ایران؛ مسافری غریبه در بازار مکاره نشر جهانی
ایران؛ مسافری غریبه در بازار مکاره نشر جهانی

ایجاد قفسه کتابی به نام ایران در بسیاری از کتابفروشی‌های اروپا و حتی خاورمیانه به یک آروز مبدل شده است که هر ساله تدارک قابل توجهی برای ترجمه آثار ایرانی به زبان‌های مختلف دیده می‌شود. پاییز سال گذشته در محل نمایشگاه کتاب فرانکفورت یک نشست جنجال‌برانگیز در غرفه ایران  برپا می‌شود. از یک سو میشل […]

ایجاد قفسه کتابی به نام ایران در بسیاری از کتابفروشی‌های اروپا و حتی خاورمیانه به یک آروز مبدل شده است که هر ساله تدارک قابل توجهی برای ترجمه آثار ایرانی به زبان‌های مختلف دیده می‌شود.

پاییز سال گذشته در محل نمایشگاه کتاب فرانکفورت یک نشست جنجال‌برانگیز در غرفه ایران  برپا می‌شود. از یک سو میشل کلمن رئیس اتحادیه جهانی ناشران و از سوی دیگر سید عباس حسینی نیک از انجمن ناشران دانشگاهی به گفتگو(بخوانید بحث)درباره بازار کتاب ایران می‌نشینند. کلمن در بخشی از این نشست عنوان می‌کند که به عنوان مدیر یکی از بزرگترین موسسات نشر جهان که در زمینه علوم پزشکی کتاب منتشر می‌کند، با این پدیده که وقتی او روز شنبه در ایالات متحده کتابی منتشر می‌کند و آخر هفته آن کتاب در پیشخوان کتابفروشی‌های تهران عرضه شده است به شدت مشکل دارد و این را نشانه‌ای می‌دانست از صفتی که نمی‌خواهیم بار دیگر در اینجا تکرارش کنیم و در مقابل طرف ایرانی نیز با تاکید بر اینکه ایران عضو معاهده کپی‌رایت نیست از او می‌خواست که دست ایرانی‌ها را در انتشار این دست آثار باز بگذارد و به آنها خرده نگیرد.

این نمایشگاه اما اتفاقات دیگری را هم داشت. مثلا دیدار جمعی از ناشران و مولفان ایرانی با مدیر نشر زولمای فرانسه که کشورش میهمان ویژه این نمایشگاه بود. مدیر این نشر فرانسوی که از قضا ناشر برخی از آثار ایرانی به زبان فرانسه هم به شما می‌رود به هیات ایرانی اعلام می‌کند که برنامه‌کاری‌اش تا سه سال آینده بسته شده است و فرصتی برای سرمایه‌گذاری تازه فعلا مهیا نیست.

این اتفاق‌ها درست زمانی رخ می‌داد که سه چهار نویسنده ایرانی که از قضا برگزیده مهمترین جوایز ادبی ایران بودند در این نمایشگاه حضور داشتند و البته برنامه‌ای برای معرفی آنها تنطیم نشده و خودشان نیز برای به اصطلاح پرزنت کردن خودشان هیچ برنامه جامعی نداشتند.

واقعیت حضور ایران در بازار جهانی کتاب را باید در لابه‌لای همین چند سطر خلاصه کرد. فرصت‌های استثنایی معدود برای ترجمه، نبود برنامه‌ریزی جامع و مدون برای معرفی بلند مدت جهان ادبیات و نشر کتاب در بازار جهانی، ناتوانی و کمبود موسسات خصوصی فعال در عرصه نشر بین‌المللی از جمله آژانس‌های ادبی و نبود برنامه برای معرفی نویسندگان ایرانی در بازار جهانی و مهمتر از همه آنها بلاتکلیفی عمیق در زمینه قانون کپی‌رایت.

اگر از تکاپوی کم و بیش برخی ناشران ایرانی برای پرداخت خودجوش حق رایت ترجمه کتاب‌هایشان در ایران بگذریم و از تلاش کم و بیش چند نویسنده برای یافتن راهی برای ترجمه آثارشان به سایر زبان‌ها و حضور و معرفی خود و ادبیات ایران در فرصت‌های فرابومی، بازار کتاب ایران به ویژه در حوزه تالیف سال‌هاست که اسیر دست‌های فراموشی مدیران و فعالان این عرصه است.

از سویی مترجم و ناشر کتاب را به رایگان و بدون پرداخت حق ناشر و مولف خارجی ترجمه و منتشر و دولت به آن جواز انتشار می‌دهد و از سوی دیگر اصرار دارند که ناشر و مترجمی پیدا کنند که با قبول حق رایت برای ترجمه و انتشار آثار آنها اقدام کند. از سویی دولت برای حضور در نمایشگاه‌های کتاب در عرصه بین‌المللی سالانه اقدام می‌کند و از سوی دیگر ناشران و صاحبان قلم برنامه‌هایی حداقلی برای معرفی خود و آثارشان در بازار جهانی کتاب دارند.

وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در چند سال اخیر اقدام به عرضه گرنت به ناشران و مترجمان غیر ایرانی می‌کند که آثار ایرانی را منتشر کنند. و در اقدامی مشابه سازمان فرهنگ و ارتباطات اسلامی نیز به ناشران و مترجمان غیر ایرانی که از فهرست عرضه شدن توسط این سازمان دست به ترجمه بزنند حمایت می‌کند با این همه کماکان قفسه کتابی به نام ایران در بسیاری از کتابفروشی‌های اروپا و حتی خاورمیانه وجود ندارد و نزدیکترین اثری که یک مخاطب غیر ایرانی از ادبیات ایران شنیده است جدای از حافظ و مولانا و فردوسی، صادق هدایت و رمان «بوف کور» اوست.

گره کار در کجاست؟ جهان داستانی ایران و نویسنده ایرانی در کدام پستو برای رسیدن نام و قلمش به بازار جهانی گم شده است و باید راه را به کجا ببرد؟

بسیاری در این میان از جهانی شدن و پیوستن به معاهده جهانی کپی‌رایت یاد می‌کنندو برخی نیز چیزهایی دیگری که بیشتر از هر چیز به نویسنده ایرانی و قلمش مرتبط می‌شود را یادآوری می‌کنند.