روحانی بماند، تیمش،اما، نه
روحانی بماند، تیمش،اما، نه

در پی کشمکش اروپا با آمریکا در حوزه های مخلف تعریف تعرفه ورود کالا و خروج متفرعنانه آمریکا از برجام و تحریم شرکتهای اروپایی در صورت ادامه کار با ایران روابط دوجریان غرب یعنی اروپا و امریکا به حالت بی سابقه ای در شرف تنش آفرینی گردیده است هر روز یک وزیر از اروپا در […]

در پی کشمکش اروپا با آمریکا در حوزه های مخلف تعریف تعرفه ورود کالا و خروج متفرعنانه آمریکا از برجام و تحریم شرکتهای اروپایی در صورت ادامه کار با ایران روابط دوجریان غرب یعنی اروپا و امریکا به حالت بی سابقه ای در شرف تنش آفرینی گردیده است هر روز یک وزیر از اروپا در خصوص خوار شدن اروپا در جهان نسبت به آنچه آمریکاییها دیکته میکنند ، سخنرانی و یا مصاحبه میکند و این شرایط به نقل از تاریخ تا حدودی آنهم نه بدین فراگیری در رسانه ها، فقط در زمان ریاست جمهوری هری اس. ترومن (به انگلیسی: Harry S.Truman) (زاده ۸ مه ۱۸۸۴ – مرگ  در۲۶ دسامبر ۱۹۷۲) سی و سومین رئیس‌جمهور  در امریکا(۱۹۴۵ تا ۱۹۵۲) متعین بوده است. اما برای ما نکته جالبتر این روال مناقشه بین اروپا و آمریکا دنباله دار بودن موضوع و داخل ایران کشیده شدن آن است.همیشه این بحث در ایران مطرح بوده که در ایران بعد از انقلاب و البته در طول چهل سال گذشته سه طیف و جریان سیاسی شکل گرفته است.

جریان اول جریانی است که با تصویب اصل ولایت فقیه به پاک و بی آلایش بودن انقلاب اسلامی به رهبری حضرت امام خمینی رحمت الله علیه مهر اثبات زدزیرا اختیار اداره کشور را رسما و قانونا به علما و حوزه مقدس علمیه واگزار نمود و با این تصمیم مقدس و دین پایه و در عین حال ملی ابهاماتی که در خصوص انگلیسی بودن حرکت امام (ره) و تصمیماتی که در گوادلوپ ، در نشست سران آمریکا و انگلیس و فرانسه در خصوص لزوم رفتن شاه به جریان داری و یا ریشه های وابستگی دار بودن حرکت انقلاب اصیل اسلامی خاتمه داداین اصالت  بعد از حضرت امام(رضوان الله تعالی علیه) با رهبری داهیانه مقام معظم رهبری ادام ظله العالی در تداوم راه آن فقید فرزانه ، حکیمانه ، داهیانه و خردمندانه و درعین حال شجاعانه در تداوم است و بخش اعظمی از ملت ایران در گرو این راه و این رهبری و این عزت روز افزون حاضر به جان فشانی و بذل مال و فرزندانند.

جریان دوم جریانی است که عقده و کینه آن بعد از ملی شدن نفت در ایران و کوتاه شدن دست انگلستان تا حدودی از منافع نفت، در دل انگلیسها بوجود امد و تا زمان ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ در حوزه یاس باقی مانده بود ( از ۱۳۳۲ تا ۱۳۴۲ یعنی حدود ۱۰ سال ) و در جریان قیام ۱۵ خرداد ملت شریف و دیندار ایران در حمایت از امام خمینی (ره) به یک انگیزه برای انگلستان تبدیل شد و بدین پتانسیل که روحانیت میتواند اقتدار از دست رفته انگلستان در ایران را که در دوره مصدق آمریکا را جایگزین آنها نموده بود به ایشان باز گرداندو لذا شروع به برنامه ریزی برای یارگیری در حوزه ها و به طرقی محوری کردن جریان ضد آمریکایی از طرق مختلف در مطبوعات نمود و با تهمهیداتی مهره چینی های خود را برای یک جریان سازی بزرگ آغاز نمود و در داخل و خارج از کشور بخصوص روی دانشجویانی که تا حدودی خانواده مذهبی داشتند انجام داد و از این امر غافل بود که ملت ایران در مقطع لازم و با فرمان روحانیت مبارز و پاک طینت خود اینها را شناسایی و راهش را از اینها جدا میکند.

جریان سوم جریانی است که چه در روحانیت  مرتجع و چه در روشنفکران وابسته در زمان شاه و با اقدامات شاه موافق و همراه بود و با رفتن شاه به یک دگر دیسی ذاتی پرداخت و زمینه رشد و تعین ان با بروز تفکر جامعه مدنی و گفتگوی تمدنها و انتخاب سید محمد خاتمی شکل رسمی و حزبی بعنوان حزب مشارکت و در طیف اصلاح طلبی خود را معرفی نمود و بلحاظ  تفکر و حمایت همیشه طرفدار مذاکره و رفاقت و تعامل با آمریکا بوده و بنیادهای سیاسی و مطالعاتی آمریکا هم از این جریان بطور علنی در کشور حمایت مینموده اند تا جایی که جورج سوروس رسما از طریق دعوت این جریان به ایران آمد و هیچ گاه رابطه سلیس خود با این جریان را مخفی ننمود ، البته باید اذعان نمود که بلحاظ نزدیکی در تفکر به یکدیگر علیه مواضع و جایگاه قانونی ولایت فقیه ، در مقاطعی  جریان سوم با جریان دوم همسو عمل نموده اند (فتنه ۸۸ )  و هرجا لازم بوده همداستانی خود را علیه ولایت فقیه به کرسی بنشانند با هم همکاری داشته اند ولی اکنون که تعارضات بین اروپا وامریکا رسانه ای شده خط تضعیف و تغییر دولت در دستور کار آنان قرار گرفته است.

اینان در این اندیشه اند که باید به آمریکا کمک کنند تا روحانی و تیمش که رسما مورد حمایت اروپا( بخصوص انگلستان ) است ، استیضاح شده و دولت جدیدی در ایران انتخاب شود

اینان بر این باورند که اگر روحانی برود اروپا با آمریکا در مسائل ایران همسو شده و همسویی این دو جریان موجب تضعیف ولایت فقیه خواهد شد.

اینان بر این باورند که ضعف دولت در انتخاب تیم ناتوان و ناکارامد را دستاویز جریان سازی قرار داده و مفر های پدید آمده از مواضع متعارض اروپا وآمریکا را مسدود و با این رفتار محورهای تحریم را تنگ تر کنند.

اظهارات سعید حجاریان و عذر خواهی سید محمد خاتمی و موضع تند اصلاح طلبان ریشه در این خواست داشته است که گاهی روحانی از اینها فاصله گرفته و مجبور به حرکت در مسیر رهبر معظم انقلاب بوده است.( مثال : موضع بستن تنگه در مقابل تحریم)

حال و با چنین شرایطی که در وضع اقتصادی کنونی که دولت روحانی در آن نقش عمده داشته است تکلیف ملت و نمایندگان مجلس و قاطبه دین باوران و طرفداران ولایت فقیه تفکیک بین خواسته اصلاح طلبان که با خواست امریکا همسوست و خواست اروپا که نگهداشتن و تا حدی حمایت از روحانی است، خواهد بود تا اولا آمریکا به مقصود قطع دست اروپا در ایران نایل نگردد (قاعده دفع افسد به فاسد) و ثانیا فضای ناهنجار اقتصادی سایه بر انتخاباتی زود هنگام برای انتخابات ریاست جمهوری نیاندازد.

این ماجرا اما نباید مطالبات مردم را ندیده گرفته و اجازه بدهد تیم روحانی به همراه نفوذی هایش عرصه را برمردم تنگتر کنند و لذاست که چاره کار در کوتاه مدت،  نگهداشتن روحانی و تیم وزارت خارجه ای  ظریف و فشار برروحانی برای تغییر بنیادی تیم اقتصادی اوست. والسلام

حمید رضا نقاشیان