فروپاشی تدریجی بنیانهای غرب
فروپاشی تدریجی بنیانهای غرب

به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد شاید اگر من این مقاله را ۶ ماه قبل می نوشتم و به گفته های کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی سیاسی مطرح در جهان اشاره میکردم کمی غیر قابل باور به نظر میرسید اما امروز با بروز قدرت بلامنازع ایران در غرب اسیا و منطقه و مهمتر از همه تسلط بی چون و […]

به گزارش واحد تحلیلی خبرگزاری صبح اقتصاد شاید اگر من این مقاله را ۶ ماه قبل می نوشتم و به گفته های کارشناسان و تحلیلگران اقتصادی سیاسی مطرح در جهان اشاره میکردم کمی غیر قابل باور به نظر میرسید اما امروز با بروز قدرت بلامنازع ایران در غرب اسیا و منطقه و مهمتر از همه تسلط بی چون و چرا بر دریای راهبردی منبع ۳۰ درصدی انرژی جهان یعنی خلیج فارس و ناتوانی غرب از مواجهه با چنین اقتداری طبعا میتوان گفت بنیانهای غرب در مقابل منطق مقاومت رو به اضمحلال تدریجی است و این سخن را اغلب کسانی که اندام فکری رسا و غیر وابسته ای دارند به قلم کشیده و این واقعیت ناگزیر از تحقق را افشا و پیش بینی کرده اند. در همین مقوله پروفسور الیوت کوهن استاد مطالعات راهبردی در دانشگاه جان هاپکینز آمریکا و نویسنده کتاب «چماق بزرگ: محدودیت های قدرت نرم و نیاز به نیروی نظامی» در یادداشت بلندی در مجله راهبردی آمریکا به نام فارن افرز را شاید باید منشور مشتمل بر رویکرد اصلی وی در مورد سیاست خارجی آمریکا و نقش این کشور در جهان پس از جنگ سرد دانست. چرا که پروفسور کوهن در این مقاله بر این باور است که پس از جنگ سرد، نفوذ و گسترش سلطه واشینگتن در جهان برخلاف تصور متحدانش با رویکردی فرا ملی در جریان نبوده، و این یعنی سیاست خارجی ترامپ حتی اگر او انتخاب مردم امریکا در ۲۰۲۰ نباشد هم پس از وی ادامه خواهد داشت. در این یادداشت به نظر پرفسور الیوت کوهن، این آرامش ظاهری نباید آمریکاییان را از فاجعه‌ای که در حال شکل‌گیری است، غافل کند، فاجعه‌ای که ترامپ اگر چه یکی از عوامل آن است، اما بیشتر یک نشانه و معلول است. سیاست خارجی کنونی آمریکا «به شدت اعتماد متحدان را متزلزل کرده، با مؤسسات بین‌المللی بازی می‌کند و اقدامات وی نسبت به نظم مبتنی بر مکتب لیبرال که در هشتاد سال گذشته  ایالات متحده در حال تثبیت آن در جهان بوده است را به  سخره و واژگونی می کشاند». از دید تحلیلی پروفسور کوهن دومین دلیل برای نگرانی جدی علی‌رغم آرامش ظاهری کنونی، این است که تصمیمات و اظهارات ترامپ اعتبار آمریکا را تا مدت‌ها  در جهان و بین متحدین آمریکا لکه‌دار کرده است. طبق نظرسنجی مؤسسه پیو، نه فقط مرکل و مکرون، ‌ بلکه پوتین و جین‌پینگ نیز در نگاه شهروندان ۲۵ کشور جهان از ترامپ توانمندتر و قابل اعتمادترند. این یعنی ممکن است در لحظات حساس و دوراهی‌ها، متحدان آمریکا نیز همکاری با روسیه و چین را نسبت به همراهی با درخواست‌های واشینگتن ترجیح بدهند. فهرست تنش‌زایی در سیاست خارجی ترامپ، در همین دو سال اخیر سر به فلک کشیده زیرا آمریکا بر خلاف گذشته، نه فقط با دشمنانش بلکه با دوستانش نیز دچار تنش بوده است. در اثر این رفتارها پیمان نفتا به هوا رفته است تا چیزی شبیه آن جایگزینش شود. دعوای با چین از تجارت و تعرفه‌ها گرفته تا نیروهای نظامی در دریای چین جنوبی گسترش یافت و وارد حوزه‌های جدیدی مثل اتهام دزدی فناوری و تحریم شرکت هوآوی کشیده شد. در مورد کره شمالی از سیاست «آتش و خشم» تا «عاشقش شدم» با کیم جونگ اون پیش رفته اما در تمام این مدت هیچ تغییری در «برنامه هسته‌ای» پیونگ‌یانگ رخ نداده است. در مورد ایران،  توافقی که اوباما به سرانجام رسانید را لغو کرده و تحریم‌ها را بازگردانده و در مورد روسیه نیز همان سیاست تقابلیِ گذشته را با کمی چاشنی سخنان دوستانه با پوتین ادامه داده است. ترامپ آمریکا را کمی به هند، امارات متحده عربی و عربستان سعودی نزدیک کرده و نفع کلانی به اسرائیل داده است به گونه‌ای که حتی از سختگیری نتانیاهو بر جوانان آمریکایی که عضو جنبش بایکوتِ اسرائیل هستند، چشم پوشیده و علی‌رغم وعده گذشته‌اش، برای جلوگیری از گسترش نفوذ ایران در سوریه نیروهایش را در آن معرکه نگه داشته است. سیاست آمریکا نسبت به مقابله با طالبان در افغانستان، داعش در عراق و سوریه، و جنبش‌های اسلامگرا در آفریقا تغییر اندکی داشته است. جمع‌بندی کوهن از مجموعه این اتفاقات، جالب است: «سیاست ترامپ بر پایه «اول آمریکا» و با بهره‌گیری از خصومت‌ورزی‌ها و ابراز علاقه‌های موقت است و بر پایه هیچ برنامه پشتیبان یا مجموعه اهداف مشخصی استوار نبوده است». البته الیوت کوهن برای این واقعیت تأسف می‌خورد و بر این باور است که اگر آمریکا چشم به اهداف کوتاه‌مدت ملی داشته باشد و صلح را از طریق پیوندهای دائمی با متحدان و حفظ قواعد و هنجارهای جهانی حفظ نکند، باید همه منتظر وقوع یک جنگ جهانی دیگر باشند و اگر سیاست‌های اقتصادی به صورت تهاجمی ادامه یابد، یک بحران اقتصادی مانند آنچه در حدود ۱۹۳۰ گریبانگیر آمریکا را گرفت پیشِ روی ما قرار دارد که به نوبه خود، بستر رشد فاشیسم خواهد بود. جوانان امروز آمریکایی در شعار جدی و بنیادی «اول آمریکا» این مقصود را به ترامپ و حتی به جهان مخابره میکنند که دوران جهانخواری به سررسیده و غرب با همه بنیانهای فکری و علمی و عملی و نظامی خود در حال فروپاشی است و ما اگر کلاه خودمان را محکم نچسبیم با فروپاشی کل غرب به سرنوشت شوروی سابق دچار خواهیم شد. والسلام

حمید رضا نقاشیان

  • منبع خبر : صبح اقتصاد