روحانی مجبور شد یا تغییر کرد؟
روحانی مجبور شد یا تغییر کرد؟
بالاخره در سالگرد خروج آمریکا از برجام و گذشت یک سال از بدعهدی، دولت کمی در مسیر انقلاب واقع شد و سفرای پنج کشور درگیر در برجام را فراخوانده و نامه ای داد که ۶۰ روز زمان میدهیم تا به ما گدایان سیستم بانکی ترحم روا دارید و الا ما آب سنگین را و اورانیوم تولیدی را برای خود نگه میدارم و به کسی نمیفروشیم و این خفت را در تاریخ جمهوری اسلامی ایران برای دولت یازدهم و دوازدهم ثبت میکنیم که در چارچوب برجام میمانیم. شما هم ما را به شورای امنیت سازمان ملل متحد که ۵ عضو دايم آنها همانها هستند که در برجام حضور داشتند و تعهد خود را عملی نکردند، نبرید.

به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد من اگر جای اروپا بودم با خود میگفتم این که نه مشی روحانی بود و نه خط روحانی که به ما التیماتوم بدهد؟ پس باید کاسه ای زیر نیم کاسه بوده که یا مجبورش کردند یا در اثر فشار افکار عمومی داخلی بسمت گرفتن یک ژست انقلابی رفته باشد.. اساسا وقتی کسی سابقه بد باقی بگذارد دیر باورش میکنند. چرا که حتما در مثل مناقشه نیست در داستانها امده است که روزی روزگاری چوپان مهربانی بود که در نزدیکی دهی، گوسفندان را به چرا می برد. مردم ده که از مهربانی و خوش اخلاقی او خرسند بودند، تصمیم گرفتند که گوسفندانشان را به او بسپارند تا هر روز آنها را به چرا ببرد. او هر روز مشغول مراقبت از گوسفندان بود و مردم نیز از این کار راضی بودند. برای مدتها این وضعیت ادامه داشت و کسی شکوه ای نداشت تا اینکه …یک روز چوپان شروع کرد به فریاد:آی گرگ آی گرگ. وقتی مردم خود را به چوپان رساندند دریافتند که گرگی آمده است و یک گوسفند را خورده است.آنان چوپان را دلداری دادند و گفتند نگران نباشد و خدا را شکر که بقیه گله سالم است. اما از آن پس، هر چند روز یک بار چوپان فریاد میزد:”گرگ. گرگ. آی مردم، گرگ”. وقتی مردم ده، سرآسیمه خود را به چوپان می رساندند می دیدند کمی دیر شده و دوباره گرگ، گوسفندی را خورده است. این وضعیت مدتها ادامه داشت و همیشه مردم دیر می رسیدند و گرگ، گوسفندی را خورده بود! پس مردم ده تصمیم گرفتند پولهای خود را روی هم بگذارند و چند سگ گله بخرند. از وحشی ترین ها و قوی ترین سگ ها را … چوپان نیز به آنها اطمینان داد که با خرید این سگها، دیگر هیچگاه، گوسفندی خورده نخواهد شد. اما پس از خرید سگ ها، هنوز مدت زیادی نگذشته بود که دوباره، صدای فریاد “آی گرگ، آی گرگ” چوپان به گوش رسید. مردم دویدند و خود را به گله رساندند و دیدند دوباره گوسفندی خورده شده است. ناگهان یکی از مردم، که از دیگران باهوش تر بود، به بقیه گفت:ببینید، ببینید. هنوز اجاق چوپان داغ است و استخوانهای گوشت سرخ شده و خورده شده گوسفندانمان در اطراف پراکنده است! مردم که تازه متوجه شده بودند که در تمام این مدت، چوپان، دروغ می گفته است، فریاد برآوردند:آی دزد. آی دزد. چوپان دروغگو را بگیرید تا ادبش کنیم. اما ناگهان چهره مهربان و مظلوم چوپان تغییر کرد. چهره ای خشن به خود گرفت. چماق چوپانی را برداشت و به سمت مردم حمله ور شد. سگها هم که فقط از دست چوپان غذا خورده بودند و کسی را جز او صاحب خود نمی دانستند او را همراهی کردند. بسیاری از مردم از چماق چوپان و بسیاری از آنها از “گاز” سگ ها زخمی شدند. دیگران نیز وقتی این وضعیت را دیدند، گریختند. در روزهای بعد که مردم برای عیادت از زخمی شدگان می رفتند به یکدیگر می گفتند:”خود کرده را تدبیر نیست”. یکی از آنها پیشنهاد داد که از این پس وقتی داستان “چوپان دروغگو” را برای کودکانمان نقل می کنیم باید برای آنها توضیح دهیم که هر گاه خواستید گوسفندان، چماق، و سگ های خود را به کسی بسپارید، پیش از هر کاری در مورد درستکاری او بررسی کنید و مطمئن شوید که او دروغگو نیست و این بدان معناست که این بیانیه ها را بهتر بود روحانی نمیداد تا اروپا و امریکا حد اقل باور کنند که ما جدی هستیم و نگویند که روحانی مجبور شده یا تغییر کرده است که البته در مقابل هریک از این دو رفتار شیوه ای اختیار کنند. والسلام

حمیدرضا نقاشیان حمید رضا نقاشیان

  • منبع خبر : صبح اقتصاد