به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد نطق به ظاهر انقلابی غروب چهارشنبهی هفتهی گذشته رئیس جمهور روحانی در مجمع عمومی سازمان ملل، ظاهری آراسته و باطنی متعفن داشت.
ظاهر نطق را میتوان در چارچوب یک توصیف خوب مقتدرانه از سیاستهای استکباری آمریکا در این بخش دنیا بخصوص غرب آسیا بر شمرد که در آن منش استکباری، منطق جنگلی های آمریکایی را برای عناصر موجود در سازمان ملل بخصوص آنان که در زمان نطق رئیس جمهور تحمل نشستن را در خود ایجاد نموده بودند، تشریح نمود که الحق این بخش را یا خود رئیس جمهور ننوشته بود یا اگر نوشته بود با فضای ضرورتها در مقابل دشمن نوشته شده بود.
اما بخش مهمی از سخنان ایشان بودار و محل اعتراض ملت بزرگ ایران است.
ایشان در این بخش متعفن صحبتهای خود فرمودند که: آمریکا اگر از اسم برجام بدش میآید به رسم آن بازگردد و تأکید کرد که “اگر برجام برای آنها حداقل بوده برای ما هم حداقل بوده لذا برای یک توافق بیشتر، آمریکا باید بیشتر هم بپردازد” و در بخش پایانی این قسمت، آقای روحانی اشاره کرد که عکس یادگاری، انتهای این روند خواهد بود و نه ابتدای آن.
با این تفسیر سفر پر حاشیه آقای روحانی به نیویورک اگر چه جمعه گذشته به پایان رسید، اما فی الواقع درباره این سفر، قضاوت کار دشواری است تا که این محور از سفر را چه میزان منفی ارزیابی کنیم؟ اگر فرض کنیم که در دو کفه ترازو هر دو جهت سخنان را وزن کشی کنیم بیشتر یکی به نعل و یکی به میخ تلقی میشود.
این که ماکرون و جانسون، از روحانی خواستند فرصت ملاقات با ترامپ را از دست ندهد و مرکل در همین شرایط مدعی شد “انتظار رفع تحریم ها قبل از مذاکره ایران و آمریکا واقع بینانه نیست”، در پاسخ آنها رئیس جمهوری اسلامی ایران با لباس روحانی در مقابل دوربین های تلویزیون و عکاسان و در ایجاد خوراک برای فضای مجازی آنچنان قهقهه میزند که شاید باید ایشان را از پشت میگرفتند که از شتاب قهقهه غش نفرمایند.
و نهایتا بعد این قهقهه ها و در ادامه این وضعیت سران سه دولت اروپایی با صدور بیانیه ضد ایرانی مرتکب تهمتی شدند که هرگز امکان اثبات آن را نداشته و نخواهند داشت. باید تاسف خورد.
از آنچه که رخ داد به آسانی نباید گذشت اما من به نکته دیگری اشاره می کنم که شروع سفر هم به خاطر قانون شکنی دولت آمریکا، در تاخیر انداختن برای صدور ویزا چنان آمیخته با اهانت شد که به تصریح سخنگوی دولت، روحانی تردید جدی پیدا کرد که به سفر برود یا نرود و هزار بار تاسف که با این وجود، روحانی به نیویورک رفت. در نیویورک هم سخنانی گفت که نباید میگفت.
من باب مثال او در بخشی از سخنانش اینگونه گفت که: «با کدام عقل و طبق کدام مجوز؟ آیا می خواهند باقی مانده برنامه هسته ای را جارو کنند؟ یا مراد، -چنان که غرب می گوید- واگذاری نفوذ منطقه ای و برنامه موشکی است»؟ باید تاسف خورد که این سخن روحانی، حرف های خوب و درست او را هم مخدوش کرد و متاسفانه این پالس را فرستاد که اگرچه در فضای توهین در نیویورک، نمی تواند ملاقات و مذاکره کند، اما به خطوط قرمز اقتدار و امنیت ملی در این شرایط بی نظیر ملت ایران هم اهتمام چندانی ندارد و آنها را قابل معامله و مجامله و محل بحث و گفتگو میداند.
روحانی اگر با ترامپ دیدار نکرده که هنر نیست زیرا هر عقل سلیم شش کلاس درس سیاست خوانده ای در می یافت که در فضایی چنین تلخ و توهین آمیز، ملاقات روحانی با ترامپ مطلقا موضوعیت نداشت و موجب تحقیر و توهین مضاعف برای ملت ایران می شد.
توهین ها آنقدر شدید بودند که روحانی را نا امید کردند و روحانی وقتی نا امید شد، تردیدی در گفتن برخی گلایه های تلخ در مجمع عمومی سازمان ملل نکرد.
هر چند که پایان سفر را می شد از همان اتفاقات آغازینش حدس زد.
شما را به خدا دقت کنید، وقتی آمریکا به قطعنامه سازمان ملل حرمت نمیگذارد و اروپا ناتوانیاش را به نمایش میگذارد، تنها راه ما تکیه بر عزت، غرور و اقتدار ملی خودمان نیست؟ وقتی برای یک عیادت ساده وزیر خارجه را تحقیر میکنند این آمریکا قابل احترام است؟ وقتی رفتن مقامات و خانواده های ایشان با تحقیر آمیز ترین شکل موجود و بی سابقه ترین ادبیات ممنوع الورود به آمریکا میشوند این شرایط قابل تحمل است؟ اوف بر مسئولی که هنوز گرین کارت خود را در جیب بغلش نگه داشته و از قبل آن برای آینده امیدی ذخیره کرده باشد! شرف ما در انقلاب اسلامی ایران به استقلالمان از غرب و شرق گره خورده و کسانی که این حمیت را ندارند لایق مدیریت کردن در این کشور نیستند.
ملت بزرگ ایران باید نهضتی فراهم کنند و این عناصر را که از تقی زاده ها و حاج امین الضرب ها میراث پذیرند یک پارچه به زباله دان تاریخ بریزند و شر غربزدگی و خیانت پیشگی را در این مرحله از تاریخ از سر ملت ایران بزدایند. والسلام
حمید رضا نقاشیان
- منبع خبر : صبح اقتصاد