به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد کمتر کسی را میتوان یافت که نداند که روابط ایران و سوریه قبل از هر چیز با موضوع «جبهه مقاومت» گره خورده است و از این رو پیش از آنکه در روابط ایران و سوریه، روابط سیاسی و… تهران و دمشق مورد توجه قرار گیرد، روابط دو کشور به عنوان دو محور اصلی جبهه مقاومت مد نظر قرار میگیرد. کما اینکه رهبر معظم انقلاب اسلامی در دیدار مرحله قبلی حدود ۸ سال پیش بشار اسد با ایشان ـ که دهم مهر ماه ۸۹ صورت گرفت ـ فرمودند: «هیچ دو کشوری در منطقه وجود ندارند که دارای چنین روابط دوطرفه مستحکم و عالی سیساله باشند». در دیدار مرحله بعدی که چندی پیش به عبارتی ۶ اسفند ۱۳۹۷ با مدیریت سپاه قدس بین معظم له و دکتر بشار اسد صورت پذیرفت نیز مشابه همان بیانات را در شک جدید تری بیان فرمودند که : « ایران و سوریه عمق راهبردی یکدیگر هستند و هویت و قدرت جریان مقاومت وابسته به این ارتباط مستمر و راهبردی است » این اهمیت در حالی به رسانه ها انتقال و نهایتا توسط رسانه ها انتشار می یابد که محمد جواد ظریف بعد از اطلاع از چنین دیداری به نشانه اعتراض استعفای خود را نوشته و منتشر می کند. اگر وزیر خارجه یک کشوری قدرت درک عمق راهبردی یک جریان را مخل منویات خود بداند چگونه خواهد توانست پیکره دیپلماسی یک ساختار را در جهت منافع آن ساختار اداره و راهبری نماید؟ «جبهه مقاومت» به معنایی که میشناسیم و میشناسند مهمترین عنصر سیاسی و امنیتی در حفظ معیار های ارزشی و تقابل با ضد ارزشهای دو کشور ایران و سوریه و حتی بخش مهمی از منطقه غرب آسیاست . اگر ایران یا سوریه عضو این جبهه نبودند، امکان غلبه بر توطئههای بزرگی که از سوی قلدران و متجاسران بینالمللی و منطقهای علیه آنان طراحی و اجرا شده بود ، نداشتند. عضویت در این جبهه از یکسو یک «مانع راهبردی» در مقابل دشمنان ایران و سوریه و لبنان و عراق میباشد چرا که خود عضویت در یک جبهه برای کشورهای عضو آن جبهه بلوغ درک و حساسیت و حکمت زمان شناسی برای کنش ها و واکنش های لازم را میبخشد و از سوی دیگر بخودی وجود خود یک «دکترین تهاجمی» به حساب میآید چرا که یک ملت وقتی به یک جبهه مستظهر باشد، قدرت ابتکار بیشتری پیدا کرده و از وضع پدافندی به وضعت کاملا آفندی تغییر موقعیت میدهد. در سفر اخیر حسن روحانی ریاست محترم جمهوری اسلامی به عراق این پیش بینی کاملا طبیعی بود که روحانی بعد از زیارتهای در عراق به دمشق رفته و سفر های دیپلماتیک متکی به منویات انقلاب را وجهه رسمی ببخشد اما نرفت. اینکه از ابتدا تدارک این سفر در دستور کار نبوده میتواند یک دلیل محکم برای عدم انجام این سفر بوده باشد که راهبرد وزارت خارجه را مانع انجام آن میدانم. و اینکه شاید امر مبادرت به انجام سفر در دستور بوده لاکن پیش امدهای امنیتی مانع گردیده باشد نیز میتواند در حوزه حدس و گمان بگنجد. خلاصه اما اگر این سفر در راستای دیدار رهبری و بشار اسد انجام میگرفت خود برای روحانی نوعی اعتبار و برای جبهه مقاومت نوعی از اجرای نقشه راه در حمایت از جبهه فلسطین و مقاومت محسوب میشد که بالاخره نشد و این اعتبارات خلق نشد. والسلام
حمید رضا نقاشیان