علاقه مرحوم حکیمی به سینما و ادبیات/فیلسوفی که باورهایش رامی‌زیست
علاقه مرحوم حکیمی به سینما و ادبیات/فیلسوفی که باورهایش رامی‌زیست
امیرمهدی حکیمی گفت: نکته مهم درباره زندگی علامه حکیمی این بود که به هرچیزی که راجع‌ به عدالت می‌گفتند عمل می‌کردند، اگر از انسان محروم دم می‌زدند و می‌نوشتند همانگونه آن را می‌زیستند.

به گزارش خبرگزاری صبح اقتصاد امیرمهدی حکیمی، برادرزاده مرحوم محمدرضا حکیمی حدود سه سالی را در کنار این مرحوم در تهران زندگی کرده و از نزدیک شاهد زیست این عالم فرزانه بوده است. علاوه بر این زمانی که مشغول تحصیل در حوزه بوده در محضر ایشان می‌آموخته و از شاگردان مرحوم حکیمی بوده است. با اینکه اختلاف سنی این عمو و برادرزاده زیاد و حدود ۴۰ سال بوده است ولی نزدیکی این دو به یکدیگر و علاقه‌شان به یکدیگر این فاصله سنی را بی معنا می‌کرده است. به مناسبت درگذشت این فیلسوف با حکیمی گفتگویی کردیم که در ادامه می‌خوانید؛

وی گفت: من حدود سه سال با ایشان در تهران زندگی کردم. ایشان برای چند اثر بنده مقدمه نوشتند و من هم متقابلاً برای چند اثر ایشان از جمله دیوان ایشان را جمع آوری کردم و مقدمه‌ای برای آن نوشتم. به همین دلیل رابطه‌مان فراتر از عمو و برادرزاده بود و بیشتر شبیه رابطه پدر و فرزند بود تا عمو و برادرزاده.

حکیمی افزود: بنده از سال‌های طلبگی که ایشان به مشهد آمدند رابطه تنگاتنگی با این عالم فرزانه پیدا کردم و شب‌ها با یکدیگر زمان زیادی را برای شعر خوانی صرف می‌کردیم و من دیوان اشعار شاعران مختلف را می‌اوردم و برای ایشان می‌خواندم و بعد درباره عروض و قافیه و سایر مباحث ادبی مثل ترجمه و نثر با هم دیگر بحث و گفتگو می‌کردیم. بعدها که بنده به واسطه شرایط جسمانی که می‌بایست یکی در کنارش می‌ماند به تهران آمدم و بیش از دو سال با ایشان حدود سال‌های ۱۳۷۸ تا ۸۰ در تهران زندگی کردم. در همان چندسال زندگی با ایشان و همزیستی شبانه روزی که با هم داشتیم من متوجه شدم که ایشان به مفاهیمی که درباره آن حرف می‌زدند ایمان و باور داشت و این باورها را می‌زیست و این نوع زندگی برای من خیلی جذاب بود.

مدیرعامل مرکز آفرینش‌های هنری آستان قدس ادامه داد: علاوه بر این، مرحوم با اکثر تحولات جهانی و هنرهای مختلف آشنایی داشتند. ما خیلی از شب‌ها با یکدیگر فیلم تماشا می‌کردیم و بعدش ساعت‌ها راجع به آن حرف می‌زدیم. خیلی از رمان‌هایی که من می‌خواندم به معرفی ایشان مربوط بود. بعد از اینکه بنده به مشهد برگشتم مدتی در سازمان تبلیغات اسلامی، مدیر گروه ادب و هنر شدم و یادم است که یک شبی در سال ۱۳۸۶ که آمده بودم تهران و خدمت ایشان بودم و ساعت‌ها راجع به ادبیات و نثر دهه‌های ۳۰ تا ۵۰ و فیلم و سینما صحبت کردیم و سپس من سوالی از ایشان پرسیدم مبنی بر اینکه امروز اگر شما طلبه جستجوگر مفاهیم دینی بودید چه می‌کردید؟ صبح من را صدا کردند و گفتند: من تا صبح به حرف‌هایت فکر کردم و به این نتیجه رسیدم که اگر امروز طلبه بودم قطعاً سینما را یاد می‌گرفتم و از این زبان برای انتقال مفاهیم به جامعه استفاده می‌کردم. از من خواستند که به مشهد بروم و این جریان را در حوزه علمیه مشهد راه بیندازم.

حکیمی اضافه کرد: آشنایی ایشان با جهان، اندیشه‌های مختلف و تحولات زمانه به معنای واقعی «عالم به زمان بودن» است و از این مهم‌تر اینکه ایشان می‌دانستند این مفاهیم را چگونه منتقل کنند تا تاثیرگذار باشد. کمتر کسی را می‌توان شبیه ایشان در این روزگار جست که به ذوابعاد باشند. ایشان به عنوان فیلسوف عدالت و مرزبان توحید که دوبال تشیع هستند شناخته شده‌اند.بدون اغراق می‌توان گفت که مرحوم حکیمی بزرگترین نظریه‌پرداز عدالت در جهان اسلام بود. بخش عمده‌ای از مجموع الحیات درباره نگاه کلی به عدالت و انسان است. نکته مهم درباره زندگی ایشان این بود که به هرچیزی که راجع‌به عدالت می‌گفتند عمل می‌کردند، اگر از انسان محروم دم می‌زدند و می‌نوشتند همانگونه آن را می‌زیستند. با اینکه تالیفات زیادی داشتند و می‎‌توانستند زندگی خوب و مرفهی داشته باشند اما همیشه در یک فقر خودخواسته زندگی می‌کردند.

برادرزاده مرحوم حکیمی با اشاره به شخصیت انقلابی مرحوم حکیمی گفت: ایشان جزو پدران فکری انقلاب اسلامی بودند. سال ۱۳۳۸ ممنوع المنبر می‌شوند و حدود سال ۱۳۴۰ اخوان ثالث شعری را به ایشان تقدیم می‌کند و می‌نویسد: تقدیم به سربدار زمان ما، محمدرضا حکیمی. مرحوم حکیمی اولین کسی است که رهبر انقلاب سال‌های ۱۳۵۷ را با عنوان «امام خمینی» در کتاب «سرود جهش‌ها» ذکر و کتاب را به ایشان تقدیم می‌کنند و بعد هم البته این کتاب ممنوع الچاپ می‌شود. این ویژگی‌های انقلابی از آن روز ادامه داشته و تا امروز هم آن را حفظ کردند. اگر آن روز وسط میدان انقلاب بودند، امروز هم تا آخرین لحظه وسط میدان انقلاب بودند و اندازه سرسوزنی از آرمان‌های خودشان از سال ۱۳۴۲ به بعد عدول نکردند و هروقت احساس کردند که انحرافی در آرمان‌ها رخ می‌دهد فریاد زدند، نوشتند و سخن گفتند. همه این رفتارها از سر دلسوزی، درد و برای اصلاح واقعی بود نه اینکه برای مسئولیت و منصبی بخواهند این کار را انجام دهند.

وی در پایان بیان کرد: ایشان کتاب‌های بسیاری خوانده بودند به طوری که به گفته خودشان در ۲۷ سالگی، محاسبه کرده بودند و حدود ۳۰ هزار جلد کتاب خوانده بودند. الان هم دفتری دست من دارند که در آن نوشتند در چه سالی وارد چه کتابخانه‌ای شدند و چه کتاب‌هایی را خواندند. اندیشه بسیاری از افراد را در شرق و غرب عالم را دنبال می‌کردند ولی از لحاظ قرابت فکری اندیشه‌های دکتر شریعتی برایشان قابل توجه بود و وصیت نامه دکتر شریعتی هم زاییده این نگاه مشترک در برخی از حوزه‌ها بوده است.