گسترش رابطه با مصر عقلانی است
گسترش رابطه با مصر عقلانی است

زبان سیاسی  مصر جدید پس از وقوع انقلاب منتج به شکست ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی  اگرچه با زبان انقلابی و بر مدار دیدگاههای اخوان المسلمین نیست اما گفتمانی نو با سودای ناصریسم بانگاهی برای بازگشت به دهه‏های شصت و هفتاد میلادی را داراست و حتی اگر این نگاه با تظاهر به جهت گیری به سمت […]

تحریم

زبان سیاسی  مصر جدید پس از وقوع انقلاب منتج به شکست ۲۵ ژانویه ۲۰۱۱ میلادی  اگرچه با زبان انقلابی و بر مدار دیدگاههای اخوان المسلمین نیست اما گفتمانی نو با سودای ناصریسم بانگاهی برای بازگشت به دهه‏های شصت و هفتاد میلادی را داراست و حتی اگر این نگاه با تظاهر به جهت گیری به سمت ناسیونالیسم عربی بوده باشد طبعا با نگاه ریاست جمهوری مادام العمر حسنی مبارک و سر سپردگی دایم به صهیونیسم جهانی متفاوت است.

کشور مصر با اتخاذ به منویات ناسیونالیستی در نگاه سیاسی و فرهنگی در دهه های شصت و هفتاد میلادی الگویی برای  کشورهای عربی و حتی ایران و ترکیه در منطقه بوده است.

لاکن  در چهل ساله اخیر این کشور به دلائل متعددی نقش پیشرو و مقدم  خود در محوری بودن برای غرب آسیا و شمال افریقا  را از دست داده و صرفا در حد کشوری درجه چندم در پرونده های سیاسی و امنیتی منطقه حتی در مناقشه اعراب و اسرائیل تنزل یافته است .

جدای از نقش سیاسی در حوزه فرهنگ و هنر و سینما نیز نقش هنری در ساختار فرهنگی مصر به میزان قابل توجهی تنزل یافته و جای خود را به حضورجدی و چشمگیر ترکیه بخشیده است. اینکه چه دلایلی باعث رکود نقش بارز مصر در منطقه و جهان گردیده به ساعتها بررسی و مطالعه و ارائه ضعف و قوتها نیازمند است. لاکن بطور اجمال و خلاصه میتوان گفت شبه کودتای سیاسی نظامی علیه انقلاب مردمی مصر  نقش بارز و حضور مردمی در ساختار مصر جدید را بسیار کاهش داده و در ساختار فرهنگی مصر جدید یاس قابل ملاحظه ای مشهود است و به عبارتی دوران اولیه حکومت انورسادات را تلقی میکند.

بلحاظ ساختار دولتی نیز مصر از یک سیستم پویا و قابل اتکا برخوردار نیست زیرا نظام حاکم امروزی قدرت ایجاد بازتاب سازنده در سیاست و فرهنگ را نداشته و نگاه منفی جامعه به خویش را بسیار قوی تر و مانع تر از تغییر نگاه لازم، می یابد و همین امر نیز موجب بوجود آمدن مراکز متعدد تصمیم گیری و سیاستگزاری در مصر گردیده است و تعارضها بین دستگاه دیپلماسی و امنیتی و حتی نظامی انتظامی روز بروز در شرف افزایش است و این بلیه مصر را بلحاظ استقلال به حدی تضعیف نموده که مجبور به کرنش در مقابل سیاستهای کودک محور سعودی در منطقه گردیده است.

حال آنکه همین مصر با برپایی نظامی مردمسالار و بسقوط کشاندن حاکمیت حسنی مبارک و ایجاد دموکراسی نسبی  که به انتخاب  محمد مرسی ، رییس جمهوری منتخب با اراده ازاد مردم شده بود و عملا  مصر جدید را وارد فرایند دیپلماسی پیشتاز در جهان عرب و خاورمیانه کرده بود. شاید رقابت با کشورها و کنشگران منطقه ای همچون ترکیه، ایران، و اسرائیل، کشورهای شورای همکاری خلیج فارس در اولویت سیاست خارجی مصر جدید بعد از به شکست انجامیدن انقلاب مصر بوده باشد.

اما نقش ترکیه با توجه به قدرت اقتصادی، دیپلماسی عثمانی و تفوق گرا بر مبنای به «صفر رساندن مشکلات» و بکارگیری قدرت نرم همچون، هنر، ادبیات، تجارت و فرهنگ، مصر را با رقابتی بسیار نا برابر و جدی مواجه ساخته است. فراموش نمیکنیم که پیش از این در  خانه های اعراب، این فیلم ها و سریالهای مصری بودند که نقشی بلامنازع را بازی میکردند، این فرهنگ به اصطلاح پیشتاز مصر بود که به ذهن و فکر و رفتار اعراب القاء میگردید ، ولی امروزه این سریالهای ترکی‌اند که در خانه های عرب بیتوته کرده و هماوردی برای تولیدات معدود فرهنگی مصربشمار می روند.

صرف نظر از مذهب مشترک مصر و ترکیه و تشابه ساختار سیاسی این دو کشور، سیاست خارجی مشترک در قبال مساله فلسطین و بحران سوریه، قرائت عثمانی گری ترکیه، از سوی اخوانی های مصر به دیده تردید نگریسته می شود.البته دیدار سپتامبر ۲۰۱۲ محمد مرسی از ترکیه و شرکت وی در چهارمین گنگره سراسری حزب عدالت و توسعه، میتوانست همکاری احتمالی گسترده ای برمحور قاهره ـ آنکارا بوجود آورد که پایدار نماند.

در مورد ایران، موضوع متفاوت است و نگاه سیاست خارجی و تفاوت مذهبی میان دوکشور  و تعارضات کشورهای منطقه ای و همسویی مصر با سعودی درجریان محاصره سیاسی اقتصادی قطر از اهم موانع رو به رشد روابط  امروز دو کشور محسوب میشود.

محافظه کاران مصری بویژه جامعه الازهر و قاطبه سلفی ها، و حتی دولت السیسیِ تاحدودی وابسته به امریکا در مصر همه از نفوذ شیعه گیری در مصر پس از انقلاب به شدت نگرانند.

 

تنظیم وزن روابط میان کشورهای حوزه خلیج فارس و ایران از مولفه های تاثیر گذار در  روابط آتی مصر با ایران است و شاید ایجاد شکست در کانون انسجام کشورهای عربی در خلیج فارس و نزدیکی عمان و قطر و کویت و عراق به ایران در تعدیل گرایش مصر به جناح تند رو در کشورهای عربی بی تاثیر نبوده باشد.

واضح است که کمک های مالی  عربستان به مصر درسال و ماه های اخیر بدون ارتباط با تقاضای پرهیز از برادری و همصدایی و کاهش روابط ایران و مصرنبوده است.

معضل بعدی موضوع سوریه است واگرچه نگاه مصر به سوریه با نگاه سعودی متفاوت است لاکن بطور کلی و در شرایط خاص سیاست خارجی بحران سوریه نیز به طور فزاینده ای در روابط قاهره با تهران اختلال و ممانعت بعمل آورده است ،

در زمان حدود یکساله حکومت مردمی محمد مرسی مردم مصر متقاضی فرایند های قابل توجهی در سیاست خارجی مصر بوده اند.

در رابطه با اسرائیل، تعدیل در معاهده کمپ دیوید یا الغای آن یکی از خواسته های انقلابیون مصری بوده وهنوز در پنهان ِ تفکراتشان باقی است.

مصریان از منظر ملی گرایانه تمایل شدیدی بر حضور ارتش ملی خود در سراسر صحرای سینا ازخود نشان داده اند.

صحرای سینا، جزیی از هویت مصر و عنصری مهم از تمامیت ارضی مصر قلمداد می شود.

همچنین از دیرباز، مساله فلسطین به عنوان نوعی نوستالژی دینی مصریان در طول تاریخ بوده و مشکل تولد نامشروع اسرائیل سبب شده تا مردم مسلمان و فرهنگی مصر، هم از نظر اعتقادی و هم از نظرمشروعیت داخلی و منطقه ای سعی نمایند از آرمان فلسطین مدد انقلابیگری بگیرند.

البته راهبرد «حفظ روابط دیپلماتیک با اسرائیل  همسایه و درعین حال  محکومیت آن در صحنه های بین المللی و منطقه ای» مد نظر مصریان است.

به عبارتی، امروزه و بدلایل متعدد مصریان نوع تعامل با اسرائیل را از دریچه روابط ویژه خود با آمریکا می بینند و درعین وجود تضادهای ذاتی سعی در اداره کجدار و مریز آن داشته و دارند.

امروزه و متکی به خواست نسبی مردم در تن ندادن به مصر انقلابی و ورود ارتش به کانون سیاست مصر نگرشی نسبتا واقع گرایانه در محیط پیرامونی خود در پیش گرفته که در آن عناصر منفعت گرایانه وکمرنگ نمودن اهداف مصریان  پررنگ و غالب است.

ادبیات و زبان سیاسی مصر جدید گویای این امر است که قاهره سودای بازگشت به دوران ناصری و یافتن هویت مستقل مصر را به عنوان کشوری مرکزی در منطقه  بطور نسبی در شعار های خود داراست .

با این تفاوت، که از هم کیشی با عثمانی گری جدید در ترکیه و متکی به معادلات منطقه ای ناخرسند است.

نخستین عمل واقع گرایانه مصر پیشنهاد گروه چهارجانبه برای حل و فصل بحران سوریه بود که در واقع آزمونی برای ورود مصر جدید به معادلات خاورمیانه‏ای محسوب میگردیده است.

مشکل اصلی روابط بین ایران و مصر فشار گسترده حاکمان مضطرب و کم سن و سال در سعودیست و پیش بینی میشود این شیوه کشورداری به دیر پا نیانجامد و بستر ایجاد رابطه حتی در حد خشک و خالی دیپلماتیک زمینه توسعه آینده را فراهم نماید .

عقلانیت سیاسی حکم میکند ایران حتی با ندیده گرفتن برخی رفتار ها درصدد امر عقلانی ایجاد این رابطه بکوشد و همه اذعان داریم که قابلیتهای مصر برای نزدیک شدن دو ملت در مقایسه با قطر بسیار متفاوت است.

تمرکز ایران روی ایجاد روابط با جوامع شیعی در مصر و اخوانی های نسبتا لیبرال و سرخورده از کودتای عبدالفتاح السیسی و جوانان انقلابی غیر سلفی به سیاست اسراییل زدایی خواهد انجامید و این همان است که مقصود عقلانی ماست.

والسلام