بفردا فکندن در بروکراسی دولتی
بفردا فکندن در بروکراسی دولتی
ساختار بی در و پیکر دولت ها بیماری زاست. غیر چابک است. کار امروز را به فردا فکن است. و متاسفانه یکی از عوارض این ساختار غیر مولد سرگردان کردن ارباب رجوع است.

بفردا فکندن در بروکراسی دولتی

به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد ,ساختار بی در و پیکر دولت ها بیماری زاست. غیر چابک است. کار امروز را به فردا فکن است. و متاسفانه یکی از عوارض این ساختار غیر مولد سرگردان کردن ارباب رجوع است. در عین اینکه عقب انداختن کارها بلایی است که هزینه های زیادی هم دارد. موکول کردن کارها به آینده نه تنها موجب از بین رفتن بازدهی می شود، بلکه پشیمانی و تأسف و کاهش اعتماد به نفس را نیز به دنبال دارد. به تمام این دلایل، روانشناسان علاقه مندند که بدانند چه در ذهن یک انسان کارمند و یا حتی غیر کارمند می گذرد که باعث می شود انجام آنچه برای آن برنامه ریزی کرده اند و یا برای انجام آن مراجعه شده است با فرمولی به نام پیچاندن مواجه شود. آیا ما انسانها طوری برنامه ریزی شده ایم که کارها را به دلخواه و بدون توجه به عواقب آن به تعویق بیاندازیم؟ یک تیم بین المللی روانشناسی به رهبری سین مک کرا (Sean Mc Crea) از دانشگاه کنستانز (Konstanz) در آلمان علاقه مندی نشان داده اند تا بدانند آیا رابطه ای بین طرز تفکر ما انسانها در مورد کار و تمایل به عقب انداختن آن وجود دارد یا نه. به عبارت دیگر، آیا احتمال دارد که ما برخی از کارهای خود یا مراجعین به خود را به لحاظ روان شناختی نیازمند فاصله گذاری زمانی بدانیم و در نتیجه به جای آنکه امروز برای انجامشان اقدام کنیم، در یک نهاد روان شناختی و متاثر از الهام درونی  بخواهیم آنها را در زمان دیگری انجام دهیم؟ بمنظور پاسخ پیدا کردن در خصوص این انگیزه تحقیقی انجام شده است که در آن به شیوه علمی درباره ی ((تنبلی و اهمال کاری)) یا ((به تعویق انداختن کار)) بحث شده است و علل و انگیزه های رفتاری آن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته، سپس راههای عملی مبارزه با آن ارائه شده است. کلمه ی انگلیسی Procrastination به عنوان واژه های ((اهمال کاری))، ((تنبلی))، ((سهل انگاری))، ((مسامحه کاری)) و ((به تعویق انداختن کار)) انتخاب شده که صد البته هیچ کدام مفهوم کامل آنچه باید بیان شود را در بر نمی گیرد. اما متاسفانه بدلیل فرهنگ شدن در منش انسانها و علی الخصوص کارمندان دولتی و شرکتهای بزرگ که ارباب رجوع فراوان دارند متداول شده است. به عبارتی شاید به جرات بتوانم بگویم در ادبیات فرهنگی ما ایرانیان از سالها پیش مرسوم بوده است. اگر ضرب المثل های عاميانه فارسی را مرور کنيم به موارد جالب توجهی برمی خوريم که در آن، «نشانه» هايی از ويژگی های فرهنگ ايرانی نمود پيدا کرده است; “چو فردا شود، فکر فردا کنيم”، “جور مرا بکش”، “نان گدايی را گاو خورد ديگر به کار نرفت”، “اين طفل يکشبه ره صد ساله می رود”، “هر چه پيش آيد خوش آيد”، “جيم شدن” و پیچوندن و … همه اين ضرب المثل ها بيان کننده خصوصيتی از فرهنگ ايرانی است و آن چيزی نيست جز ” تنبلي”، آيا ايرانی ها تنبل هستند؟ آیا ایرانیان تنبل تر از مردمان دیگر نقاط جهان هستند؟ این پرسشی است که بارها مطرح شده است و بسیاری از پژوهشگران ایرانی معتقدند یکی ازخصوصیات اصلی ایرانیان تنبلی است. نتايج تحقيق تطبيقی نشان می‌دهد که ميزان تنبلی ايرانيان از متوسط جهانی بيشتر است و تنها کشورهای عربی و آفريقايی هستند که بيش از ايرانيان دچار تنبلی هستند. مردم دنیا خصوصا کسانی که مجبور به کار کردن برای امرار معاش بوده اند از این ویژگی منفی کمتر برخوردارند. بعد از جنگ جهانی دوم که ماتریال و مواد اولیه کمتر بدست می آمد و یا بسیار گران بود سوئیسی ها تصمیم میگیرند صنعت ساعت را که کار بیشتر می بُرد و مواد اولیه کمتری را مطالبه میکرد در دستور کار خود قرار دهند تا کار بیشتری انجام داده و مواد اولیه کمتری را مصرف کنند. این امر که خود یک راهبر اقتصادی و صنعتی بوده نشان میدهد کار زیاد مقابل تنبلی بوده است. دولت بزرگ و حقوقهای ناشی از فروش سرمایه نفت و توزیع بین کارکنان باعث شده همه جاگیری این بیماری بزرگ که کار خود و مردم را به فردا فکندن از قباحت بیفتد و راندمان کار در سازمانها و ادارات به کمتر از یک ساعت در روز برسد. اگر ساختارهای تربیتی به این مهم توجه بیشتر و ویژه ای ننمایند قیمت تمام شده کار و خدمات در ایران با هیچ کشوری قابل رقابت نخواهد بود. از راندمان مهمتر این که در ساختار روانی اجتماع خلل می آفریند و سرخوردگی تولید میکند یکی از علل سرخوردگی یا پایین بودن سطح تحمل اجتماعی، به ((خود رسیدن)) و افراط است؛ مثلا افراط در خوردن، افراط در خوشی، زیاده روی در مصرف مواد مخدر وغیره. عوامل یاد شده موجب ((سرخوردگی)) نمی شوند، ولی بتدریج زمینه را برای آن مهیا می کنند. کارشناسان اقتصادی بیماری بورس در ایران را عادت کردن مردم به زود بازده بودن سرمایه گذاری میدانند و این عادت را به اقصی نقاط بدنه و شاکله روانی اجتماع تعمیم میدهند و معتقدند این انسانها هرگز بسمت سرمایه گذاری کم بازده نخواهند رفت و نتیجه اینکه عادت به توجه و پاسخ دهی به توقعات ملی کاهش می یابد و دولت و مردم روز به روز از هم بیشتر فاصله میگیرند. والسلام

حمیدرضا نقاشیان حمید رضا نقاشیان

  • منبع خبر : صبح اقتصاد