خط مشی ( CIA) تغییر کرده است
به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد از مهمترین اهداف حزب دموکرات در انتخابات این بود که جو بایدن در کارزار انتخاباتی خود برای ریاست جمهوری آمریکا اعلام کرده بود که قصد دارد برنز را به ریاست سازمان سیا برگزیند. ویلیام برنز در زمان ریاست جمهوری باراک اوباما، رئیس جمهوری اسبق آمریکا، معاون وزیر خارجه بود. کمی مطالعه و تفحص به ما میآموزد که ویلیام برنز کیست و حزب دموکرات و جو بایدن چرا او را برای این پست حساس در نظر گرفتند؟ و این انتخاب بخش مهمی از فرایند تغییر در سیاست خارجی آمریکا را واضحتر میکند. اگر یک سرچ کوتاه در اینترنت انجام دهید متوجه میشوید که ویلیام برنز که در سال ۲۰۱۴ از وزارت امور خارجه آمریکا بازنشسته شده و عضو هیئت مذاکرهکننده با ایران بود چرا و با چه هدفی از سوی جو بایدن برای ریاست آژانس اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA) انتخاب شده است. ایشان دیپلمات باسابقهای است که در ادوار مختلف روابط دیرینهای با جو بایدن، رئیسجمهور منتخب آمریکا داشته است. زمانی که بایدن ریاست کمیته روابط خارجی را بر عهده داشت با ویلیام برنز همکاری میکرد. برنز با اعضای دیگر دولت آینده بایدن از جمله جک سولیوان که مشاور امنیت ملی شد، تعامل بسیاری دارد. رسانههایی همچون نیویورک تایمز، درباره این انتخاب نوشتهاند که «بایدن قصد داشته است این پیام را به دوست و دشمن خود منتقل کند که سازمان اطلاعات آمریکا تحت تأثیر سیاست نیست. تجربه برنز به عنوان «مصرف کننده اطلاعات» و نه به عنوان «تولیدکننده» موجب شده است که او کاندیدای مناسبی برای این پست محسوب شود. چون از رؤسای سیآیای انتظار میرود که پیشنهادهای سیاستگذاری را کنار بگذارند و بر بکارگیری اطلاعات و ارزیابیها متمرکز شوند. مقامات اطلاعاتی سابق آمریکا معتقدند که مهمترین ویژگی رئیس سیآیای، تخصص او درتولید و جهتدهی و جمعآوری اطلاعات نیست، بلکه رابطهاش با رئیسجمهور است که آقای برنز از آن برخوردار است». برنز در گذشته در جامعه فراماسونهای آمریکایی و رئیس بنیاد کارنگی بوده است که برای برقراری بستر اقتصادی آمادهتر و با نماد صلح بینالملل تلاش میکرده است. وی در سال ۲۰۱۴ بعد از حدود ۳۲ سال فعالیت در وزارت خارجه آمریکا بازنشسته شد و در دو دهه گذشته در حساسترین و مهمترین شرایط ایفای نقش کرده است. برنز مخالف حمله آمریکا به عراق بود و در سال ۲۰۰۲ مخالفتش با این اقدام را به صراحت در مطبوعات آمریکایی اعلام کرد. در سابقه او اینگونه مشهود است که ویلیام برنز، سفیر آمریکا در مسکو و اردن هم بوده است. وی سابقه معاونت وزارت امور خارجه آمریکا را دارد و در دورههای جمهوریخواهان و دموکراتها هر دو خدمت کرده است. در دوره ریاست جمهوری باراک اوباما، برنز در تیم مذاکرهکنندگان هستهای آمریکا و عضو پشت پرده ای از جماعت ۵ + ۱ بود و راه را برای توافق هستهای سال ۲۰۱۵ هموار می کرد. انتخاب برنز که از منتقدان سیاستهای خارجی دونالد ترامپ از جمله خروج آمریکا از برجام و ترور سردار قاسم سلیمانی بود میتواند معنای ورود روش سیاست خارجی آمریکا به دورهای متفاوت را داشته باشد؛ به خصوص اینکه دونالد ترامپ در دوران ریاست جمهوری خود سعی کرد اهمیت مقامهای اطلاعاتی در ساختار سیاستگذاری در امریکا را کاهش دهد و به دلیل تحلیلهایی که درباره “تهدیدهای امنیت ملی آمریکا از سوی ایران” ارائه شد، آنها را منفعل و سادهلوح خوانده و به پیروی از اروپا متهم کند. ویلیام برنز در انتقاد از سیاستهای ترامپ، تاثیر فشار حداکثری وی علیه ایران را مردود میداند و معتقد است که اقدامات نادرست ترامپ موجب شده نتواند حتی سیاستهای خودش درباره ایران را جامه عمل بپوشاند. روزنامه اورشلیم پست از روزنامههای کلیدی در رژیم صهیونیستی در مورد برنز نوشته است که: «برخی از مقامات سابق اطلاعاتی آمریکا معتقدند که وی ممکن است در انجام اقدامات تهاجمی مخفی و حملات تردید بیشتری داشته باشد و در مورد صحت اطلاعات جاسوسی مربوط به ایران که منبع آن از کشورهای خاورمیانه مانند اسرائیل نشأت میگیرد، بدبینی بیشتری به خرج دهد». اما با جمعآوری اطلاعات و خواندن مقالات در خصوص برنز میتوان قضاوتی اولیه داشت که برنز دیپلماتی است که در بین دموکراتها و جمهوریخواهان از اعتبار بسیار زیادی برخوردار است و به نوشته روزنامه والاستریتژورنال، تجربه بسیاری در امور بنیادگراییهای امنیتی و حساس دارد. پرسش اساسی این خواهد بود که برنز چگونه میتواند با آوریل هاینز که انتخاب بایدن برای ریاست آژانس امنیت ملی ایالات متحده آمریکا (NSA) است کار کند؟ تیم انتقالی بایدن گفته است که خانم هاینز مقام ارشد اطلاعاتی در دولت خواهد بود و قصد ندارد به صورت رسمی سیآیای را در کابینه عضو کند. ویلیام برنز درمورد ایران، عربستان و اسرائیل چگونه فکر می کند؟ چگونه عمل خواهد نمود؟ و راهبرد نزدیک شدن به ایران را چگونه تعریف خواهد نمود؟ شاید در همین ابتدای ورود وی به سازمان مرکزی اطلاعات در آمریکا نتوانیم خط مشی ۴ ساله وی را پیش بینی کنیم اما آنچه از شخصیت وی بعنوان یک دیپلمات قابل احصا است این است که تقابل علنی امریکا با چین را که دونالد ترامپ پشت آن مخفی شده بود را تغییر داده و زمینه نگرانی چین برای خروج ذخایر ارزی خود از آمریکا را از تنش خواهد انداخت و این سیاست قادر خواهد بود در مسیر اقتصاد رو به فرسودگی آمریکا تاثیر پایداری بیشتری داشته باشد. امروز کاخ سفید در آمریکا بین دوچالش مهم و برجسته و گاها متضاد با هم واقع است. اینکه اعتبار آمریکا را بازسازی کند و یا به اهداف مستقیم اقتصادی بپردازد. با زبان عامیانه بجای چین با بن سلمان بسازد و یا بن سلمان را فدای اعتبار آمریکا در دموکراسی و حقوق بشر کرده و راه نجات اقتصاد در آمریکا را در نزدیکتر شدن به چین جستجو نماید؟ والسلام
حمیدرضا نقاشیان
- منبع خبر : صبح اقتصاد