پشت پرده مجمع جهانی اقتصاد
به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد شواب که در آن زمان در دانشگاه ژنو تدریس میکرد، داووس را برای جمع شدن اقتصاددانان، سیاستمداران، صاحبان سرمایه، نظریهپردازان و هنرمندان انتخاب کرد. ایدهٔ اصلی اجلاس این بود که این افراد در یک جا جمع شوند تا دربارهٔ مسائل روزِ و تعیین راهبرد اقتصاد در غرب تبادل نظر کنند. داووس را شاید بتوان بعد از موناکو بزرگترین شهر ماسونی جهان شناخت. در این شهر وکلایی وجود دارند که هر یک هزارها شرکتهای کاغذی بینالمللی را اداره میکنند. بانکهای این شهر از ماهیت قانونمند بانکهای سوئیس بهرهمند بوده و گردش پولی آنها نسبت به بقیه شهرهای جهان صدها هزار برابر است. موسس این مجمع کلاوس اشوب ابتدا «مجمع مدیریت اروپا» را که یک سازمان غیرانتفاعی بود، در ژنو راهاندازی کرد و با کمک این مجمع سران تجاری و صنعتی اروپا را هر ساله در ماه ژانویه به داووس فرا میخواند. سپس برگزاری جلسات منطقهای در کشورهای مختلف جهان بعد از برگزاری اجلاس سالانه داووس به برنامهٔ کاریِ این مجمع افزوده شد. رویدادهای سال ۱۹۷۳ میلادی -از جمله جنگ یوم کیپور و از هم پاشیدن سیستم برتن وودز- موجب شد که اجلاس داووس به جای تمرکز بر مسائل مدیریتی، نگاه خود را به مشکلات سیاسی و اقتصادی روز جهانی نیز معطوف کند و یک سال بعد، برای نخستین بار رهبران سیاسی جهان چه آنها که خود عضویت ماسونی یافته بودند و چه آنان که ماسونیسم را ابزار رشد خود و احیانا کشورشان قلمداد میکردند، هم به داووس دعوت شدند. از سال ۱۹۷۹ مجمع مدیریت جهانی ابتکار انتشار گزارش رقابت اقتصادی جهانی را نیز بر عهده گرفت. اما در سال ۱۹۸۷ «مجمع مدیریت اروپا» به «مجمع اقتصاد جهانی» تغییر نام یافت و با توسعۀ حوزۀ کاریِ خود تلاش کرد اختلافات و مشکلات جهانی را با ایجاد یک پلتفُرم بینالمللی مطرح و در جهت یک پارچه کردن جریان اقتصادی جهان تلاش کند. امسال و در آستانه برگزاری این اجلاس آمریکاییها با نگرانی از راهبرد این اجلاس در تمرکز بخشیدن محورهای اقتصادی در اروپا و تقویت ارز یورو و کاستن از اعتبار جهانی دلار که با یک ابتکار زیرکانه نام اجلاس را «« نوآغاز بزرگ »» نهاد. این اجلاس را به طراحی «تئوری توطئه» متهم کردهاند. لذا و برای رفع این شبهه مرکز پژوهشهای جهانی شدن در گزارشی نوشت: موضوع نوآغاز بزرگ (Great Reset)که اخیرا در سراسر اینترنت پر شده است و در شبکههای اجتماعی و سایتهای خبری و تحلیلی داغ شده و حتی نیویورک تایمز با انتشار مقالهای آن را یک «تئوری توطئه» نامیده و مردود شمرده است، یک سوء تفاهم است چرا که این مطمئناً یک تئوری توطئه نیست. مخاطبان گرامی باید مطلع باشند که، محتوا و ادعاهای مطرح شده در این گزارش، صرفاً جهت تحلیل و بررسی رویکردها و دیدگاههای اندیشکده های غربی منتشر شده است و ادعاها و القائات احتمالی این مطالب هرگز مورد تأیید اقتصادشناسان شرقی و یا اروپایی نیست بنا بر این «نوآغاز بزرگ» یک «روزنه فرصت بینظیر» برای رهبران دنیاست تا بدین طریق «وضعیت آینده روابط جهانی، جهتگیری اقتصادهای ملی، اولویتهای جوامع، ماهیت الگوهای تجاری و مدیریت منابع مشترک جهانی» را شکل دهند. در شرایطی که فرصت بینظیری جهت شکلدهی روند بهبودی به وجود آورده است، این ابتکار دربرگیرنده نگرشها و نکاتی است در راستای کمک به همه کسانی که وضعیت آینده روابط جهانی، جهتگیری اقتصادهای ملی، اولویتهای جوامع، ماهیت الگوهای تجاری، و مدیریت منابع مشترک جهانی را تعیین میکنند. ابتکار نوآغاز بزرگ به مدد نگرش و دانش وسیع رهبران کشورهای عضو مجمع، مجموعهای از ابعاد را در راستای ایجاد یک میثاق اجتماعی جدید شامل میشود، میثاقی که برای کرامت تک تک انسانها احترام قائل است. کلاوس شواب معتقد است، «نوآغاز بزرگ» از سه مؤلفه اصلی تشکیل شده است. مؤلفه اول عبارت است از اصلاح نظامهای اقتصادی خویش، به گونهای که «مروج برآیندهای منصفانهتری باشند.» گذشته از این، دولتها باید اصلاحاتِ مروجِ برآیندهای منصفانهتر که خیلی زودتر از اینها باید عملی میشدند را به اجرا بگذارند. این اصلاحات بسته به کشور مربوطه میتواند تغییر در مالیات بر ثروت، قطع یارانه سوختهای فسیلی و وضع قوانین جدید حاکم بر مالکیت فکری، تجارت و رقابت را شامل شوند. دومین مؤلفه رسالت نوآغاز بزرگ تضمین میکند که سرمایهگذاریها موجب پیشبرد اهداف مشترک نظیر برابری و پایدارپذیری شوند. در اینجا، برنامههای هزینهکرد در مقیاس گسترده که بسیاری از دولتها به اجرا گذاشتهاند نمایانگر یک فرصت بزرگ برای پیشرفت هستند. برای مثال، کمیسیون اروپا از طرحهایی جهت ایجاد یک صندوق احیای ۷۵۰ میلیارد یورویی (۸۲۶ میلیارد دلاری) رونمایی کرده است. آمریکا، چین، و ژاپن نیز دارای طرحهای محرک اقتصادی بلندپروازانهای هستند. سومین اولویت نوآغاز بزرگ نیز مهار نوآوریهای انقلاب صنعتی چهارم در حمایت از خیر و صلاح همگانی به ویژه از طریق پرداختن به چالشهای بهداشتی و اجتماعی است. در جریان بحران کووید-۱۹، شرکتها، دانشگاهها و دیگران دست به دست هم دادند تا شیوههای تشخیصی، درمانی و واکسنهای احتمالی را تهیه کنند؛ مراکز آزمایش راهاندازی کنند؛ مکانیسمهایی جهت ردیابی موارد ابتلا شکل دهند و خدمات پزشکی از راه دور ارائه دهند». نگاه به تغییر رهبری در محور شناسی اقتصاد جهان با فروپاشی ماهیت ذهنی «« آمریکا دیگر نمیتواند»» شکل گرفته است و این فرایند قطعا به جدا شدن دو بلوک غربی خواهد انجامید. والسلام
حمیدرضا نقاشیان
- منبع خبر : صبح اقتصاد