رئیس کلانتری ۲۱۱ قلعه نو از بازداشت مردی خبر داد که با استفاده از شیوه بیهوشی، خودروی مسافرکش دلرحم را ربوده بود. سرهنگ علی مرادزاده، رئیس کلانتری ۲۱۱ قلعه نو در تشریح این خبر افزود: روز سه شنبه هفته جاری بود که در تماس با مرکز پیام این کلانتری، ماموران از دیده شدن خودرویی سرقتی، […]
رئیس کلانتری ۲۱۱ قلعه نو از بازداشت مردی خبر داد که با استفاده از شیوه بیهوشی، خودروی مسافرکش دلرحم را ربوده بود.
سرهنگ علی مرادزاده، رئیس کلانتری ۲۱۱ قلعه نو در تشریح این خبر افزود: روز سه شنبه هفته جاری بود که در تماس با مرکز پیام این کلانتری، ماموران از دیده شدن خودرویی سرقتی، توسط فرزند مالک ماشین باخبر شدند.
این مقام انتظامی افزود: سریعا پس از اطلاع از این موضوع با این پسر جوان که خود راننده بود و در جاده در حال رانندگی بود تماس گرفته شد که این آقا گفت: خودروی پدر من سرقت شده است. در جاده ورامین به سمت تهران در حال رانندگی بودم که خودروی او را که یک نشان و مشخصه دقیقی داشت مشاهده کردم اما راننده فرد سارق بود. از شما تقاضا دارم که برای بازداشت متهم کاری کنید.
وی گفت: با این توضیح ماموران کلانتری خیلی سریع وارد عمل شده و شماره پلاک خودروی سرقتی را به واحد ایست بازرسی مستقر در مسیر این خودرو اعلام کردند. بعد از رسیدن این خودرو به ایست بازرسی کلانتری ۲۱۱ قلعه نو، با سرعت عمل نیروهای کلانتری متهم بازداشت شد در حالیکه یک مسافر نیز با خود به همراه داشت.
وی ادامه داد: مرد سارق در توضیح عمل خود به ماموران کلانتری توضیح می دهد که چند روز پیش از قرچک سوار ماشین مسافرکشی شدم و مقصدم ورامین بود. پس ازاینکه به ورامین رسیدم به مسافرکش گفتم کار دیگری هم در نازی آباد دارم و به این منوال به نازی آباد رفتیم. در میان راه از بدبختی های خود و روزگار سختم گفتم که او نیز با من درددل کرد و وقتی به پارک خزانه رسیدیم در آنجا توقف کرد تا با هم حدود ده دقیقه ای استراحت کنیم.
متهم ادامه داد: در پارک چون دیدم هوا گرم است به او گفتم یک آبمیوه برایت بیاورم و رفتم دو عدد شربت خریدم. وقتی شربت را خریدم در آن چند قرص خواب آور ریختم و او بعد از اینکه شربت را خورد بیهوش شد. من نیز ماشین را برای مسافرکشی به سرقت بردم.
سرهنگ مرادزاده در انتها اضافه کرد: در ادامه فرزند متهم در زمینه به هوش آمدن پدرش گفت: حدودا ۲۴ ساعت پدرم در پارک به خواب رفته بود و خداراشکر اتفاق بدی برایش نیفتاده است اما معلوم نبود اگر سارق در شربت پدرم بیش از حد قرص می ریخت چه اتفاقی برای پدرم می افتاد.
در انتها با هماهنگی قضایی، پرونده در اختیار پایگاه هفتم آگاهی تهران بزرگ قرار گرفت.