با سپری شدن ایام رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام صلوات الله و سلامه علیه و آله باید اشاره داشت که رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بنابر نقل معروف در منابع و کتب شیعه بیست هشت صفر سال یازدهم هجرت واقع شده است و این در حالی است که […]
با سپری شدن ایام رحلت جانگداز رسول گرامی اسلام صلوات الله و سلامه علیه و آله باید اشاره داشت که رحلت پیامبر عظیم الشان اسلام صلی الله علیه و آله و سلم بنابر نقل معروف در منابع و کتب شیعه بیست هشت صفر سال یازدهم هجرت واقع شده است و این در حالی است که اهل تسنن رحلت آن بزرگوار را در روز دوازده ربیع الاول بر میشمارند که متاسفانه نقل های متضاد آنها میگوید که دوازدهم ربیع الاول روز ولادت آن حضرت هم هست . البته کمتر جایی از مقارن بودن ولادت و وفات سخن متقنی رفته است فلذا با این تفسیر به نقل کتب شیعه بیشتر میتوان تکیه نمود و البته ما در ایران از دواز دهم تا ۱۷ ربیع الاول را هفته وحدت مینامیم که اولا نقل قول ولادت را از اهل تسنن پذیرفته باشیم و درعین حال به ۱۷ ربیع الاول که به نقل از شیعه ولادت آن حضرت است نیز منزلت لازم داده و ان را بزرگ بیانگاریم. نقلی از مورخ ارجمند تاریخ اسلام جناب اقای محمد حسین رجبی دوانی وجود دارد که به شرایط ارتحال آسمانی رسول گرامی اسلام مرتبط است. ایشان میفرمایند: « درباره ارتحال جان سوز رسول اکرم صلی الله علیه و آله و سلم باید عرض شود که وقتی آن وجود مقدس همه مردان را از خانه خود بیرون راند و فرمود زنها حضور داشته باشند، مدتی بعد فرمود که برادر و حبیبم را خبر کنید؛ عایشه بیرون آمد و گفت که پیغمبر ابوبکر را می طلبد، ابوبکر وارد شد اما رسول خدا روی خود را از آن برگرداند وی هم بیرون آمد و گفت که به خدا قسم که به من نیازی نداشت، اگر من را می خواست حاجت خود را می گفت. پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم باز هم فرمودند: گفتم برادر و حبیبم را خبر کنید، در این موقیت حفصه همسر دیگر رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیرون آمد و گفت آن حضرت عمر بن خطاب (پدر خود) را می خواهد. عمر هم که وارد شد باز حضرت روی خود را برگرداند، او هم بازگشت و گفت که به من نیازی نداشت. بار سوم که حضرت فرمودند برادر و حبیبم را خبر کنید ام سلمه همسر بزرگوار رسول خدا صلی الله علیه و آل و سلم که به اعتقاد شیعه بعد از حضرت خدیجه کبری سلام الله علیها برترین همسران آن حضرت هست با صدای بلند اعلام کرد که به خدا سوگند آن حضرت علی را می خواهد. چرا علی را با خبر نمی کنید؟! با اصرار و پافشاری ام سلمه امیرالمومنین علیه السلام را خبر کردند. با آمدن امیرالمومنین علیه السلام حضرت زهرا سلام الله علیها و فرزندان آن ذوات مقدس هم وارد شدند. اینجا بود که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم وقتی دید عزیزترین کسانش گرد او جمع شدند فرمود که همه زنان هم بیرون بروند. وقتی همه زنان از منزل پیغمبر خارج شدند آن وجود مقدس ماند با اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام. در اینجاست که حضرت زهرا علیها السلام وقتی پدر بزرگوار خود را در آن حالت دید منقلب و گریان شد و پیغمبر به او فرمود نزدیک بیا و آهسته نکته ای را برای آن حضرت بیان فرمود که بعدها وقتی از حضرت فاطمه سلام الله علیها سوال شده است که پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در آن آخرین سخنان به شما چه فرمود می فرماید: پدرم به من بشارت داد که تو اول کس از اهل بیت من هستی که به من ملحق خواهی شد و بعد به امیرالمومنین علیه السلام فرمود ای علی بیا و سر من را در آغوش خود بگیر. حضرت مدتی طولانی به راز با امیرالمومنین علیه السلام سخن گفت که خود مولای متقیان سلام الله علیه می فرماید پیغمبر در این سخنان خود هزار در از علوم و معارف گوناگون به روی من گشود که از هر در آن هزار باب گشوده می شود. بعد به امیرالمومنین علیه السلام فرمود بزودی جان از تن من خارج خواهد شد، همین که دیدی من جان به جان آفرین تسلیم کردم دستی بر صورت من بکشید و دست خود را بر صورت خود بمالید و تا وقتی که من را دفن نکردید از پیکر من جدا نشوید و بعد در آغوش امیرالمومنین علیه السلام جان به جان آفرین تسلیم کرد و مصیبت بزرگ رحلت آن وجود مقدس اتفاق افتاد».
این اتفاق در شرایطی رخ میدهد که چند روز قبل پیامبر بزرگ اسلام در حال بیماری به مسجد رفته و سپاهی را به فرماندهی اسامة ابن زید ابن حارثه (هجده ساله) که پدر و پسر از صحابه بزرگ و کرام رسول الله محسوب میشوند برای انتقام جنگ موته به اردوگاه جرف نزدیک مدینه اعزام میکنند. اردوگاه جرف شکل میگیرد اما اعزام به جنگ با کارشکنی مواجه است. پیامبر با حال بیماری به مسجد می ایند و نسبت به معترضین به فرماندهی اسامه قریب به این مضمون ، میفرمایند «اصل بر لیاقت است و سن معنا ندارد و سرپیچندگان از همراهی با اسامه را لعنت میکنند». دو پیام مهم در این حضور وجود داشته است اول اینکه لعنت شدگان توسط پیامبر نمیتوانسته اند خلیفه بوده باشند و دوم اینکه سن حضرت امیر ملاک خلافت بعد از نبی اکرم نبوده و ملاک لیاقت ایشان بوده است. و همین یک حادثه برای اثبات حقانیت شیعه کافی است و همه فرق اسلام بجز شیعه باطل و پیروان ایشان جهنمی اند. والسلام
حمید رضا نقاشیان