ظلم یا عدالت در بودجه آموزش کشور
ظلم یا عدالت در بودجه آموزش کشور

ظلم یا عدالت در بودجه آموزش کشور حمید رضا نقاشیان وقتی به بودجه آموزش در کشور نگاه میکنم تنم کهیر میزند. بهعبارتی احساس میکنم کسانی نشسته اند که رشد آموزش در کشور راگلوگیرانه مهار کنند. دانشگاه تهران در سال ۹۷ با ۱۰ هزار دانشجو ۶۰۰ میلیارد تومن بودجهداشته و این یعنی اینکه دانشگاه از انجام […]

ظلم یا عدالت در بودجه آموزش کشور

حمید رضا نقاشیان

وقتی به بودجه آموزش در کشور نگاه میکنم تنم کهیر میزند. بهعبارتی احساس میکنم کسانی نشسته اند که رشد آموزش در کشور راگلوگیرانه مهار کنند.

دانشگاه تهران در سال ۹۷ با ۱۰ هزار دانشجو ۶۰۰ میلیارد تومن بودجهداشته و این یعنی اینکه دانشگاه از انجام هزینه برای همین اساتید وهمین استعداد هم در مضیقه بوده است حال با تقاضای ۳۰ درصدافزایش در بودجه ۹۸ هم مخالفت میشود.

همین نگاه را در مقایسه بهتر ببینیم. زیرا هزینه آموزش سالانه یکطلبه در دوره کارشناسی یک میلیون و هفتصد هزار تومان در نظرگرفته شده و برای یک دانشجوی کارشناسی رشته انسانی دانشگاه تهران ده میلیون و هشتصد هزار تومان ، یعنی مابه التفاوت آموزشطلبه با دانشجوی دانشگاه تهران در دوره کارشناسی رشته علومانسانی تقریبا با فاصله ۶ برابر دیده شده و جالب است که دولتی ها به همین هم معترض هستند.

با نگاهی دیگربودجه مصوب شورای عالی حوزه های علمیه کشور با۱۲۸۰۰۰ طلبه در سال ۹۷ معادل ۴۴۰ میلیارد تومان بود که برای سال ۹۸معادل ۳۰۰ میلیارد تومان با شانزده درصد کاهش پیشنهاد شده است .این یعنی تداوم آموزش در حوزه را چراغ خاموش مسدود کنند.

همین سیاست برای اداره امور ساختاری دانشگاه با مقایسه با حوزهیعنی هزینه آموزش سالانه یک طلبه در دوره ارشد دو میلیون ودویست هزار تومان در نظر گرفته شده و برای دانشجوی ارشد رشتهانسانی دانشگاه تهران شانزده میلیون و چهارصد هزار تومان که مابه التفاوت منفی حیرت انگیز است . هزینه آموزشی سالانه یک طلبه دردوره دکتری دو میلیون و چهار صد هزار تومان در نظر گرفته شده است و برای دانشجوی دکتری انسانی دانشگاه تهران سی و یکمیلیون و دویست هزار تومان که مابه التفاوت غیر قابل تصور میباشد .

و بدین گونه عدالت بین دو شهروند در حال تحصیل این کشور رعایت شده و از عدالت طلبی معکوس این است که شبکه های اجتماعی مملو از اعتراض به هزینه تحصیلی طلبه هاست !!! وقتی به این شیوه ایجاد تبعیض نگاه میکنم در می یابم که ریشه پنهان ترجیح تحصیل دانشگاهی بر تحصیلات حوزوی در نگاه بغض آلود نسبت به پرورشدین آموزان در کشور است. نمیخواهم دانشگاه و دانشگاهی را با چشم بد نگاه کنیم اما چرا باید هزینه حضور دانشگاه را نسبت به حوزه تاگاهی ده وتا ۱۵ برابر تنظیم کنیم که این تصور در طلبه پیداشود که کشور جمهوری اسلامی ایران که تحت زعامت یک ایت الله و یک اخوند اداره میشود باید مظلومیت خود را در کدام دادخواهی به اثبات برساند که لیچارش را او بشنود و هنجارش را دیگران ببرند؟تاریخ تقابل مدارس امروزی در ادوار زندیه و قاجاریه حکایت از تقابل موزیانه ای برای فرنگی کردن تحصیل را در ایران و حتی برخیکشورهای اقماری و اسلامی بوضوح نشان میدهد. میسیونرهایاروپایی و امریکایی که با تاسیس مدرسه با شکل جدید در ارومیه آغاز کرده اند این ادعا را ثابت میکند. اعضای انجمن های سری که رابطه ایشان را تاریخ افشا نموده است خود از بنیانگذاران مدرسه نوع جدید در ایران بوده اند. همین نگاه متاسفانه در مسیر رشد آموزش درایران نیز بچشم میخورد که ریشه یابی آن از نیازمندیهای مرتبط بانگاه انقلابی اسلامی است. ممکن است گفته شود تجدد آموزشی بایدتوسط حوزه به مردم تقدیم میگردید و همین کوتاهی موجب ورودجریانهای غربی گردیده که البته پر بیراه نیست اما امروز با دوران زندیه و قاجاریه و پهلوی متفاوت است و باید با نگاه نیازمندی انقلاببه موضوع آموزش در کشور نگاه شود. من معتقدم انحراف در آموزش کشور از قانون اساسی جمهوری اسلامی آغاز گردید که تئوری سه قوهای شدن را به کشور تحمیل نمود اگر قرار بود روند مطالعات نسبت به تدوین قانون اساسی و ارائه پیشنهاد آن خارج از تحصیل کرده هایغربی صورت بگیرد یقینا قوای قهریه و اطلاعاتی یک قوه و قوای آموزشی در کشور بعنوان یک قوه قابل تفکیک بودند و در آن صورتیک دانش آموز تربیت شده در مجموعه قوای آموزشی شرایط کاملا منطقی تری نسبت به نگاه ملی در کشور داشت تا این نگاه هایی که امروزه از دانشگاهها به خارج از آنها تراوش می کنند.علی الخصوص که بجز تحمیل ذاتی و ریشه توسط ساختار آموزشی شکل دانشگاه آزاد هم خود تحمیلی مدبرانه از قبل آنگلوفیل های موجود در کشوربود. والسلام