شورش گرسنگی «شعار براندازی»
شورش گرسنگی «شعار براندازی»
نظام جمهوری اسلامی ایران با تکیه بر قانون اساسی و مشارکت مردم در انتخابات های مختلف، مشروعیت خود را از آرای عمومی کسب کرده است.

شورش گرسنگی «شعار براندازی»

به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد در چارچوب همین قانون، مکانیسم هایی برای نقد و بهبود عملکرد در تمام سطوح پیش بینی شده است که حضور فعال مردم در عرصه های انتخابات، نهادهای مدنی و فضای قانونی بیان، نمونه هایی از آن است.
هرگونه تغییری می‌بایست در چارچوب قوانین و از مجاری قانونی صورت پذیرد. رویکرد جمهوری اسلامی ایران همواره بر اصلاح و ارتقای درون‌ ساختاری تأکید داشته است.
اما “مخالفین ولی فقیه”
(جناحهای اصلاح طلب یا اعتدالگرای داخل) چندیست احساس میکنند نقش مخرب آنها در مسائلی مانند برجام یا اسنپ بک افشا شده است و آینده ای سیاسی برای خود را در چارچوب موجود و داخل نظام متصور نیستند. راه نجات را گرایش به سمت گفتمان یا اتحاد با جریانهای « برانداز» (خارج از نظام) با طرح شوراندن مردم علیه نظام تبیین میکنند. آنها امید خود به تغییر از درون منطبق با مزاج خود را از دست داده اند. احساس ناامیدی از آینده و تحمل هزینه (مثلا افشاسازی با اقدام حقوقی علیه آنها) بدون داشتن چشمانداز، میتواند میل به رویکردهای رادیکالتر را افزایش دهد. که البته این یک الگوی شناخته شده در علوم سیاسی است.
دوگانگی “مخالف با ولی فقیه” و “براندازی ” مرز بین این دو در عمل بسیار مبهم است.
بسیاری از جریانهای منتقد داخل نظام اساس نظام (جمهوری اسلامی با محوریت ولایت فقیه) را میپذیرند، اما با سیاستهای خاص یا شخص حاکم مخالفند. حرکت به سمت براندازی برای آنها به معنای نفی هویت و تمام دستاوردهای گذشته خودشان است و ریسک بسیار بالا و نابودی مطلق را به همراه دارد.
احزاب و جریانهای سیاسی موجود، حتی اگر از قدرت دور باشند، معمولاً منافع ساختاری (اقتصادی، بوروکراتیک، اجتماعی) در تداوم نظام دارند و تمسک به موضع براندازی، این منافع را به طور کامل نابود میکنند. این دسته معتقدند ، براندازی یک شعار نیست، یک استراتژی پرریسک با پایان نامعلوم است. بسیاری ترجیح میدهند در حاشیه ساختار نظام باقی بمانند تا اینکه به دامان آلترناتیوهای خارج نشین یا گروههای مسلح بیفتند که ممکن است هیچ سنخیتی با آنها نداشته باشند.
احتمال چنین اتحادی از سوی نهادهای امنیتی به دقت رصد میشود و به سادگی امکانپذیر نیست.
اگرچه شواهد موجود نشان میدهد برخی از آنها برشاخه نشسته و بن میبرند و همین شیوه جریان درون حزبی را بسمت گفتمان انشعاب سوق داده است. فی الواقع با اتفاقات خیانت آمیزی که رخ داده بخشی از این جریانها ممکن است به کلی از صحنه سیاسی حذف شوند یا به گروههای کوچک منفعل تبدیل شوند. در عین حال ممکن است سعی کنند مواضع خود را بازتعریف کنند، مثلا انتقادات خود را با ادبیات نظام بیشتر هماهنگ کنند یا حتی با خود زنی و حذف از صحنه سیاسی سکوت پیشه کنند تا زمانی که شرایط بنفعشان تغییر کند. انشعاب در شق دوم ، احتمال دارد بخشی از پایگاه اجتماعی و جوانان این جریانها، از رهبری حزب ناامید شده و خود به سمت اعتراضات رادیکالتر کشیده شوند، اما این لزوماً به معنای اتحاد سازمان یافته با براندازان نیست.
اما آرزو و امید و تبلیغ و شاید هم ایجاد انگیزه برای ایجاد شورش برای گرسنگی بخشی از راهبرد آنهاست که میکوشند با این عمل جبهه مخالفین را علیه رهبری و اصل ولایت فقیه متحد کنند.
همه تمهیدات برای خنثی کردن این راهبرد تامین ضروریات حیات در دهک های پایین اقتصادی همراه روشنگری است .آنچه در صحنه تحرکات برخی از مجلسیون دیده میشود ، آنها میکوشند در این تمهیدات با ابزار قانون برنامه هفتم پیشرو باشند.والسلا

  • نویسنده : حمید رضا نقاشیان
  • منبع خبر : صبح اقتصاد