همگرایی رسانهای، گستره عظیمتری از تغییرات را به دنبال خود دارد و به تغییرات قالب رسانهای محدود نمیشود. همگرایی رسانهای، به وضعیتی اطلاق میشود که دسترسی به قالبهای پیشین رسانهای در یک بستر یعنی قالب دیجیتال عرضه میشود. بدین معنا، اگر تا پیشازاین، قالبهای دسترسی به «کتاب»، «روزنامهها و مجلات»، «رادیو»، «تلویزیون»، «سینما» و حتی […]
همگرایی رسانهای، گستره عظیمتری از تغییرات را به دنبال خود دارد و به تغییرات قالب رسانهای محدود نمیشود.
همگرایی رسانهای، به وضعیتی اطلاق میشود که دسترسی به قالبهای پیشین رسانهای در یک بستر یعنی قالب دیجیتال عرضه میشود. بدین معنا، اگر تا پیشازاین، قالبهای دسترسی به «کتاب»، «روزنامهها و مجلات»، «رادیو»، «تلویزیون»، «سینما» و حتی «بازیهای ویدئویی» متفاوت بود، امروز همه این رسانهها در کنار هم و بهعنوان مکمل یکدیگر عرضه میشود و به عبارتی پدیده «چندرسانهای» در متون شکل میگیرد. در این صورت است که بهعنوانمثال هر موضوع خبری، با عرضه همزمان متن نوشتاری، صوت، عکس و فیلم ارائه میشود و با ارائه هایپرلینک، گذشته و «پیشینه خبری» را در اختیار مخاطبان قرار میدهد. ضمن اینکه در وضعیتی «تعاملی»، مخاطبان به ارائه نظر و یا حتی تکمیل «روایت خبری» مبادرت میکنند. بنابراین اساساً همگرایی رسانهای، واجد وضعیتی است که «ارتباطات یکسویه» رسانههای پیشین را در قالب «ارتباطات تعاملی» عرضه میکند. همچنین میتوان گفت که همگرایی رسانهای با دیجیتالی کردن محتوای رسانهای، به «کیفیت ارائه» محتوا افزوده و «امکان جستجو»، «دسترسی آسان» و «قدرت انتخاب» را برای مخاطبان فراهم کرده است.
حال این سؤال پیش میآید که با همگرایی رسانهای، چه تحولی در ماهیت رسانههای سنتیتر رخ میدهد؟ در پاسخ باید گفت به نظر میرسد که همگرایی رسانهای، گستره عظیمتری از تغییرات را به دنبال خود دارد و به تغییرات قالب رسانهای محدود نمیشود. تغییرات جدید تکنولوژیک، فعالیت رسانهای را بهعنوان جزئی از سبک زندگی و یا حتی در برداشتی گستردهتر، جزئی از بدن انسان تلقی میکند. ضمن اینکه علاوه بر همگرایی رسانهای، ما با «همگرایی ارتباطات فردی، میانفردی، گروهی و جمعی» روبرو هستیم. بستر این همگرایی که من از آن تحت عنوان «همگرایی ارتباطی» نام میبرم «شبکههای اجتماعی» است. درواقع، امروز مهمترین عرصه این همگرایی رسانهای را میتوان «شبکههای اجتماعی» تلقی کرد. زیرا تمام عناصر چرخه «تولید» و «مصرف» رسانهای در شبکههای اجتماعی بهطور همزمان رخ میدهد و مخاطبان از همه قالبهای رسانهای برای بحث در موضوعات خود بهره میبرند. ضمن اینکه همزمان، «محتوای میانفردی و گروهی» به «محتوای رسانه جمعی» و بالعکس تبدیل میشود. علاوه بر این، نقش اجتماعی مخاطبان رسانههای جمعی سنتیتر به نقش یک «کاربر» ارتقا پیدا میکند. کاربر، بهطور همزمان و در چرخشی مداوم، مخاطب و تولیدکننده رسانهای است و ادبیاتی جدید پیرامون آن شکل گرفته است: او قدرت انتخاب و توجه گزینشی به محتوا را دارد، «شیر» و «ریشیر» میکند، امتیاز و شانس مشاهده «پست»های موردعلاقه خود را با «لایک» بالا میبرد، با «منشن»، توجه کاربر دیگری را جلب میکند و در ذیل محتوای تولیدی کاربر دیگر، «نظر» میدهد. علاوه بر این، کاربر قدرت «بلاک» محتوای دیگر کاربران را دارد و با «ریپورت» آنها میتواند از ادامه فعالیتهای آنان جلوگیری کند.
ظاهر امر این است که قدرت مخاطبان در عصر رسانههای جدید، افزایش زیادی داشته است و آنها را از افرادی «منفعل» – که تنها به خواندن نشریات و تماشای فیلم و انجام بازی ویدئویی دست میزدند – به افرادی «فعال» تبدیل میکند. در این صورت، قدرت سیاستگذاری دولتها در عرصه رسانهها کاهش مییابد و عصر قدرتهای هژمونیک به پایان میرسد. اما این تمام ماجرا نیست و در موارد ذیل باید تأمل کرد:
۱٫ اطلاعات شبکههای اجتماعی و یا به عبارتی «بیگدیتا»، بهای بسیار زیادی دارد و امکان مجدد سیاستگذاری و اعمال حاکمیت را فراهم میکند. خواه این امکان برای «دولتها» و یا خواه برای «شرکتهای بزرگ چندملیتی نئولبیرال» فراهم باشد.
۲٫ قدرت انتخاب و گزینش، وقتی با آنالیز پیشین فعالیتهای یک کاربر همراه باشد، اثر خود را از دست میدهد. امروز شرکتهای سایبری، اطلاعات دقیقی از کاربران خود دارند و از همه سلایق و علایق آنها مطلعاند. بنابراین با توسل به عملکردها و روشهای روانشناختی، انتخابها را جهت میدهند. «جهتدهی به انتخاب»، «فروش» و «مصرف» عناصر حیاتی سرمایهداری نئولبیرال هستند.
۳٫ تکثر در پخش، تولید و مصرف محتوای رسانهای، به معنای تکثر در بیان دیدگاهها نیست. حوزه عمومی شبکههای اجتماعی در اینترنت، بهمراتب از حوزه عمومی سنتی در عالم مکانمند و زمانمند، محدودیت بیشتری دارد. «هویتهای مجازی»، با ایجاد «مارپیچ سکوت» و حمله بیرحمانه به مخالفین خود، بعد از مدتی امکان ابراز عقاید مخالف را منتفی میکنند. این هویتهای مجازی، شاید بهظاهر تحت عنوان افراد ناشناس برای دیگر کاربران شناخته شوند، اما برای دستگاههای عظیم پردازش اطلاعات کاملاً شناخته شده هستند و با ابزارهای مختلف تحت کنترل قرار دارند.
نتیجتاً آنکه «همگرایی رسانهای» و «همگرایی ارتباطی»، بازتعریف مجدد از رسانههای سنتیتر را غیرقابلاجتناب کرده است. بهگونهای که نیازمند شناخت مجدد رادیو، تلویزیون، فیلم، سینما، کتاب و نشریات مکتوب هستیم و این همگرایی، تحولی اساسی در «اقتصاد» و «سازمان تولید رسانهای»، «مخاطبان» و حتی «متون رسانهای» ایجاد کرده است. ضمن اینکه گستره عظیمی از مفاهیم در حوزههای قدرت، حاکمیت، اقتصاد، فرهنگ و سبک زندگی را دستخوش تغییر کرده و نیازمند آن هستیم که با در نظر گرفتن این بُعد از رسانههای جدید، مجدداً در مجموعه این مفاهیم تدقیق کنیم.