تناقضات قفس آهنین ساختار؛ این بار رسانه ملی
تناقضات قفس آهنین ساختار؛ این بار رسانه ملی

همه ما در متن چالش‌ها، امور ناگزیر و بوروکراسی و قواعد ساختاری سفت و سختی قرار گرفته‌ایم که توان تن زدن از آنها با یک مراقبت نصفه و نیمه تقریبا غیر ممکن است. چندی است که نسبت مردم با رسانه‌های ایرانی مبهم  شده است. قصه، تقریبا همان قصه «دم خروس و قسم حضرت عباس(ع)» است؛ […]

همه ما در متن چالش‌ها، امور ناگزیر و بوروکراسی و قواعد ساختاری سفت و سختی قرار گرفته‌ایم که توان تن زدن از آنها با یک مراقبت نصفه و نیمه تقریبا غیر ممکن است.

چندی است که نسبت مردم با رسانه‌های ایرانی مبهم  شده است. قصه، تقریبا همان قصه «دم خروس و قسم حضرت عباس(ع)» است؛ رسانه‌هایی که از یک جهت به نعل می‌زنند و از جهت دیگر به میخ و مخاطبانی که نمی‌دانند چه و کدام را بگیرند و باور کنند. «تناقض» عنصری ذاتی سیاست‌های منفعت‌طلبانه رسانه‌ای است؛ تا وقتی تعهد به منافع و نه تعهد حقیقت، رویکردهای رسانه‌ای و تبلیغاتی و پروپاگانداها را تعیین کند، تناقض جزء لاینفک از برنامه‌ها و سیاست‌های رسانه‌ای خواهد بود.

تعداد این تناقضات ذاتی و معمولا پنهان رسانه‌ای بسیار زیاد است، تا حدی که حتی نیازی به ذکر مصادیق آن نیست. ولی ذکر برخی از این مصادیق نشان می‌دهد که تا چه حد دچار تناقض هستیم. دوستی دارم که آشنا به مسائل چاپ و نشر و تبلیغات است؛ روزی با هم در خیابان راه می‌رفتیم و بنر بزرگی را در خیابان دیدیم که روی آن شعار امسال «حمایت از کالای ایرانی» را در کنار عکسی بسیار بزرگ از رهبر انقلاب کار کرده بودند. دوستم رو کرد به من گفت: بنرهای خام کلا از چین وارد می‌شوند؛ «بنر را از چین می‌آوریم و روی آن حمایت از کالای ایرانی را تبلیغ می‌کنیم!»

از این دست تناقضات تبلیغاتی و رسانه‌ای هر روزه به وفور در رسانه‌های ما دیده می‌شوند، چندی پیش مطلبی درباره نقد سیاست‌های کالایی و تبلیغات مصرفی نئولیبرالیسم وطنی نوشتم که در یکی از سایت‌های کشور منتشر شد؛ سایتی که در صفحات اصلی و فرعی‌اش پر است از بنرهای تبلیغی و ترویج مصرف کالاهایی که در بسیاری از موارد بر مبنای سیاست‌های نئولیبرالی به جایی که هستند رسیده‌اند. مخاطب محترمی کامنت گذاشته بود و متذکر تناقضی شده بود که پیش از نوشتن و انتشار آن مطلب هیچ توجهی به آن نداشت؛  اینکه مطلبی در نقد تناقضات نئولیبرالی مصرف، در سایتی منتشر می‌شود که پر از همان تبلیغات مصرفی و کالایی  است!

بله به نوعی همه ما در متن چالش‌ها، امور ناگزیر و بوروکراسی و قواعد ساختاری سفت و سختی قرار گرفته‌ایم که توان تن زدن از آنها با یک مراقبت نصفه و نیمه تقریبا غیر ممکن است. این اسارت به نوعی پیش می‌رود که اگر هم همه حواستان را برای جدا ماندن از تناقضات جمع کنید، باز بخش از زندگی و کنش شما چنان متناقض جلوه می‌کند که گویی خودتان مهمترین عناصر تناقض‌آفرین در این جهان هستید. اما جدای از این اسارات در قفس آهنین تناقضات ساختاری گاهی رسانه‌های ما به چنان تناقضاتی می‌افتند که در نوع خود نوبر است؛ دیشب بعد از مدتها تلویزیون خانه ما روشن شد و در معیت خانواده و تا حدی به اجبار و البته نصفه و نیمه شاهد دو بازی جام‌جهانی از شبکه سوم بودم. در کنار بازیهای درخشان فوتبالیستهای دو تیم، درخشش پر زرق و برق تبلیغات تلویزیونی شدیداً توجه‌ام را جلب کرد.

آنچه بیش از همه قابل توجه بود، تبلیغات کالاهای خارجی در رسانه ملی و البته در سالی که موسوم به سال «حمایت از کالای ملی» است! آن هم در سالی که  رهبر انقلاب چنین عنوانی را برای این سال انتخاب کردند و مدام هم در چند سخنرانی مهم بر اهمیت این حمایت از اقتصاد ملی و کالاهای تولیدشده در داخل کشور تاکید کردند.

این تناقض دیگر متفاوت از تناقضاتی است که قفس آهنین ساختار به ما تحمیل کند. این دقیقا مبتنی بر یک انتخاب آگاهانه و البته منفعت‌طلبانه است. توجیهاتی که معمولا از سوی صدا و سینما برای پوشش این نوع تبلیغ از کالاهای خارجی ارائه می‌شود این است که «ما کالاهای خارجی‌ای را که نمونه موفق ایرانی‌اش در دسترس باشد، تبلیغ نمی‌کنیم». و مسئله در اینجا اتفاقا بر سر همین «موفق بودن» کالاهای داخلی است که به آنها امکان تبلیغات گسترده و همچنین توان حضور در رسانه‌ای پر بیننده مانند صدا و سیما، آن هم در زمان پخش مستقیم بازی حساسی از جام جهانی را می‌دهد! بر مبنای این تعریف احتمالا فقط برخی شرکتهای کاملا حمایت‌شده، نهادی و خدای ناکرده رانتی و خصولتی و غیره هستند که می‌توانند «موفق» قلمداد شوند. شرکتهایی که اگر تبلیغی هم نداشته باشند، به دلیل ساختارهای غیرمعقول و سرمایه‌سالارانه که به شیوه انحصاری در فضای کالایی‌شده و مصرفی‌شده جامعه ما، از شرایط سود می‌برند، منفعتشان از پیش تضمین شده است! در این زمینه سوال اصلی این است که در سال حمایت از کالای ایرانی، رسانه‌های جمهوری اسلامی قرار است از کدام قشر تولیدکننده و کارگرانی که دسترنجشان در تولید هیچ‌گاه دیده نشد و سود کافی به دست نیاورد حمایت کنند؟ از همان موفق‌هایی که در سالهایی که سال حمایت از کالای ایرانی هم نبود حمایت می‌شدند؟

اما جدای از این بحث، آنچه ما میبنیم غیر از ادعا و توجیه مطرح شده است! کالاهای متعددی مانند خمیردندان، مسواک، شامپو، اسپری خوشبوکننده بدن و… همین امروز در تلویزیون تبلیغ می‌شود که امکان دسترسی به جایگزین‌های ایرانی آنها – با کمی تلورانس کیفیت نسبت با نمونه‌های خارجی‌شان – وجود دارد. به هر حال اینکه نهادی رسانه‌ای که تریبون اصلای جمهوری اسلامی است تا این حد در مواجه با فرامایشات ایشان  متناقض عمل می‌کند، مشت نمونه خروار وضعیتی را نشان می‌دهد که کلیت فرهنگ و جامعه در بن‌بست مانده ما را قابل فهم می‌کند.