اقتصاد اسلامی مکتب پذیر است
به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد , در طول ۴۲ سالی که از عمر پر برکت انقلاب اسلامی میگذرد همیشه این بحث در حوزه و دانشگاه بین فضلا و عقلا اعم از سیاسیون و اقتصادیون مطرح بوده که آیا اقتصاد اسلامی داریم و یا چون اسلام به فیزیک و شیمی نپرداخته پس به اقتصاد هم نباید پرداخته باشد. قبل از انقلاب مجاهدین خلق ( منافقین ) اینگونه استدلال می آوردند که: « درست است که اسلام علم اقتصاد ندارد [پیش فرض شیطنت آمیز] اما نظر به اینکه توصیه به عدل در اسلام آمده است لذا از منظر بشر؛ عبادی الذین یستمعون القول و یتبعون احسنه؛ پس میتوان اقتصاد سویالیستی مارکس را انتخاب و با آن مکتب، زندگی مردم را اداره کرد.» که صد البته این گفته بیش از یک مغلطه بزرگ نبوده و نیست. مغلطه از آنجا آغاز میشود که اقتصاد را اولا علم بدانیم که در طول چهارصد سال گذشته دو نظریه همیشه بین متفکران رایج بوده که برخی برای تثبیت نظر چپ و یا راست خود به منویات مدون در فرایند اداره یک اقتصاد اطلاق علم میکردهاند. در اصل به دنبال جا انداختن نظر خود بودهاند و برخی دیگر هم اقتصاد را علم نمیدانند و بسته به شرایط حاکم بر هر جامعهای و متکی به یک دیدگاه اصولی آن را نظام حاکم و منبعث از یک دیدگاه تلقی نموده و با قانونمندی فرایند تحقق دیدگاه خود را عملی و اجرایی میدانند. سوسیالیسم با دیدگاه همه سالاری و سرمایهداری با نگاه استعداد سالاری در بلوکهای شرق و غرب با یدک کشیدن عنوان یک مکتب به تدوین روابط اقتصادی پرداختهاند و هر یک دیدگاه خود را در جامعه به قانون تبدیل نموده و چارچوب عملی تعریف نمودهاند. لاکن در اسلام نه نگاه همه سالارانه و نه نگاه استعداد سالارانه هیچ کدام محور اصلی تفکر نیستند اما از آنجا که محور اصیل و راهبردی تفکر اسلامی « عدالت » است بخشی از همه سالاری و بخشی از استعداد سالاری تا جایی که به اصول عدالت محور خدشه وارد ننمایند قابلیت تحقق مییابند. اینکه برخی اقتصاددانان معاصر بر این باورند که قوانین اقتصادی حاکم بر جوامع بشری تابع قوانین طبیعی بوده و خالی از هرگونه ارزش اخلاقی هستند، پس ناگزیر میتوان با کشف آن قوانین و روابط علت و معلولی میان پدیدههای اقتصادی با در نظر گرفتن محدودیتهایی تعادل را در تمامی عرصههای اقتصادی برقرار نمود. البته بخشی از مبحث راهبردی در اقتصاد مدون اسلامی است، اما اینکه نظامی را که با این ویژگیها پدید بیاید را نظامی عادلانه تلقی نموده و آن را عملیاتی نمود، اصالت ندارد. چنین نگرشی از کارکرد یک نظام مقبول و قابل ارائه حتی با مبانی جهانبینی و انسانشناختی مکاتب آنان اعم از (سرمایهداری یا سوسیالیستی) ممکن است برخی مناسبات مقطعی را پاسخ دهد لاکن ماندگاری شرایط در حوزه عدل را تضمین نخواهد نمود. نگاه به قوانین طبیعی و ایجاد تعریف ماندگار و جامع از عدل در این راستا وارونه تعریف کردن عدالت است. حال اینکه به دلیل تفاوت مبانی فلسفی، اعم از جهانبینی و انسانشناختی اسلام به نتایجی متفاوت میرسیم. در چنین شرایطی در یک نظام اسلامی بسیار ضروری است تا محققان مسلمان دیدگاه و رویکرد اسلام، به عنوان کاملترین مکتب انسانساز، با استفاده از منابع غنی قرآن، سنت و عقل و بعضا اجماع در زمینه ابعاد و ویژگیهای یک نظام اقتصادی اسلامی (عادلانه) تعاریف استوار و ماندنی فراهم آورند تا به این سوال که «ابعاد و ویژگیهای یک نظام اقتصادی عدالت محور چیست؟» پاسخی در حد توان و وسع حوزه و دانشگاه امروزی فراهم آوریم. آنچه که حقیر بدان ایمان و اذعان دارم این است که تاکنون برای اثبات توانایی در محتوای دانشها و علوم اسلامی موسسات و شخصیتهای زیادی به تدوین نگاه جامع پرداختهاند که صد البته موضوع با دایره توانمندی نظام جمهوری اسلامی تنها باز نمیگردد. وجود محتوایی عظیم با عنوان « مکاسب » و جود کتابهایی با عنوان « اقتصادنا » و از همه مهمتر وجود شرعیاتی که از قران و سنت نشات گرفته و مالکیت را در اسلام پذیرفته و حدود مشروع رابطه بین دولت و ملت را در بر میگیرد و مالیات در اسلام را تبیین میکند و تکالیف ملت و دولت را مشخص کرده همه گویای این اصل هستند که میتواند در یک چارچوب اصولی که روح عدالت از همه فرایندهای آن شفاف و روشن دیده شود به تدوین مکتب اسلامی پرداخت. با این درایت دوعنصر مهم که از یک طرف نفی کنز مال و عدم انفاق را تبیین میکند و از طرف دیگر مالکیت را محترم میشمارد، در ساختار تعریف عدالت شکل مکتبی خواهند یافت. والسلام
حمیدرضا نقاشیان
- منبع خبر : صبح اقتصاد