دولت فربه یعنی تحمیل هزینه بنزین
دولت فربه یعنی تحمیل هزینه بنزین
شعبده باز معروف کشور ایران که هر دم از باغش بری گندیده به بازار تحمیل میشود یکباره بنزین که سوخت معاش مردم ایران است را ۳۰۰ درصد گران کرد.

دولت فربه یعنی تحمیل هزینه بنزین

به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد شعبده باز معروف کشور ایران که هر دم از باغش بری گندیده به بازار تحمیل میشود یکباره بنزین که سوخت معاش مردم ایران است را ۳۰۰ درصد گران کرد. جالب اینجاست که در یزد میفرماید ۱۰ هزار میلیارد تومان برای یارانه کم داریم و ناهماهنگ با رئیس برنامه بودجه دستگاه خود اعلام میشود این وجه را برای ۱۸ میلیون نفر یارانه بگیر می خواهیم. نمیدانم باید دم خروس را ندید یا که قسم حضرت عباس (ع) را نشنید؟ خدا میداند منصفانه می گویم، فاجعه ای که در دولت روحانی در اقتصاد ایران بوقوع پیوسته تا پنجاه سال آینده بشرط بازگشت به ریل درست قابل جبران نیست. دولت تا ۴ برابر بدون دلیل بزرگ است. فربه است. چاق است. بی تحرک است. فاسد است. هزینه این دولت با این وجنات، مستقیم به درآمد و هزینه یا منابع مصارف مردم از ریز و درشت فقیر و غنی ، کاسب و کارمند تحمیل میشود و شرایطی بی فروغ برای اقتصاد ایران رقم زده است. راهی برای بازگرداندن اقتصاد تولیدی به ریل خود با این کارگزاران باقی نمانده است. بزرگترین نگرانی ملت ایران در این نگاه نگران این است که محتملا دولت به دنبال ایجاد شورش در مردم است تا ایران را همانند عراق کند. سخنان رئیس جمهور در یزد واقعا نگران کننده بود. گویی خود را سپر بلای فساد کرده باشد؟ نوعی از مبارزه با فساد سخن گفت که گویی قوه قضاییه صالحان جامعه را دستگیر و محاکمه می کند! در این شرایط قطعا مردم امیدی به سرمایه گذاری ندارند. تصمیمات خلق الساعه قابلیت هر برنامه ریزی در اقتصاد تولیدی را از هر کار آفرینی سلب نموده  و همه مجبورند دست روی دست گذاشته یکدیگر را تماشا کنند. حال اینکه در دولت های قبلی اینگونه نبود. در فرصت دولت سید محمد خاتمی سوال فعالان اقتصادی این بود: «سرمایه هایم را در اصفهان، تبریز یا مشهد در فولاد ببرم یا روی پتروشیمی یا خودرو سرمایه گذاری کنم؟». در فرصت دو دولت احمدی نژاد سؤال سرمایه گذار این شد: «سرمایه خودم را صرف خرید دلار کنم یا طلا یا زمین؟». درواقع دیگر کسی دنبال سرمایه گذاری در تولید نبود، دنبال به چنگ آوردن سودهایی بود که در بازارهای یادشده می شد کسب کرد. اما امروز سؤال سرمایه گذار این است: «سرمایه هایم را به امارات ببرم یا در ارمنستان خانه بخرم یا در گرجستان سرمایه گذاری کنم؟». روند این سؤالات نشان می دهد افق اقتصاد ایران محدود، مسدود و راهکار نجات مفقود شده است. برای آنکه در فضای اقتصاد آینده عقلانیت تعریف شود باید به ثبات بیاندیشیم . باید به دست به تغییرات فقط وقتی زده شود که نرخ ثبات در کشور را مضاعف کند. یعنی سرمایه گذار احساس  کند در ۲۰ سال آینده نگرانی مبنی بر برهم ریختن نظم اقتصادی و سیاسی در کشور وجود نخواهد داشت و حتی پیش بینی آنهم وجود ندارد. فقط در این صورت او می تواند برای ۲۰ سال آتی  مطمئن باشد سرمایه گذاری اش آسیب نخواهد دید و یک حاشیه سود قابل قبول هم که به نوعی سود بانکی و تورم را بپوشاند خواهد داشت. اما امروز سرمایه گذار سؤالش این است که سرمایه خود را چگونه از کشور خارج کند و در کدام کشور سرمایه گذاری کند؟ بی ثباتی در اقتصاد همانند سیل است که ریز و درشت را با خود می برد و دور تر ها به گل می نشاند. این دولت فقط بفکر خود است و اینکه چه به سر مردم و جیب ایشان و ضرورتهای تولید ثروت و انباشت سرمایه درقالب فن آوری و تولید و و آینده نگری در کشور می آید نیست. ۳۰۰ درصد افزایش برای قیمت بنزین یعنی بهم ریخت هرچه در ده سال گذشته برنامه ریزی شده بود در صنعت و کشاورزی و خدمات. ۱۰ هزار میلیارد تومن کسری با افزایش یک درصد نرخ صکوک براحتی قابل استحصال بود. چرا دولت کثیف ترین راه را انتخاب میکند محل تعجب است؟ .  با تاسف عمیق باید گفت بخش بزرگی از افزایش قیمت دلار، ناشی از سرمایه هایی است که از کشور در حال فرار است. چرا که در محیط بی ثبات سرمایه گذار نمی داند در تصمیمات هیجانی و بی مطالعه بعدی یا در شورشها و اعتراضات بعدی چه بلایی بر سر سرمایه اش خواهد آمد. مشکلات مربوط به بی ثباتی نرخ ارز و تورم ناشی از آن را که فی الواقع مسائل قابل مدیریت اقتصاد ایران هستند و این ها را آنقدر کودکانه اداره میکنیم که کار آفرین موجود حیرت میکند و کار آفرین فردا وحشت. خلق ارزش های اقتصادی و ایجاد اشتغال و تولید ثروت برای داشتن و توزیع کردن آن ثروت ثبات میخواهد. با دوساعت برنامه تلویزونی و گفتار های ضد و نقیض و بقول مردم خیمه شب بازی و سیاه بازی که نمیتوان تصمیم احمقانه را برای مردم توجیه کرد! طبیعی است که دولت فربه باید خوراک خود را از جیب مردم و با تحمیل هزینه غیر قابل پذیرش به جیب اقشار مختلف از فقیر تا غنی تحصیل کند. اگر چهل سال از پیروزی انقلاب را به چهار سال تقلیل دهیم افراد در دانشگاه واقعی و تجربی اقتصاد کارشناس میشوند. حال چگونه میشود چهل سال کشور در اختیار یک جریان باشد و هنوز الفبای ثبات، چالش اصلی اقتصاد کشور باشد؟ حیرت آور نیست؟ والسلام

حمیدرضا نقاشیان حمید رضا نقاشیان