هاشمی رفسنجانی اصرار به انحلال ارتش داشت
هاشمی رفسنجانی اصرار به انحلال ارتش داشت

پیروزی انقلاب اسلامی در یوم الله ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ در بردارنده چالشهای بسیار بزرگی بود که به هر یک از آنها نگاه میکنیم گردنه ای صعب العبور و مصداق کاری کارستان بوده است که امام خمینی رحمت الله علیه با صلابت بی نظیری انقلاب را از آنها عبور داده است و یکی از آنها […]

رفسنجانی

پیروزی انقلاب اسلامی در یوم الله ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ در بردارنده چالشهای بسیار بزرگی بود که به هر یک از آنها نگاه میکنیم گردنه ای صعب العبور و مصداق کاری کارستان بوده است که امام خمینی رحمت الله علیه با صلابت بی نظیری انقلاب را از آنها عبور داده است و یکی از آنها موضوع نگاه و برخورد جریان انقلاب با موجودیت ارتش بعد از پیروزی انقلاب است.

بزرگ نمایی نقش ارتش در جریان کودتای نفتی ۲۸ مرداد سال ۱۳۳۲ که منجر به بازگشت شاه مخلوع به کشور شد در طول یکی دوسال اول انقلاب دستاویز جریاناتی بود که با نظر امام رحمت الله علیه در شیوه راهبری انقلاب همسو نبودند.

مجاهدین خلق(منافقین)، حزب توده ، خلق مسلمانی ها به رهبری آیت الله شریتمداری ، جبهه ملی ایران، بخش عمده از سران نهضت آزادی ، جریانات چپ از فداییان اکثزیت تا اقلیت ، وووو بسیاری از سهم خواهان در پیروزی انقلاب همه و همه پشت بزرگ نمایی خطر ارتش صف کشیده بودندو این در حالی بود که یک تیمسار ارتش به نام هوشنگ حاتم قدرتمندانه در مقابل رئیس ستاد ارتش شاه ایستاد و اعلام کرد ما بروی مردم گلوله نخواهیم گشود و آقای هاشمی رفسنجانی این پدیده را که ارتش با مردم پیوند نموده باشد را بر نمیتافت و با همه جریانهای مخالف بقای ارتش همسو بود و معتقد بود ارتش باید از بین برود. این عبارت را شخص حقیر چندین بار به مناسبتهای مختلف از زبان ایشان شنیده بودم و برای من هم عجیب بود که چرا ایشان و احمد خمینی بدین خواسته پای میفشردندو امام (ره) بر این خواسته نظر نداشتند.

آقای هاشمی رفسنجانی در ماجرای برخورد با قدرت نظامی سه مرحله دگر دیسی نگاه و تفکر داشته اند.

مرحله اول : اعلام مخالفت با بقای ارتش و سفارش دادن طرح انحلال ارتش به کسانی که در راستای سیاستهای نظامی شناخت و دانشی داشتند و در این مقووله با یار کشی در اطراف حضرت امام(ره) اصرار بر تحمیل این امر به حضرت امام داشته و از اینکه امام رحمت الله علیه در این خصوص با دیگران مشورت مینمایند خوشنود نبودند.

مرحله دوم : وقتی ۳۱ شهریور ۱۳۵۹ صدام حمله فراگیر هوایی خود را به چند شهر ایران ازجمله تهران و تبریز آغاز نمود و نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران به چند ساعت نکشیده پاسخ دندان شکنی به صدام داد موضوع انحلالارتش بظاهر کمرنگ شدو طرح دیگری که عنوانش ادغام سپاه و ارتش نامیده میشد در دستور کار آقای هاشمی قرار گرفت.

تلاش ایشان و دوستانشان برای ادغام دو بازوی انقلاب یعنی ارتش و سپاه برخلاف موضوع انحلال بسیار علنی مطرح میشد و دلیل این خواسته را بودجه دفاعی مینامیدند و در کتاب خاطرات سال۱۳۶۷ در چندمرحله به این موضوع اشاره کرده اند که چند نمونه از آنها را با تاریخ نگارش نام میبرم که ایشان می‌نویسد:

« در خاطره خود در تاریخ ۱۹ اردیبهشت ۶۷ طرح ادغام ارتش و سپاه را که در ذهن دارم، با آقایان شمخانی و سنجقی و آقا محمدی در میان گذاشتم آن‌ها استقبال کردند».

«درخاطره خود در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۳۶۷ مینویسد، با آقایان محسن رضایی و شمخانی و آقا محمدی درباره طرح ادغام سپاه و ارتش مذاکره کردیم، مشکلات و منافع و ضررها را بررسی کردیم. ».

« افطار۲۴ اردیبشت ۱۳۶۷ در جلسه سران قوا مهمان آقای خامنه‌ای بودیم،  درباره طرح ادغام ارتش و سپاه هم بحث شد که به‌جایی نرسیدیم. البته بحث ادامه خواهد داشت ».

« درتاریخ ۹ مرداد ماه ۱۳۶۷ دکتر [حسن] روحانی آمد و راجع به طرح ادغام نیروهای زمینی ارتش و سپاه مذاکره کردیم؛ وحدت نظر داشتیم. بنا شد بیشتر بحث شود».

« امروز ۲۳ شهریور ۶۷ عصر خدمت امام رفتم… درباره ادغام نیروهای مسلح مذاکره شد. با ادغام امکانات پشتیبانی موافق‌اند اما در حال حاضر ادغام ارتش و سپاه را صلاح نمی‌دانند و به‌طور جزم می‌گویند جنگ تمام شده و دیگر تجدید نمی‌شود و ادغام را مایه دعوا و نزاع و نارضایتی می‌دانند».

«امروز ۱۰ آذر ۶۷ آقای عبدالله نوری آمد. گزارش بررسی تشکیلات نیروهای مسلح را داد. به نتیجه ادغام نیروهای نظامی و همچنین ادغام نیروهای انتظامی رسیده‌اند».

« امروز ۲ فروردین ۱۳۶۸ عصر به زیارت امام رفتم. وضع ارتش و سپاه را گفتم و مشکل دوگانگی نیروهای مسلح و مخارج گزاف سازمان‌ها و نیروهای تکراری و ضرورت انسجام را توضیح دادم ولی امام نگران‌اند که ادغام ارتش و سپاه باعث خشم آن‌ها و درگیری شود. گرچه قبول دارند که سرانجام باید یکی شوند، ولی زمان را مناسب نمی‌دانند».

اصرار آقای هاشمی رفسنجانی برای کاهش توان ارتش و افزایش قدرت و توان سپاه ظاهی انقلاب و بسود بودج کشور داش اما باطنا اهداف دیگر داشت و بین ما که در آن زمان از یار چینی ایشان در سپاه برآشفته بودیم و مسیر ایشان در اداره دفاع مقدس را مغایر با اهداف امام و انقلاب میدانستیم و گاهی هم رو در رو محل اعتراض ما واقع شده بودند بسیار شبهه ناک تلقی میشد و حتی به ذهنمان جرات میدادیم که حدس بزنیم ایشان در تفکرات خود نیاز به نیرویی برای کودتا دارند،را ورزش میدادیم.

مرحله سوم : مخالفت رسمی و علنی ایشان با ارتقای بنیه نظامی در ایران بود بطوری که رسما و علنا اعلام فرمودند.  باید نیروی نظامی راکنار بگذاریم تا پیشرفت کنیم ایشان در اظهار نظری در جریان انتخابات سال ۱۳۹۲ به کشف جدیدی نایل آمده بودند و میگفتند ،  ژاپن وآلمان نیروی نظامی شان تعطیل شد تا پیشرفت کردند و در فراز دیگری برای تجلیل از دکتر حسن روحانی میفرمودند ، مطمئنم دولت دوم روحانی ما راهم به آنجا میرساند.

اینکه دکتر روحانی هم در یک فرازی از زمان مبحثی را در انتقاد به نیروهای مسلح از جمله سپاه و انتقاد از دخالت در اقتصاد و فرهنگ در دستور کار قرار داده بودند را با دو تفسیر میتوان بر شمرد. اول اینکه این تز یک دکترین پنهان بوده باشد که ابعاد آن هنوز برای ملت ایران مخفی است و بعد ها نمودار میشود و دوم اینکه این دیدگاه یک تفکر همسو با غرب برای تحلیل توانمندی در اختیار رهبر معظم انقلاب اسلامی است، بوده باشد به هر صورت امروز با خواست خدای متعال امثال سردار قاسم سلیمانی باعث میشود امثال اردوغان دست نیاز بسوی نیروهای مسلح جمهوری اسلامی ایران گشوده  و ملاک دیدگاهی خود را در جریان محدود نمودن اقلیم کردستان از ایران بخواهد و با این شرایط بعید است در چهار سال آتی دکتر روحانی فضایی برای تحقق بخشیدن به توقع هاشمی رفسنجانی بیابد.

والسلام