در طول نزدیک به ۴٠ سالی که از پیروزی انقلاب اسلام در ایران و فروپاشی سلطنت میگذرد ، نظام اسلامی دائماً در گیر معضلاتی که امنیت و گاها هویت انقلاب و فرزند خلفش جمهوری اسلامی را تهدید میکرده ، بوده است. غالب این گونه مشکلات که مدیریت نظام با آنها دست و پنجه نرم […]

 

در طول نزدیک به ۴٠ سالی که از پیروزی انقلاب اسلام در ایران و فروپاشی سلطنت میگذرد ، نظام اسلامی دائماً در گیر معضلاتی که امنیت و گاها هویت انقلاب و فرزند خلفش جمهوری اسلامی را تهدید میکرده ، بوده است.

غالب این گونه مشکلات که مدیریت نظام با آنها دست و پنجه نرم میکرده است، از بیرون و توسط سرویسها و حتی دولتها و به تبع حمایت دولتها ان جی او های بظاهر خصوصی بین المللی برای مردم و کشور فراهم میامده اند.

جالب اینجاست که دشمنان اعتقادی ایران امروزه به اغلب این مزاحمت ها با شیوه های متفاوتی معترفند. شکل استخدام جاسوس و مزدور را تغییر داده اند و نام آنرا همکاری فرهنگی اقتصادی سیاسی گذاشته اند.

امروزه بر احدی پوشیده نیست که اروپا و امریکا و حتی روسیه و چین به هژمونی قدرت خود در دیگر کشورها می اندیشند و برای گسترش این قدرت در هر کشوری سرمایه گزاری متناسب با نیازخود را دارند.

ایجاد لابی آشکار و نهان و تاثیر داشتن در اداره کشورها هدف اصلی قدرتهای به اصطلاح برتر جهان است.

به تاریخ که مراجعه میکنیم شاید از ۶٠٠سال پیش درست زمانی که دریانوردی در جهان رونق گرفته است، عنوانی به نام استعمار هم بوجود آمده است که در گذشته با جنگ و فتح علنی و رسمی صورت می یافته ولی بعد ها شکل جنگ رسمی به صورت نفاق رسمی مبدل شده است.

به کلمه استعمار که دقت میکنی واضح و آشکار در می یابی که این کلمه بیانگر به عمران و آبادانی کشیدن یک جامعه و یا یک کشور دلالت دارد؛ لاکن در اصل به تبدیل مدیران یک کشور بعنوان سرسپرده و نوکر اجنبی دست یافته و از بیشرفی و بی هویتی و خود خواهی افراد استفاده نموده و ایشان را بنفع خود بر مردم آن کشور مسلط نموده اند.

انقلاب اسلامی ایران هم از بدو پیروزی خود با همین ترفند که غربیها خصوصا امریکایی ها و در پنهان از آنها انگلیس ها برای تسلط خود بر کشور به خریدن مزدور در ایران مبادرت مینموده اند،مواجه بوده است.

وقتی عمیقتر نگاه میکنی احتمال قوی میدهی که هیچ بعید نیست نقشه تغییر سلطنت در ایران با اهدافی قدرت طلبانه و در رقابت بین کشورهای غرب و شرق هر کدام به نیتی در جهت تامین خواسته خود و در جهت قدرت دادن به روح مذهبی غالب تحقق یافته باشد. و در سرها این سناریو پروریده میشده که مذهبی ها ناچار حکومت را به تکنوکراتها تحویل داده و ما هم که اغلب ایشان را در مسیر خود گرفته ایم.

اینکه ما با دقت موضوعات تاریخی و پیامد های آن را بررسی کنیم و دریابیم که در ادواری منافع ملت و مذهب ما با سیاست های قابل اعمال در کشورمان توسط برخی کشورهای دشمن  همسو بوده کمتر اثری روی نیات و راهبرد جریان خالص  احاطه بر قدرت بنفع دین و منفعت ملی نخواهد داشت و بیشتر دشمن را شناسایی نموده و اهدافش را پیش بینی و برای هر حرکت دشمن پادزهر تهیه میکنیم.

همه اتفاقات حدود ١٠٠ سال گذشته از سال ١٣٠٠ به بعد در ایران شاهد حضور رسمی و علنی خارجیان اعم از روسیه و انگلستان و امریکا و بعضاً چین در جریان سازیهاست.

به شکل گیری احزاب سیاسی در ۱۰۰ سال گذشته در ایران نگاه کنیم!

جبهه ملی و نهضت آزادی  در حساسترین شرایط مورد حمایت آمریکاهستند. به حزب توده و جریان چپ که مورد حمایت روسیه بوده در نقاط اوج اقتدار و حضیض سیاسی توجه کنید.

مائوئیستها در ایران و در منطقه حمایت چین کمونیست با گرایش مائوئیستی رابه همراه داشته اند.احزاب حکومتی دوره شاه بجز تک و توک غالبا یا نوکران انگلیس بوده اند و یادر باطن عوامل انگلیسی آنها را اداره مینموده اند.

در دگردیسی منافقین در زندان هم بعد از حکم اعدام سران اولیه مجاهدین حتی در انتصاب رجوی بعنوان رهبر انگلیس نقش عمده ایفاء نموده است.

حزب جمهوری اسلامی با نفوذ عوامل انگلیس  به سیاست دوگانه رسیده و با سعایت های هاشمی رفسنجانی و احمد خمینی نزد امام(ره) متشتت و متوقف میشود.

موتلفه در دوره حمایت از هاشمی رفسنجانی با اشاره نفوذیهای انگلیسی حیات داشته اند. حزب عدالت و توسعه رسماً با عوامل بریتیش مزاج اداره میشود.

طیف کارگزاران را انگلیس مزاجها تاسیس و هدایت میکرده اند.بجز جریان اصلاحات که رابطه مستقیم با آمریکا و غیر مستقیم با انگلستان داشته است، تقریبا حزب مستقلی که فی الواقع سیاستهای جریانی غرب و شرق را دنبال نکنند ، نداشته ایم.

نفوذ آمریکا بعد از انقلاب از حالت علنی در احزاب به شکل مخفی و با مزاج نفوذ در ساختارها اعم از حزبی و دولتی مبدل شده است. نتیجه اینکه پست ریاست جمهوری از روز اول یک ماجرای همسوی کامل با انقلاب نداشته است.

.ممکن است برخی احمدی نژاد را محل ایراد این بحث تلقی کنند که پاسخ این است که تعداد نفوذیهای جهت دار و متکی به راه بیگانه اگر از نفوذیهای دیگر دولتها بیشتر نبوده باشد یقینا کمتر نبوده است.

حال و با توجه به انگیزه زائدالوصف اجانب برای بدست گرفت اهرم های قدرت در کشور ما، راه کار ملت و مذهب در ایران را برای کاهش توان و انگیزه های خارجی در چه راهی صرف کنیم که نجات ملت و کشور را در گرو داشته و روز بروز بر اقتدار ملی و دینی مردم خود بیافزاییم؟

بنظر میرسد ملت ایران نباید منتظر دولت ها میماند یا بمانند و همانگونه که سپاه منتظر دولتها در ایران نماند و بسمت تولید مایحتاج خود رفت و امروز یک بازوی بسیار قوی برای انقلاب را تشکیل میدهد، ملت هم باید درون خود نهضت تولید و خود کفایی را شکل آرمانی داده و آنرا به یک وحدت مقاومتی تبدیل نمایند و از دولتها هم در این ارتباط خواسته شود که کارشکنی نکنند و بس کسی از ایشان کمک نخواهد خواست.نهضت تولید ملی و ایجاد اقتدار اقتصادی و بستن راه قاچاق بصورت واقعی ونه شعاری راه نجات است. نعضت ملی تولید و مصرف زدایی از جنس خارجی هم اشتغال را حرکت میدهد هم دست دولت را برای کارشکنی خواهد بست.

راه نجات یک ملت داشتن بنیه اقتصادی و توان نظامی است و بدون کوچکترین شبهه ای این دو یک ملت را محکوم به موفقیت خواهد نمود. والسلام

حمیدرضا نقاشیان