حدودا یک ماه پیش یکی از همکاران سابقم به نام آقای غلامی متنی از عبدالکریم سروش برایم ارسال کرد که آن متن در من حساسیتهای متفاوتی ایجاد کرد و هم چندین بار خود متن را خواندم و هم به دنبال زوایا و ادرسهایی که متن داده بود رفتم که این رفتن ای کاش اتفاق نمی […]
حدودا یک ماه پیش یکی از همکاران سابقم به نام آقای غلامی متنی از عبدالکریم سروش برایم ارسال کرد که آن متن در من حساسیتهای متفاوتی ایجاد کرد و هم چندین بار خود متن را خواندم و هم به دنبال زوایا و ادرسهایی که متن داده بود رفتم که این رفتن ای کاش اتفاق نمی افتاد ، چرا که ذهنم از عبدالکریم سروشی که از ایستگاه بد آب و هوای قطار انقلاب پیاده شده به سمت الودگی سیاسی او در پیوند او با بهایی ها و ماسونیسم سوق یافته که خدا کند اشتباه کرده باشم. متن سروش با عنوان آلزایمر ملی منتشر شده و به اسامی نسبتا معروفی از شخصیتهای تاریخی ایران اشاره داشته که من از برخی از انها نام میبرم که مقصود نهفته سروش را نشان میدهد چرا که سروش سعی کرده تا حدی از دیگران هم که اعتباری نزد ملت ایران دارند مانند شیخ فضل الله نوری نام ببرد . او معتقد است چرا مردم ایران اقدامات آن بزرگمردان را بعنوان تاثیر گذار در تاریخ ایران نه میشناسند و نه از ایشان تجلیل میکنند!. سروش نوشته است که : ««« بسیاری از مردم بهتقریب میدانند که سلجوقیان پس از غزنویان آمدند و خوارزمشاهیان پس از سلجوقیان ، اما من دانشجویانی را دیدهام که نمیدانستند نهضت ملی نفت در زمان رضا شاه بود یا پسرش.. ایرانیان ، قطعههایی از تاریخ را هزار بار شنیدهاند و میدانند ، اما تمایلی به شنیدن مهمترین بخشهای تاریخ معاصرشان ندارند.
نام تمام جنگهای صدر اسلام و مسیر کاروان عاشورا و نام بسیاری از خلفای عباسی و اموی را میدانند ولی اگر از آنان بپرسند که استبداد صغیر مربوط به چه دورهای است و چرا آن را «صغیر» مینامند ، مات و مبهوت به پرسشگر نگاه میکنند.
این روضههای جانسوز در تاریخ ما کم نیست. کسی میداند محمدعلی شاه ، روزنامهنگارانی همچون صوراسرافیل و ملکالمتکلمین را چرا و چگونه کشت؟
آن دو را همراه قاضی ارداقی ، آنقدر در باغ شاه و در جلو چشم شاه ، شکنجه کردند که وقتی مُردند ، شکنجهگران خوشحال شدند ؛ چون دیگر توان و نیرویی برای ادامۀ شکنجه نداشتند.
مدرسه به معنای امروزین آن ، به همت میرزا حسن رشدیه و کسانی همچون میرزا نصرالله ملکالمتکلمین در ایران پا به عرصۀ وجود گذاشت.. پیش از او و همفکرانش ، فرزندان ایران در مکتبهانهها «الف دو زَبَر اَن ، دو زیر اِن ، دو پیش اُن» میخواندند.. او برای اینکه علوم جدید را جزء مواد درسی مدارس ایران کند ، خون دلی خورد که شرح آن بگذار تا وقت دگر..! قبر او در یکی از قبرستان های قم است. نوروز امسال برای زیارت قبر او به آنجا رفتم. هر چه گشتم قبرش را نیافتم. هیچ کس هم نام او را نشنیده بود و نشانی قبرش را نمیدانست. در همان قبرستان ، مردی عامی ولی صاحب کرامات دفن است. میگویند او بدون آنکه سواد خواندن و نوشتن داشته باشد ، آیات قرآن را در هر متنی که میدید ، میشناخت..! بر مزار او مقبرهای ساختهاند و مردم نیز گروهگروه به زیارتش میروند.»»
صرف نظر از اینکه سروش قصد دارد مسیر تعلیم و تعلم روحانیت و تاریخ تحولات سیاسی اسلام را که توسط حوزه و مادحین شیعه ترویج میشود تقبیح و آنرا غیر ملی بداند ایشان چند تن از شخصیتهای سیاسی را نام برده که بدانه می پردازم.
به تفحص در خصوص علی اکبر خان داور رفتم ایشان نیز عضو انجمن سری باغ میکده تشریف داشتند
به تفحص در خصوص میرزا نصر الله ملک المتکلمین رفتم ایشان هم به همین مدال مزین بوده اند که در باغ میکده مورد احترام همگان تشریف دارند.
به تفحص در خصوص میرزا حسن خان رشدیه رفتم و دریافتم ایشان متهم به بابی گری و عضو رسمی انجمن سری باغ میکده و فراماسونهای دواتیشه و از لندن ماموریت داشته اند من باب مثال میرزا حسن خان رشدیه در ایران مدارس جدید را در مقابل مکاتبی که روحانیت عهده دار اداره آنها بود تاسیس مینماید. به تفحص در خصوص جهانگیر خان صور اسرافیل رفتم ایشان در دوران محمد علی شاه قاجار با حکم حضرت ایت الله بهبهانی به جرم ترویج بهائیت و عضویت در انجمن باغ میکده عضویت رسمی در انجمن فراماسونی و بدنبال براندازی سلسله روحانیت اعدام شده است. اخیرا در اتاق بازرگانی ایران هم دیده شده که به ترویج فراماسونهای قدیمی دست میزنند و از امثال محمد جواد ظریف با مجسمه و یادبودهای ایشان تجلیل میکنند .
ترویج و زنده نگهداشتن نام ماسونها در مقابل روحانیت اصیل صورت می پذیرد . ماسونها در ایران برای پنهان کردن نیات پلید خود به خیریه راه انداختن و اقدامات مرتبط با امور عام المنفعه مشهورند. بیماستان سازی مدرسه سازی اینترنت بردن به روستاها و … که البته حفاظت از دستاورد های این جریان مخوف که تمام نیت ایشان ایجاد پایگاه اجتماعی برای استفاده بموقع بوده است ، را نیاید فراموش نمود . فرمان زنده کردن نام مرده های این جریان میتواند دستور العمل جدیدی از لندن بوده باشد که عبد الکریم سروش هم از آن تبعیت میکند. والسلام
حمید رضا نقاشیان