فراماسونها را نشناختیم، نفوذ کردند
فراماسونها را نشناختیم، نفوذ کردند

کشورهای زیر سلطه استعمار انگلستان  در طول تاریخ با فرایندی به نام تشتت و تفرقه در میان مردم خود مواجه بوده اند. قدیمی ها این جمله که گاهی بعنوان ضرب المثل در میان مردم مطرح است که: «اول تفرقه بیانداز و سپس حکومت کن» را یک سیاست کاملاً انگلیسی میدانستند و ریشه آن را در […]

کشورهای زیر سلطه استعمار انگلستان  در طول تاریخ با فرایندی به نام تشتت و تفرقه در میان مردم خود مواجه بوده اند. قدیمی ها این جمله که گاهی بعنوان ضرب المثل در میان مردم مطرح است که: «اول تفرقه بیانداز و سپس حکومت کن» را یک سیاست کاملاً انگلیسی میدانستند و ریشه آن را در مصر باستان که از آن فراعنه بود جستجو نموده و رسوخ آن را به روم و اروپا به آن زمان ربط میدهند.

بخشی از این دسته سازیها که به فراماسون مشهور شده اند حتی کار جاسوسی ساده ای دارند و در ارکان حکومتها در همه رده ها نفوذ داده میشوند و ماموریتشان این است که در مسیر اجرای کار مردم سخت گیری کنند.

گروه های مختلف ماسونی فلسفه ی عقیدتی متفاوتی دارند؛ اما  با  این حال در لا به لای عقایدشان، می توان مشترکات فراوانی با عقاید ملی و مذهبی نیز  یافت.  نکته ی  مهمی که وجود دارد این است که فلسفه ی وجودی  بسیاری  از  عقاید  ماسونی  به  طور کامل شناخته نشده است، اما این به معنای عدم وجود این اعتقادات  نیست.  برای  مثال  شواهد  فراوانی  وجود  دارد  که  نشان  می دهد  اکثر  گروه های ماسونی،  شیطان  را تقدیس می کنند. از جمله: اذعان خود آن ها به تقدیس لوسیفر (یکی از نام های شیطان)  و یا استفاده از علایم بی شماری که اکثر آن ها توسط گروه های شیطان پرست نیز استفاده  می شوند؛  با  این  اوصاف  ما  می توانیم  بفهمیم  که ماسون ها شیطان پرست نیز هستند. اما هنوز نمی دانیم که چه عاملی آنان را  به این تفکر سوق داده است. (این نکته تقریباً اثبات شده است  که  ماسون ها  و شیطان پرستان به موجودی به  نام  ابلیس  یا  شیطان  اعتقاد  ندارند،  بلکه آن ها بزرگداشت شیطان را به عنوان نمادی برای مخالفت با ادیان انجام می دهند. در  هر صورت، علت لجاجت بیش از حد آن ها با دین و اصرار  افراطی  آن ها  بر  بزرگداشت شیطان به عنوان نماد ضد دینی، کاملاً روشن نشده  است.)  نکته ی  دیگر  این  که بسیاری از گروه های ماسونی شیطان پرست،  الهه های  ملل  باستان  را  نیز  ارج می نهند. از جمله: Isis و   Osirisو… که این مطلب کاملاً اثبات شده  است.  اما  ما نمی دانیم که چرا آنان خداوند یکتا را کنار گذاشته و  هم  شیطان  و  هم  الهه های متعدد را بزرگ می دارند؟!

با این حال بخشی از عقاید ماسون ها که کاملاً اثبات شده اند، عبارتند از:

ادعای روشنی بخش (Giver of light) بودن شیطان (Lucifer)

بزرگداشت شیطان و نمادهای شیطانی (Satanism)

اعتقاد به اینکه زن و مرد اولیه، که مقام نیمه خدایی دارند، خالق نسل کره ی زمین هستند نه خداوند یکتا.

بزرگداشت الهه های ملل باستان، مانند ایزس، لات و … و  احترام  به  عقاید جاهلی ملل باستان (Paganism).

اعتقاد قوی به آداب و رسوم مصر باستان که این مطلب کفرآمیز  و  شرک آمیز بودن عقاید آنها را توأماً نشان می دهد.

اعتقاد فراوان به اومانیسم.

اعتقاد فراوان به ماتریالیسم (ماده گرایی)  و  عدم  اعتقاد  به  روح  و  مسایل فرامادی.

اعتقاد راسخ به سلیمان (Solomon) نه به  عنوان نبی بلکه به عنوان پادشاه، جادوگر و ماسون اعظم. نکته ی جالب این که  اکثر یهودیان نیز چنین اعتقادی دارند. آیه ی ۱۰۲ سوره ی بقره نیز اشاره به  همین  مطلب دارد.

« خداوند نیز در آیه ی ۱۰۲ سوره ی بقره درباره ی بنی اسراییل می فرماید:

وَاتَّبَعُواْ مَا تَتْلُواْ الشَّیَاطِینُ عَلَى مُلْکِ سُلَیْمَانَ وَمَا کَفَرَ  سُلَیْمَانُ  وَلَـکِنَّ  الشَّیْاطِینَ کَفَرُواْ یُعَلِّمُونَ النَّاسَ السِّحْرَ……. و پیروی کردند از سخنانی که شیاطین در قلمرو سلیمان می خواندند وهرگز سلیمان به خدا  کافر  نگشت  ولیکن  شیاطین  کافر شدند و سحر به مردم می آموختند ……»

کتاب تفسیر نمونه درباره ی آیه ی ۱۰۲ سوره ی بقره می نویسد:

از احـادیـث چـنـیـن بـر مـى آید که در زمان سلیمان پیامبر، گروهى  در  کشور  او  به عمل سحر و جـادوگـرى پرداختند, سلیمان دستور داد تمام  نوشته ها  و  اوراق  آنها را جمع آورى کرده، در محل مخصوصى نگهدارى کنند.

پـس از وفات سلیمان، گروهى آنها را بیرون آورده و شروع به اشاعه  و  تعلیم  سحر کردند؛ بعضى از این  موقعیت  استفاده  کرده  و  گفتند:  سلیمان  اصلاً  پیامبر  نبود، گروهى از بنى اسرائیل هم از آنها تبعیت کردند و  سخت  به  جادوگرى  دل  بستند، تا آنجا که دست از تورات نیز برداشتند.

هـنـگـامى که پیامبراسلام (ص ) ظهور کرد و ضمن آیات قرآن اعلام نمود سلیمان  از پیامبران خدا بوده  است،  بعضى  از  احبار  و  علماى  یهود  گفتند:  از  محمد تعجب نمى کنید که مى گوید سلیمان پیامبر است؟

این گفتار یهود، علاوه بر این که تهمت و افتراى بزرگى  نسبت  به  این  پیامبر  الهى محسوب مى شد، لازمه اش تکفیر سلیمان (ع ) بود.

به هر حال این آیه فصل دیگرى از زشتکاریهاى  یهود  را  معرفى  مى کند  که  پیامبر بزرگ خدا، سلیمان را به سحر و جادوگرى متهم ساختند، مى گوید:  « آنها  از  آنچه شیاطین  در  عصر  سلیمان  بر  مردم  مـى خواندند،  پیروى  کردند : واتبعوا ما  تتلوا الشیاطین  على  ملک  سلیـمان ».  سپس   قرآن   به   دنبال   این   سخن   اضافه مى کند: « سلیمان هرگز کافر نشد : و ماکفر سلیـمان ». او هـرگـز بـه سحر توسل نجست ، و از جادوگرى براى پیشبرد اهداف خود استفاده نکرد، « ولى شیاطین کافر شدند،  و  به مردم  تعلیم  سحر  دادند  :  ولکن  الشیاطین  کفروا  یعلمون   الناس  السحر ».

علاقه ی افراطی به علوم طبیعی. تعداد زیادی از برندگان جوایز نوبل و دانشمندان علوم طبیعی، ماسون بوده اند. مانند: الکساندر فلمینگ کاشف پنی سیلین، و ادوارد جنر کاشف  واکسن  آبله.   در  این  میان  به  نظر می رسد که علاقه و توجه  افراطی ماسون ها  به  علم، برای پر کردن خلاء ناشی از کنار گذاشتن معنویت انجام می گیرد. البته لازم به ذکر است که در  دین  اسلام هم تأکید زیادی  بر  فراگیری  علم  و  دانش شده  است،  اما  از  مسلمانان خواسته شده  تا  به   صورت  معتدل (نه افراط، نه تفریط)  به  علم بپردازند و از آن به عنوان ابزاری برای رسیدن به خدا استفاده  نمایند. بنابراین در اسلام، علم هدف نیست بلکه یک وسیله است، اما  در  فراماسونری  علم خود یک هدف است.

اعتقاد به قدرت برتر در ماسون صاحب درجه ۳۳٫ گروه های ماسونی ۳۳ مرتبه و ۳۳ درجه دارند. شخصی که به درجه ی ۳۳ می رسد ، قدرت  زیادی  داشته و ماسون اعظم نامیده می شود. این شخص بالاترین مقام لژ را در اختیار دارد.

اعتقاد به ساخت معبد سلیمان به عنوان  پایتخت  عقیدتی  در  بیت المقدس (Jerusalem) قبل از ظهور ضد مسیح (Antichrist) یا فرعون جدید (New Pharaoh) که منجی شیطانی ماسونهاست.

اعتقاد به ظهور ضد مسیح (Antichrist  = دجال) یا فرعون جدید (New Pharaoh) در ابتدای  (دهه ی اول)   قرن ۲۱  و  شروع  حکومت جهانی شیطانی  توسط  او.(البته  ممکن  است که  Antichrist  مورد  نظر   خود ماسون ها، لزوماً شخص خاصی نباشد؛ بلکه  ممکن  است  Antichrist  مورد نظر ماسون ها، خود تشکیلات فراماسونری باشد.)

در هر حال جا دارد که  به این نکته اشاره کنیم  که  گروه هایی  مانند فراماسونر ها و شیطان پرستان، از شیطان پرستی به عنوان یک نماد برای مبارزه  با ادیان استفاده می کنند . اعضای این گروه ها در واقع هیچ اعتقاد  قلبی  به  مسایل فرازمینی مانند خدا، فرشتگان،   شیطان  و …  ندارند  و معتقدند که تنها ماده  وجود  خارجی دارد. (اعتقاد به ماتریالیسم)  اعضای این گروه ها در بعضی کشور ها برای نشان دادن دشمنی  خود  با مذاهب، از نماد  (Baphomet) که مربوط  به  شیطان پرستان باستان  است، استفاده نموده و  از  آن  برای  نشان دادن  بی اعتقادی  خود  به  عالم  آخرت  بهره می جویند.  فراماسونها در بسیاری موارد و در جغرافیا های مختلف نماد مذهبی و یا خیر خواهانه نیز دارند. خیریه درست میکنند، زندانی آزاد میکنند، معبد و کلیسا و مسجد و حتی گاهی حسینیه و امامزاده درست میکنند و هدفشان وجاهت اجتماعی در میان مردم است. کلیدی ترین دستور العمل در جمع های مهمانی شناخت حوزه نفوذ یکدیگر است.

در دوره محمد رضا شاه مخلوع در ایران برای شناخت یکدیگر کتابی توسط روزنامه اطلاعات چاپ شده بود و فقط قصدش معرفی جریان نفوذ در دستگاهها توسط اشخاص بود و نام کتاب را «دوستان ما» گذاشته بودند که همه نوع شغلی در آن بچشم میخورد. علی ایحال زود رس بودن پیروزی در انقلاب را گاهی زمینه برای نفوذ دادن ایشان بر میشمارند و بسیاری از اهل تحقیق معتقدند ، آنها را نشناختیم، در ارکان نظام نفوذ کردند. والله و اعلم بالامور. والسلام

حمید رضا نقاشیان