شایستگی به مدرک نیست
به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد این پدیده، فراتر از یک چالش آموزشی، به عاملی برای تضعیف فرآیند توسعه ملی و تعمیق شکاف با کشورهای پیشرفته بدل گشته است.
در مواجهه با برخی عوامل ملقب به دکتر، مهندس، استاد … انسان متوجه وجود مدارک تحصیلی و عدم ارزش بهره وری فرد میشود و شک میکند که
فرد عامل جریان بیگانه است یا مدرک جعلی؟
همین جا با استناد به ویژگیهای شناختهشده جهان سوم، به تحلیل ریشهها و پیامدهای فرهنگ مدرکگرایی پرداخته و عوارضی برای شناخت بهتر از این وضعیت ارائه میشود.
خاستگاه این مسئله را باید در « تاریخچه استعماری » وشکاف عمیق علمی-فناورانه و بحران هویت فرهنگی این کشورها جستجو کرد که منجر به شکلگیری نظام آموزشی غیر اصیل و تقلیدی و کمّیگرا شده است.
برای درک مسئله مدرکگرایی، باید آن را در بستر کلیتر ویژگیهای کشورهای جهان سوم تحلیل کنیم.
همانطور که مطالعات اجتماعی در جهان سوم نشان میدهند در جوامعی از این قبیل نهادهای مختلف ، از اقتصاد و سیاست تا فرهنگ به صورت همگون و متناسب رشد نکردهاند.
این ناهمگونی عمیق ساختاری ، بزرگترین آفت توسعه اعم از بخشی و حتا پایدار به شمار میآید. نظام آموزشی در این کشورها اغلب با جهشی مصنوعی و بدون پشتوانه فرهنگی و فکری لازم، اقدام به تقلید از الگوهای خارجی کرده اند. ویژگیهای مشترک جهان سوم مبین آن است که این کشورها عموماً با معضلاتی چون :
* اقتصاد نامتعادل
* درآمد سرانه پایین
* تراکم جمعیت بی برنامه
* ضعف دولتها و در عرصه بینالمللی با تعارضات قومی و مذهبی دست به گریبانند. در چنین بستری، نظام آموزشی نه به عنوان موتور محرک توسعه، بلکه به ابزاری برای اعطای مدرک و پر کردن آمار تبدیل میشود.
کشورهای جهان سوم با تأخیر فرهنگی بیشتری نسبت به کشورهای صنعتی مواجهند.
این کشورها فناوری و نهادهای مدرن را به صورت کاملشده و دفعی وارد میکنند، اما فرهنگ، آموزش و الگوی رفتاری متناسب با آن را به کندی و با تأخیر جذب مینمایند. این امر منجر به شکافی عظیم بین «صورت» مدرنیته (مانند مدرک دانشگاهی) و «محتوا» و مهارتهای واقعی آن میشود.
تأثیر استعمار و انتقال ناقص فرهنگ خود یکی از شیوه های نفوذ دادن عوامل خود فروخته بوده است که در ایران برای ایجاد ابزار استعماری گستر ده بدست عوامل نفوذی دانشگاه آزاد ایجاد شد
در دوره استعمار، همیشه مفاهیمی چون پولپرستی و مصرفگرایی و اشراف زدگی و عنوان بخشی مدرکی به جهان سوم تحمیل شده است . اما روحیه دقت، حساسیت به بازدهی و نگرش سیستماتیک که لازمه توسعه فرهنگ صنعتی و تولید بهینه است، به آنان انتقال نیافت.
غرب، روح سرمایهداری را منتقل کرد، اما خرد محوری و بنیه اصیل و فرهنگ لازم برای فعالیت متعادل اقتصادی را عرضه ننمود.
امروزه و از دیدگاه مکتب فرانکفورت و بسیاری از متفکران جهان سوم، جهانی شدن مترادف با « امپریالیسم فرهنگی » و نابودی هویتهای بومی تلقی میشود.
در این فرآیند، ارزشها و معیارهای غربی که مدرک دانشگاهی یکی از نمادهای هویت بخشی کاذب آن است به عنوان تنها معیار مشروعیت و شایستگی جهانی القا میشود.
در بسیاری از کشورهای جهان سوم، به دلیل فقدان نهادهای شفاف و کارآمد ، مدرک تحصیلی که سندی کمّی و قابل اندازهگیری است—جانشین معیارهای کیفی و پیچیدهای مانند خلاقیت، مهارت عملی و نوآوری شده است.
این امر راه را برای مدرکگرایی صوری هموار میسازد لذاست که در جهان سوم موسسات مدرک فروش مانند قارچ رشد میکنند تا سنجش هویتی را تبدیل به هویت اعتباری کنند.
فقط در چنین شرایطی نظام آموزشی، به جای پرورش نیروی انسانی خلاق و کارآفرین، به ماشین تولید انبوه فارغالتحصیلانی تبدیل میشود که فاقد مهارتهای کاربردی مورد نیاز بازار کار و صنعت هستند. این امر به بیکاری گسترده تحصیلکردهها و هدررفت سرمایههای ملی و توزیع پست های رانتی و بزرگی و بی کفایتی دولتها میانجامد.
تمرکز بر تعداد مدارک و مقالات، بدون توجه به کیفیت و اثرگذاری واقعی آنها، منجر به افول کیفیت آموزش عالی و رواج مقالهسازی و تقلب علمی و بیاعتباری مراکز علمی در سطح بینالمللی میشود.
از آنجا که دستیابی به مدارک عالی به ویژه از دانشگاههای معتبر نیازمند سرمایه اقتصادی و اجتماعی است، مدرکگرایی به ابزاری برای تثبیت و بازتولید شکاف طبقاتی بدل میشود.
در این سیستم، فرصتهای منبعث از نبوغ برای اقشار محروم محدود میشود.
هنگامی که «مدرک» به جای «مهارت و ایده» معیار قضاوت قرار گیرد، انگیزه برای کارهای عملی، مهارتآموزی و خطرپذیری که لازمه نوآوری است ، کاهش مییابد. جامعه به سمت پشت میزنشینی و گریز از تولید سوق داده میشود.
موضوع آموزش و تخصص یکی از مباحث عمده هر جامعه است، اما این موضوع در جهان سوم در سطح بسیار پایینی قرار دارد.
تحقیقات نشان میدهند هزینه سرمایه ای برای تعلیم و تربیت در کشورهای صنعتی چندین برابر کشورهای جهان سوم است.
دلیل صنعتی بودن آن کشورها، وجود نیروی تخصصی واقعی است که باعث شده آنان از وابستگی بطور مسبی رهایی یابند و مدیریت و ابتکار عمل را به دست خود بگیرند.
در مقابل، کشورهای جهان سوم با وجود افزایش تعداد فارغالتحصیلان، همچنان در وابستگی فناورانه به سر میبرند. فلذاست که یکی از علل اصلی عقبماندگی کشورهای جهان سوم، بدهکاری و فقر فاحش در دهک های اجتماعی ذکر شده است.
سیستم مدرکگرا، با تربیت نیروی انسانی نامتناسب با نیازهای اقتصادی ملی، نه تنها به خروج ارز برای تحصیل در خارج دامن میزند، بلکه قادر به ایجاد ارزش افزوده و کاهش وابستگی هم نیست. والسلام
- نویسنده : حمید رضا نقاشیان
- منبع خبر : صبح اقتصاد







































