذا نتیجه اینکه هنوز ریال ایران از ضعف امریکا در براندازی قوی تر است .والسلام

حمید رضا نقاشیان